۱۳۹۴ مهر ۵, یکشنبه

مختصری در مورد موضع مجاهدین خلق در را بطه با جنگ خانمانسوز هشت ساله.

قسمت ششم – موضع سازمان مجاهدین خلق

پس از گذری سریع به پشت پرده وقایع آن سالها و پرداختن به آن سؤال اصلی یعنی این‌که جنگ چه ضرورتی داشت و علت شکست تمام آن میانجی‌گریها چه بود، اینک می‌توانیم سؤال کنیم:
راستی مجاهدین در تمامی آن سالها چه می‌کردند؟ و مواضع آنها در قبال جنگ چه بود؟
جنگی که به‌رغم تلفات مرگبارش، همه سران رژیم در آن سالها، برایش هورا می‌کشیدند و هیزم‌کش آن بودند.
جنگی که پس از خروج نیروهای عراق از خاک ایران، تنها مخالف آن، مجاهدین بودند و بس!

بازبینی مواضع مجاهدین در این مورد از جنبه‌های مختلف حائز اهمیت است به‌ویژه که در آن سالها سازمان مجاهدین به‌مثابه تنها نیروی سیاسی مطرح، با وزن اجتماعی جدی و غیرقابل انکار، قبل از شروع جنگ هم در این مورد هشدار داده بود و با تمام توان خود نیز از هیچ تلاشی برای جلوگیری از شعله‌ور شدن آتش جنگ فرو گذار نکرده بودند.
سازمان از همان اولین روزهایی که جنگ تبلیغاتی بین دو کشور شروع شد، حساسیت مطلب را فهمید و تلاش کرد، مناسبات دو طرف، قهرآمیز نشود. و مشخصاً مسعود رجوی در آن شرایط از یاسر عرفات، برای میانجیگری بین دو طرف دعوت کرد.

مسعود رجوی (کتاب گزارش مسئول شورای ملی مقاومت به مردم ایران در رابطه با بنی‌صدر و اطرافیانش با شورای ملی مقاومت و جریان پیوستن و گسستن آنهاص345) : «در بحبوحه زمینه‌سازیهای جنگ‌افروزانه خمینی در 25فروردین 59 یعنی 5ماه قبل از تهاجم گسترده قوای عراق، من از سوی مجاهدین، همراه با سفیر فلسطین در تهران که آنموقع آقای هانی الحسن بود، روی متنی توافق نمودیم که بر اساس اصول:
احترام متقابل،
عدم دخالت در امور داخلی،
قطع مخاصمات و حل مسالمت‌آمیز اختلافات،
میانجیگری عرفات را ما بین دولتین ایران و عراق تقاضا می‌نمود.
تا او، یعنی عرفات، مساعی جمیله خود را برای ممانعت از جنگ‌افروزی و بهره‌برداریهای استعماری ناشی از آن، بین دولتین ایران و عراق مبذول دارد».

متأسفانه خمینی تلاشهای صلح‌آمیز مشترک رهبر مجاهدین و رهبر تاریخی فلسطین را به شکست کشاند.
این تلاشها، البته تا آخرین روزها ادامه داشت. ولی در عین‌حال مجاهدین با توجه به جنگ محتومی که در پیش بود، آماده دفاع هم می‌شدند.

مسعود رجوی در این باره می‌گوید: «در 20شهریور 59 مجاهدین خلق طی اطلاعیه‌ای برای دفاع از مرزها، شهرها و مردم بی‌دفاع غرب کشور اعلام آمادگی کردند، همچنین از عراق خواستند که حسن‌نیت خود را به اثبات رسانده، به‌طور بین‌المللی خواستار قطع مخاصمات گردد. سپس به‌دنبال اشغال بخشهایی از خاک میهنمان توسط قوای عراقی، ما در صفوف خاص خود (مجاهدین) برای دفاع از مردم بی‌پناه میهنمان اقدام نمودیم و موجی از شهیدان مجاهد نیز تقدیم شدند. که در رأس همه آنها، برادر گرامی و فوق‌العاده ارزنده ما دکتر احمد طباطبایی (نخستین استاندار مازندران پس از انقلاب) قرار داشت.

