۱۳۹۲ مرداد ۱۸, جمعه

هرمز صفائی - آقای کریم قصیم حواستان به تابلوی خروج از جاده ( منتقدین !! ) هست ؟

کریم قصیم پس از استعفا از شورای ملی مقاومت و جدایی از مجاهدین خلق منتقد مناسبات فاشیستی حاکم بر تشکیلات رجوی شده است

در تاریخ ‏آگوست 9, 2013‏ و ساعت ‏12:40‏
اخیرادر یکی از تلویزیونهای ایرانی مصاحبه تلفنی آقای کریم قصیم از اعضای مستعفی ( منتقد !! ) شورای ملی مقاومت را تماشا میکردم.ایشان با همان حرارت وشور وهیجان همیشگی که در دفاع از مجاهدین واشرفیان ولیبرتی رگ گردنشان بیرون می زد اینبار ولی در جهت عکس یعنی ایراد به مجاهدین در حال یقه درانی از آنها بودند. ایشان در این مصاحبه چون تلفنی بود نمی شد رگ گردنشان را دید ولی با هیجانی وصف ناپذیر به مجاهدین ایراد می گرفته اند که آنها (بجای گذاشتن یک صندلی خالی برای فلان رئیس سندیکای کارگری ایرانی وهزینه برای تشکلهای مثلآ دانشجوئی در داخل ایران مشغول ولخرجیهای بی رویه برای مهمانان خارجی می باشند .!!) آقای قصیم هنوز جوهر استعفایتان خشک نشده است که دچار فراموشی شده اید ! قریب به ده سال بعد از گذاشتن مقاومت ایران ومجاهدین در لیست کذائی آنها با همت هواداران اشرف نشانشان .ایرانیان دلسوز برای آزادی ووطن وبا کمک همین مهمانان باشرف خارجیشان که عمومآ نمایندگان پارلمان ومردم اوور وشهرداران وانجمنهای حقوق بشری می باشند در یک کارزار بی نظیر سیاسی دیپلماسی بین المللی وحقوقی وجب به وجب وبا سوزن کوه بی اعتمادی را سوراخ کرده اند و پوز استعمار پیر را در خاک خودش و تمام دولتهای بزرگ مماشاتگر سرمایه داری را به خاک مالیدند که در تاریخ مقاومتها ی جهان بی نظیر است . باید چشم بصیرت داشت ووجدان بیدار وبدون مرض و اینهمه جانفشانیها را دید واذهان کرد . سوال من از شما اینست . اگر این کارزار بزرگ سیاسی وسمینارها ومیتینگهای بزرگ ودعوت از این به قول شما ( مهمانان خارجی ) لردهای باشرف که ایرانی هم نیستند وبسیاری نیز به مجاهدین انتقاد دارند ولی اعلام بریدگی نیز ننموده اند نبود صادق باشید به کمک شما ویا آقای روحانی وفلان رئیس سندیکای کارگری مجاهدین می توانستند دولت فخیمه را در خاک انگلستان و وزارت خارجه ابرقدرت جهان ( آمریکا ) را در خاک خودشان بور نمایند؟؟ در ضمن سوال من از شما اینست مسولیت تان بغیر از سخنرانی و اشغال بلندگوهای مقاومت و کسب آبرو واعتبار برای خود چه بوده است ؟ شما که آزاد بوده اید ! چرا شما نرفته اید وفلان رهبر سندیکائی ویا با فلان انجمن فعال در ایران تماس نگرفته اید ؟ مگر شما عضو شورای ملی مقاومت نبودید ؟ مگر کار شما فقط ایرادگیری و حرف زدن بود ومجاهدین باید عمل می کردند که شما به آنها انتقاد دارید ؟ مگر مجاهدین بارها وبارها نمی گویند وار خودشان در نشستهایشان انتقاد نمی کنند که چقدر کارهای ناکرده دارند ؟ سوال من از شما اینست بغیر از حرف زدن وایراد گرفتن نقش عملی شما در شورا بغیراز گرفتن انرژی از مجاهدین واین ایرادها ی بنی اسرائیلی که می گیریر چه بوده است ؟ نکند دچار توهم شده اید ؟ شما باید راه را نشان می داده اید ومجاهدین مجری پیشنهادات شما بوده اند .؟ آقای قصیم اگر من وامثال من در سخنرانیهایتان برایتان دست می زدیم به اعتبار خون مجاهدین وسعه صدر رهبری مجاهدین بوده است وگرنه هر کدام ار ما در مبارزه با رژیم فاشیست مذهبی در ایران هفت کلاه ولباس آهنین پاره کرده ایم . از زندانها وچوبه های دار وتختهای شکنجه ومیدانهای مبارزه واعدام وتیرباران به اینجا رسیده ایم . .به تاکتیکهای مجاهدین نیز بعضآ در بسیاری از موارد ایراد می گیریم ولی در استراتژی شان یعنی پایداری وپافشاریشان در سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی شکی نداریم . این انتقادات هرگز وهرگز باعث نشده است که از جبهه مقاومت خارج شویم وبلا فاصله به جبهه توابین و مخالفین بپیوندیم. 34 سال است که غم ودرد غربت را برای رهائی مردممان به جان خریده ایم . پدران ومادرانمان را دیگران به خاک سپرده اند وآرزوی دیدارمان را نیز با خود به گور برده اند . ولی با تمام ایرادهائی که به مجاهدین هست هرگز وهرگز وارد جاده معاندین ویا مخالفین مجاهدین نشده ایم ودر جاده منتقدین به آنها در کنارشان مانده ایم ورهایشان نکرده ایم . آخر آنها با تمام ایرادهایشان تنها وتنها نقطه امید مردمشان هستند . اگر آنها را از صفحه سیاسی ایران حذف نمایئیم چه کسی است که بتواند این هیولای مذهبی را به زمین بزند ؟ اگر فشار همین مهمانان خارجی به دولتمردانشان نبود خدا می داند که الان چه کشته هائی از رزم آوران آزادی وتنها امید برای آزادی مردم ایران در شهر شرف وپایداری اشرف و زندان لیبرتی ایلغار خمینی ومالکی مزدور از مجاهدین که پشته نمی ساخته اند ! چه شده است شما را آقای قصیم ؟ دیگر حمایتی از رزمندگان آزادی نمی کنید ؟ نکند زبانم لال از جاده منتقدین خارج شده اید ؟ آقای قصیم ( اسعفای شما نیز آزمایش شماست) آقای قصیم در 120 سال گذشته وبعد از انقلاب مشروطیت همواره استعمار هرگونه تشکل مستقل و غیر وابسته ائی را بر نمی تابید وبا کمک مزدورانش در رژیمهای درباری و آخوندی کمر به نابودیشان بست . خوشبختان برای اولین بار وتاکید می کنم برای اولین بار یک تشکیلات بعنوان یک شمعی در فضای تاریکی و نا امیدی وپاسیویسم ووا داده گی با هوشیاری آقای مسعود رجوی روشن ماند و تا کنون علیرغم تمام ایرادها و انتقاداتی که در بسیاری از تاکتیکها به آنها وارد است بعنوان یک نقطه امید در این روزگار تاریکیها برای مردممان تبدیل گشته اند . آقای قصیم آیا می توانید به من بگوئید شورای ملی مقاومت ومجاهدین در استراتژی یعنی در سرنگونی ومبارزه با جنایتکاران حاکم بر میهن اسیرمان کم بها داده اند وکم گذاشته اند ؟ اگر اشتباه نکنم هنوز دوماه از کتابی که به خانم مریم رجوی در یکی از جلسات شورا داده اید نگذشته بود که مبارزه در فیسبوک را به مبارزه در کنار دوستانتان در شورا ومجاهدین در اشرف ولیبرتی ترجیح داده اید که تا همین چند وقت پیش در پشت تریبونهای مجاهدین وتلویزیونشان برایشان گلو پاره می کرده اید .اگر واقعآ به نوشته تان در اسعفا نامه صادق هستید وشورای ملی مقاومت را بعنوان تنها آلترناتیو رژیم فاشیست جمهوری اسلامی میدانید بیائید و در چهارچوب جبهه همبستگی ایران در کنار شورا ولی بعنوان یک منتقد برای سرنگونی جمهوری جهل وجنایت همکاری نمائید . آقای قصیم شما در میانه راه چشم درد ومعده درد را بهانه کرده اید واز قطار دوستانتان در شورا پیاده شده اید وبلافاصله سوار اتومبیل غراضه تواب معلوم الحال وزارت اطلاعات ( ایرج مصداقی ) شده اید ودر سایت ایشان قلم فرسائی می فرمائید.شما آنچنان با سرعت وبدون دند ه وترمز وبدون رعایت یکسری تعهداتی که خودتان نیز در شورا پایش را امضائ نمودید ومتعهد شدید با سقوطی آزاد از جاده انتقاد خارج ووارد جاده معاندین شده اید ودیری نیست که با این سرعتی که می روید بزودی وارد جاده ممنوعه مخالفین دوستانتان در شورای ملی مقاومت ومجاهدان در اشرف ولیبرتی خواهید شد که هم شما وهم آقای روحانی تا همین چند وقت پیش برای دفاع از آنها گلو پاره می کرده اید !! آقای کریم قصیم اکثر کسانی که از شورا خارج شده اند ابتدا شورا را غیر دموکراتیک و دلائل اسعفایشان را نبودن دموکراسی در شورا ودیکتاتوری آقای رجوی اعلام نموده اند . بعضیها برای خمینی نامه نوشته اند وافریت پیر را پدر خوانده خود خطاب داده اند و بعضیها در وین وبرلین از افعی انتظار کبوتر اصلاحات وآزادی ودادن حقوق خلق کرد را انتظار داشته اند که نتیجه را خودتان بهتر از من می دانید . بسیاری نیز از جمله ( بهمن نیرومند و خانم هشترودی و مریم خانم ) به ایران رفت وآمد دارند ودموکراسی را در زیر لوای آخوند ریش حنائی جستجومی کنند . . من بعنوان یکی از هواداران شورای ملی مقاومت ومجاهدین که در بسیاری از سخنرانیهایتان برای شما حورا میکشید ودست می زد اگر در گفته هایتان مبنی بر ( منتقد به شورا ومجاهدین ) صادق هستید شما را برای همکاری در کنار شورا ومجاهدین بعنوان یک منتقد واقعی در چهار چوب همکاری با جبهه همبستگی ملی ایران دعوت می کنم .تا معلوم شود آیا شما واقعآ منتقد به شورا هستید یا اینکه برای بریدن از مبارزه ورفتن به کوچه وبازار آخن در یک غروب زیبای رویائی چشم درد وبیماری را بهانه نموده اید ؟ چرا که من در همان روزهایئی که شما چشم درد داشته اید شما را تا پاسی از شب در فیسبوک مشغول چت ومبارزه مجازی دیده ام !! . . هرمز صفائی . . .
منبع آفتابكاران