شگفتی در این بود که اضافه بر قوای عراقی که از روبه‌رو به ما شلیک می‌کردند، پاسداران خمینی نیز از پشت، ما را هدف قرار می‌دادند!
در بسیاری موارد نیز (نفرات) ما را دستگیر می‌کردند و آنگاه در شهرهای مختلف خوزستان نوبت به حکام ضدشرعی و بیدادگاههای ارتجاع می‌رسید تا احکام تعزیر و شکنجه و زندان صادر کنند و به مورد اجرا بگذارند!
به‌نحوی که ما (همزمان) هم در خوزستان و هم در عراق، زندانیان جنگی (داشتیم) !»
در همین رابطه صحبتهای یکی از مسؤلان مجاهدین در سال 59 در مناطق جنوب کشور قابل‌توجه است:
حسین شهیدی: «در آنموقع ما انجمنهای مختلفی در آبادان داشتیم. انجمن سرگرد محبی واقع در سرویس قنواتی، انجمن شهید ابراهیمی در مرکز شهر که روبه‌روی اروند رود بود و محلات مختلف آبادان... ستاد جنبش ملی مجاهدین درآبادان در آن زمان درمحله‌ای به نام فرح‌آباد مستقر بود... از آنجایی که شلمچه یک منطقه مرزی بود و نیروهای عراقی سریعتر می‌توانستند وارد آنجا بشوند هواداران مجاهدین در خرمشهر هم اولین سنگر خودشان را در خیابان 40متری خرمشهر نزدیک مسجد جامع برپا کردند… . با بیسیم‌هایی که داشتیم وضعیت جبهه را کنترل می‌کردیم و می‌توانستیم به‌خوبی بفهمیم که نیروهای عراق در چه موقعیتی در جبهه هستند».

در عین‌حال مجاهدین در نخستین بیانیه سیاسی مفصل خود که پس از شروع جنگ گسترده صادر کردند (فوق‌العاده ”مجاهد“ 10آبان 1359) کماکان پرسیدند: این سؤال به جای خود باقی است که آیا اختلافات ایران و عراق نمی‌توانست در مسیر برخوردهای دیگری از سوی طرفین با پرهیز از تحریکات متقابل و رعایت اصول مسلم عرف و قوانین بین‌المللی به سرانجامی جز جنگ، منتهی شود؟ و به‌خصوص باید جدا سؤال نمود که آیا ایران نمی‌توانست از همان ابتدا با اتخاذ سیاستی انقلابی و هوشیارانه و با اعلام این‌که تحت هیچ عنوان (از جمله صدور مکانیکی انقلاب) قصد تحریک و دخالت در امور داخلی دیگران را ندارد – ضمن این‌که اجازه دخالت در امور داخلی خود را به دیگران نخواهد داد – بهانه را به‌دست عراق ندهد؟.

۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه

محمد اقبال - حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود؟

• • • • • • • • حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود؟ • • • • • • • •

چند ماه بعد از انتخاب جيمي كارتر به رياست جمهوري آمريكا در آبان ماه 1355، محمدرضا پهلوي، شاه وقت ايران ناچار به سر كشيدن جام زهر «فضاي باز سياسي» شد. اولين تغيير اساسي كه شاه انجام داد بركناري امير عباس هويدا نخست وزير بود كه تا آن زمان با 13 سال سابقه رياست دولت، طولاني ترين دوران نخست وزيري در تاريخ ايران را داشت. شاه در مردادماه سال 1356، جمشيد آموزگار را به عنوان نخست وزير جديد منصوب كرد.
آموزگار اولين سخنراني خود را در محل استاديوم صد هزارنفري (المپيك) تازه تأسيس آن زمان با اين مصرع از حافظ آغاز كرد كه: «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود». من سخنراني را از تلويزيون گوش كردم. تا آن جا كه حافظه ام ياري مي كند، آموزگار در آن سخنراني توضيحي در مورد اين كه چرا اين مصرع را در ابتداي سخنرانيش قرائت كرده نداد اما پيام، هم براي طرفداران رژيم و هم براي مخالفان كاملا واضح بود: هيچ چيز عوض نشده و همه چيز به روال سابق ادامه دارد.
مخالفان و همچنين موافقان نظام در آن زمان اما خوب مي دانستند كه وقتي هويدا، كه هيچكس فكر تغيير او را به ذهن خود راه نمي داد، از جايش تكان خورد، ديگر بايد منتظر تكانهاي بسا عظيم تر بود... بعد از هويدا، شاه ناچار شد در طول كمتر از يك سال و نيم چهار بار نخست وزير عوض كند: آموزگار كمي بيش از يك سال نخست وزير بود و جايش را در اوج قيامهاي پي در پي مردمي به شريف امامي داد و شريف امامي به ازهاري و ازهاري به بختيار... و دست آخر «شاه رفت».
اكنون با امضاي توافق هسته يي بين رژيم و كشورهاي 1+5، بزرگترين تحول در دوران حاكميت رژيم جمهوري، اسلامي واقع شده است. تحولي چه بسا عظيم تر از سركشيدن جام زهر در جنگ ايران و عراق كه خميني گفت: «آبرويم را با خدا معامله كردم» و با ابعادي بسا فراگيرتر و عظيم تر از آن. اوضاع به هر سمت و سويي كه برود و نتايج كوتاه مدت و دراز مدت امضاي اين توافق هرچه كه باشد، منكر نمي توان شد كه «تحول بزرگ» واقع شده است.
فارغ از اين كه در اينجا موضوع بحث، سياست مماشات و امتيازهاي پي در پي غرب به ديكتاتوري تروريستي مذهبي حاكم بر ايران نيست، همواره مي توان بحث كرد و فرضيه هاي مختلف را مد نظر داشت، آيا رژيم در اين معامله و بده و بستان، آن چنان كه برخي جناح هايش مي گويند چيزي به دست آورده است؟ يا آن چنان كه جناحهاي ديگرش و همچنين طرف حسابهاي بين المللي مي گويند چيزي از دست داده است؟ و اين كه آن «چيز» چه بود و چيست؟
در صورتي كه فرض اول صحت داشته باشد يعني رژيم چيزي به دست آورده باشد بايد در آينده نه چندان دور شاهد اعتلاي رژيم به طور خاص در صحنه منطقه يي باشيم. يعني منتظر باشيم كه رژيم به عنوان يك قدرت منطقه يي آن هم با داشتن بمب اتم ظاهر شود و در معادلات جهاني نقش و جايگاه ديگري را عهده دار شود..
واضح است كه رژيم و به طور مشخص شخص خامنه اي ولي فقيه در راستاي حفظ بقاي نظام جمهوري اسلامي سالها بود كه به دنبال ساخت بمب هسته يي يعني آن «چيز» بود. در همين راستا هم بود كه خامنه اي در سال 1388 رو در روي قيام مردمي ايستاد و با مهندسي انتخابات و تقلب، احمدي نژاد را به رياست جمهوري رساند و در برابر رفسنجاني و شركا صريحا اذعان كرد كه: «نظر آقای رئیس جمهور [احمدي نژاد مساوي است با فتح پي در پي قله هاي هسته يي مساوي است با ساختن بمب هسته يي] به نظر بنده نزدیکتر است». خامنه اي كه در سال 1388 در واقع به بهاي شكستن طلسم ولايتش پاي خط احمدي نژاد آمده بود، در سال 1392 در نظر داشت كه همان خط را ادامه دهد و بمب هسته يي را توليد كند. اين جا يادآوري اين نكته هم ضروري است كه مذاكرات با غرب كه در اواخر دوران رياست جمهوري احمدي نژاد شروع شده بود، مطلقا منافاتي با اين خط نداشت چرا كه خامنه اي به خوبي مي دانست كه در صورت در اختيار داشتن بمب حتما كه مي شد با موضعي متفاوت بر سر ميز مذاكرات حاضر شد.