هادی خرسندی ـ هموطن جان چه شد که پس رفتیم؟


ما که يک خلق پيشرو بوديم
قرن ها از همه جلو بوديم
صاحب فکر و کار نو بوديم
سوی آينده يک نفس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

ما که مشروطه را علم کرديم
پای ديکتاتوری قلم کرديم
قدرت زورگوی کم کرديم
نه دگر زير بار کس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

ما که از عشق روی آزادی
دل پر از آرزوی آزادی
پر گشوديم سوی آزادی
از چه همواره در قفس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

گوئيا خصم خويشتن هستيم
يا که با خصم خويش همدستيم
خوب وقتی که دست خود بستيم
خودمان خدمت عسس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

ما به اين آب و خاک بد کرديم
دعوت از دزد و ديو و دد کرديم
گل و گل بوته را لگد کرديم
پس به دنبال خار و خس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

ما که با آن علائق محسوس
عاشق غرب، سرسپرده ی روس
رفته تا ماورای اقيانوس
يا که تا آنور ارس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

جنگ با بدنهادها کرديم
ولی البته که خطا کرديم
سنگر خويش را رها کرديم
دسته جمعی به تيررس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

نه به ما سهمی از حقوق بشر
نه از آن روزگار رفته خبر
از گذشته شديم کوچکتر
لوبيا آمديم عدس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

تفرقه بايد از ميان برود
خون غيرت به هر رگی بدود
قافيه ميشود غلط، بشود
ما به غفلت ره عبث رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

شيرزن های ما به زندانند
آنطرف نيز شيرمردانند
جمعی از خلق ما به ميدانند
جمع ديگر پی هوس رفتيم


هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟

متحد ميشويم باز، آری
ميخورد خصم ضربه ی کاری
با چنان قدرتی که پنداری
با مگس کش پی مگس رفتيم
هموطن جان چه شد که پس رفتيم؟