اما به دليل همان طلسم شكستگي ولي فقيه، وي نتوانست در نمايش انتخابات سال 1392 خط خود را به كرسي بنشاند و ناچار شد به رغم ميلش به كسي كه «به نظرش» نزديك نبود تن در دهد. اين خط در پايان منجر به امتياز دادنهاي بي حد و حصر در مذاكرات و سر كشيدن جام زهر يعني توقف - ولو ميان مدت - ساخت بمب هسته يي شد. در مثل مناقشه نيست، در نتيجه مي توان جايگاه بمب هسته يي در درون رژيم ولايت فقيه و يا در واقع عمود خيمه نظام را با خط سركوب و شلاق و شكنجه در دوران شاه مقايسه كرد.
حال وقتي با اين فرضيه و در اين تابلو به اظهارات خامنه اي به طور خاص سه فقره صحبت وي يكي در پاسخ به نامه تبريك آخوند روحاني بعد از امضاي توافق هسته يي و دومي در نماز عيد فطر و سومي در ديدار با سفيران خارجي در فاصله كمتر از يك هفته پس از امضاي توافق نگاه كنيم، خواهيم ديد كه تمام تلاشش اين است كه بگويد: «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود».
ولي فقيه نظام پليد ولايت آنچنان صحبت مي كند كه گويي در فضاي قبل از امضاي توافق موسوم به «برجام» سخن مي گويد! غافل از اين كه دوران جديد يعني به قول خود رژيم «پسامذاكرات» يك تفاوت جدي با دوران قبل دارد. در دوران قبل چون هنوز توافقي امضا نشده بود، هر عربده كشي و سر و صدايي از سوي شخص «مقام معظم رهبري» مي توانست تعبير به اين شود كه ممكن است مذاكرات به هم بخورد و توافق امضا نشود، اما اكنون و در دوران «پسامذاكرات» يعني دوران سر كشيدن جام زهر و دست برداشتن از آن «چيز»، اين حرفها ديگر خريدار ندارد. قبل از همه خود سيد علي خامنه اي به خوبي مي داند كه بازگشت به دوران پيش از مذاكرات يعني دبه كردن، چه عواقب زودرس و دهشتناك داخلي، منطقه يي و بين المللي براي رژيم در پي خواهد داشت.
از اين منظر است كه وقتي ولي فقيه در خطبه هاي عيد فطر نعره مي كشد كه: «اجازه خدشه در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد» و «جمهوری اسلامی... هرگز تسلیم زیاده‌خواهی دشمن نخواهد شد»، حتي خود پاسداران نظام نيز خوب درك مي كنند كه از اين خبرها نيست و هم «خدشه» به «اصول اساسي نظام اسلامي» وارد شده و هم نظام ولايت فقيه در تماميتش «تسليم زياده خواهي دشمنانش» شده. وگرنه چه نيازي بود كه خامنه اي در پاسخ به روحاني «ملت عزيز» را خطاب قرار داده از آنها «انتظار» داشته باشد كه «وحدت و متانت خود را حفظ کنند». و يا در ديدار با سفراي خارجي تأكيد كند كه در ميان مردم «نباید دو دستگی به‌وجود بیايد، دشمن این را می‌خواهد».
همين طور است عربده كشي هاي دخالت در عراق و بحرين و لبنان و سوريه و يمن تحت پوش «حمایت دوستانمان در منطقه» كه باز خامنه اي تلاش دارد اين را القا كند كه هيچ چيز عوض نشده و هيچ تغييري صورت نگرفته تا مبادا پاسداران جهل و جنايت رژيم در داخل و خارج بيشتر سست شوند. اما «آن صبو بشكست و آن پيمانه ريخت» اين حرفها تا قبل از امضا خريدار داشت، اكنون در دوران «پسامذاكرات» هرچه هم كه خامنه اي و رژيمش قصد و نيت صدور تروريسم در منطقه را داشته باشند، هر اقدامي در اين راستا چندين برابر قبل از امضاي توافق بها مي طلبد. در صحنه داخلي نيز به قول دوستي حتي اگر از آسمان دلار هم ببارد رژيم قرون وسطايي ولايت فقيه توان حل كوچكترين معضل اقتصادي اجتماعي براي مردم را ندارد و غارت و چپاول اصولا امكان كمترين اصلاحاتي در اين زمينه را نمي دهد.
آري، اكنون دوران جديدي آغاز شده است، دوراني با رويدادهاي غير قابل پيش بيني. همچنانكه هرگز در مردادماه 1356 هيچ كس نمي توانست تصور كند كه هفده شهريوري در پيش خواهد بود و دولتي نظامي سر كار خواهد آمد و دست آخر خود «شاه» هم خواهد رفت، اكنون هم بايد منتظر رويدادهاي غير قابل پيش بيني بود.
از آن سخنراني كذايي جمشيد آموزگار در مردادماه 1356 كه «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود» تا سرنگوني تام و تمام رژيم پهلوي در بهمن ماه 1357 يك سال و نيم طول كشيد. بايد ديد كه آيا نظام پليد ولايت فقيه نيز همين قدر مهلت خواهد داشت؟
خوشا رزم آوران و دلاوران و اشرفيان و اشرف نشاناني كه در طول 34 سال در حالي كه خطرات آنان را از هر سو احاطه كرده بود، عزم جزم كردند تا بها بپردازند و بايستند و بازهم بايستند و چنين روزي را محقق كنند.
`پاريس 21 ژوئيه 2015
محمد اقبال

۱۳۹۴ تیر ۲۱, یکشنبه

هادی خرسندی - طنز مذاکرات رژیم آخوندی و اربابانش در لوزان

الا حق مسلم ...
الا «حق مُسلّم» در چه حالی؟
شدی انگار حق «احتمالی»!
شنيدم احتمالت هم ضعيف است
که افسار تو در دست حريف است
مُسلّم بودنت ماسيده بر آب
برايت شيشکی در کرده ارباب
مُسلّم، آی مُسلّم، آی مُسلّم
چه شد رد و بدل؟ الله اعلم
چه قانونی؟ کجا حقی؟ مُسلّم
اگر حقی، چرا لقی؟ مُسلّم
اگر حقی چرا رسوای شهری؟
چرا لبريزتر از جام زهری؟
پس از آن هارت و پورت و کله شقّی
مُسلّم شد چه کشکی و چه حقی
مُسلّم جان!، تو گشتی آلت دست
ز کل دست اکنون مانده يک شست
که از سوی گروه شيره مالان
حواله شد به جمع خوشخيالان!
توافقنامه، آش کشک خاله
عجب دادند بر امت حواله
دوازده ساله ترشی جا نيفتاد
وگر افتاد دست ما نيفتاد
***
شنيدستم شبانه سارقی چند
پی دزدی ز راهی ميگذشتند
يکی خانه پديد آمد سر راه
چراغانی ز ايوان تا به درگاه
ز هر سويش صدای ساز و آواز
به قربان خداوند سبب ساز!
عجب بوی غذايی در فضا بود
شکم ها را تمنای غذا بود
سه تايی پايشان شُل شد به ناگاه
چسان بايد بدانجا يافتن راه؟
برای چيست جشن و شادمانی؟
چگونه رفت بايد ميهمانی؟
يکيشان گفت بهر کسب اخبار
من اکنون ميروم بالای ديوار
ببينم تا چه اسباب سرور است
چه جشن است و چه حال است و چه شور است؟
به دوش آن دو پا بگذاشت حالا
به زحمت هيکل خود برد بالا
سر ديوار بنشست و نظر کرد
نگاه جستجو بر دور و بر کرد
ز فرط روشنی و نور بسيار
نشد بر چشم او چيزی پديدار
از آنسو ميزبانانش بديدند
پريدند و فلانش را بريدند!
هُلش دادند زان بالا به پايين
به نزد آن دو تا برگشت مسکين
رفيقان سخت پرسنده که ای دوست
به شاباش چه کس اين شام نيکوست؟
بگفتا حظ کنيد از بزم و آذين
که جشن ختنه سوران منست اين!
***
مُسلّم جان ترا هم چشم بسته
نهادندی وسط در جشن هسته
درِ آينده ات را تخته کردند
ترا، هم ختنه و، هم اخته کردند!
چهل تن هيئت و مسئول هيئت
برفت از جيب ملت پول هيئت
هتل، صبحانه و ظهرانه و شام
بلمبان صبح تا شب پخته و خام
بکن نطق و بزن حرف و بگير عکس
بده ايميل و رد کن نامه و فکس
هياهو شد، خبر شد، سرصدا شد
شهيد زنده ای تحويل ما شد
حراجست، آی حراجست، آی حراج است
نه، اين حق مُسلّم نيست، باج است
به اميد صعود اقتصادی
و ايضاَ بندوبست انفرادی!
که «.... تو البته نور چشم مائی
رئيس جمهور آينده شمائی ....»
«.... خيال رهبری آسوده باشد
همانطوری که او فرموده باشد ....»
«.... هيومن رايت؟ البته که نات نات
نمی آريم اسمش را که وات وات ....!»
پس از قول و قرار پشت پرده
بيامد از لوزان تخم دو زرده
مُسلّم جان ترا تسليم کردند
دو دستی در ژنو تقديم کردند
دو صحنه، روی ميزی، زير ميزی
«تعامل» را ببين با اين تميزی
گر از تحريم شد ملت کلافه
تو بر تحريم ها گشتی اضافه!
فزون بر آنچه زير ميز دادند
شنيدم کله قندی نيز دادند!
ترا وقتی که زير ضربه ديدند
به نرمش، «قهرمانانه» رسيدند
خلاصه «کش» ندادندت زيادی
که فوری جور گردد جشن و شادی
حقيقت را نگفتندت در آغاز
که تو خوشدل شوی با رقص و آواز
نگفتت رهبری افکار شخصی
که تو اول برای او برقصی
تو رقصيدی به آهنگ توافق
(به جای رقص بايد ميزدی هُق)
برقص اکنون به آهنگ گدائی
به زير خط فقر و بينوايی
چراغان کن خيابان را دوباره
که خوب آمد جواب استخاره
هياهو کن، بزن بشکن، تتق تتق
مُسلّم تر ازين کی ميرسد حق!
تتق تق تق تتق دمبکی رو باش
مذاکره کنه ی عينکی رو باش
بده بالا و پايين را تکان ها
که ممنوعست در ديگر زمان ها
بکن حالا ز فرصت استفاده
بده قر، هم سواره، هم پياده
ز دوربين ها مپوشان شادی ات را
نمايان کن ز مُخ آزادی ات را!
تو مادامی که فکر هسته هستی
همين بدبخت و زار و خسته هستی
نه ديگر فکر آب و فکر نان کن
برقص و رهبری را شادمان کن
که تا وقتی که ابله در جهان هست
تمام مفلسان شادند و سرمست
خصوصاَ کامشان آنجا روا بود
که جشن ختنه سوران شما بود!
‫#‏طنز‬ ‫#‏هادي‬ ‫#‏زهر‬ _خوري ‫#‏لوزان‬ _


۱۳۹۴ خرداد ۲, شنبه

پیام رضا ملک یه اوباما و جنجال در وزارت اطلاعات

رضا ملک خطاب به خامنه ای :ده ها هزار ، زندانی را ، ظرف چند شب ، تیر باران کردید!
پنجشنبه 31 خرداد94
رضا ملک که در گذشته عضو وزارت اطلاعات آخوندی بوده ، به دلیل افشای برخی جنایتهای رژیم به مدت چهارده سال در زندان حکومت آخوندی محبوس و تحت شکنجه روحی و جسمی قرار داشته است .وی که چند ماه است از زندان آزاد شده روز گذشته 31 خرداد 94 با انتشار دو مطلب در صفحه فیسبوک خود با اشاره به فضای سرکوب واختناق در داخل میهن به افشای گوشه ای دیگر از جنایات حکومت آخوندی در قتل عام 67 و همچنین نقش این رژیم در پرورش بنیادگرایی و گروههای متحجر در کشور افعانستان و یمن پرداخته است .
دو مطلب زیر تحت عنوان " تهدید به دستگیری با اشد مجازات" و " مظوم کیست؟
ظالم کدام؟ " از نظرتان میگذرد:
لطفا این مطالب را برای دوستان خود فرستاده و به اشتراک بگذارید.
تهدید به دستگیری با اشد مجازات
درسفر ملا عمر به تهران و ....
بنام خدا
" پیام رضا ملک ، به ‫#‏پرزیدنت‬ ‫#‏اوباما‬ " و جنجال در اطلاعات ...
دوستان -- یاران -- رفقا -- درودتان باد
ظاهرا ، پیامِ اسپند ماه من به اوباما ، به مِذاقِ دستگاه های اطلاعاتیِ ‫#‏خامنه‬ ای ، گران آمده است !!!
چند روزِ پیش ، اطلاعات ، توسط یکی از مخبر ها و مزدورانِ خبر چینش ، پیغام فرستاد که ، بزودی دستگیر و به اشد مجازات ، خواهی رسید.
او مشخصـاَ ، به " پیامِ رضا ملک به پرزیدنت اوباما " اشاره کرد !
او گفت: تو اطلاعاتِ بکّلی سرّی را افشا کرده ای .
تحریکِ جمهوری خواهان و موجبات اخلال در مذاکرات ، تاثیر منفی در روابط با ‫#‏ترکیه‬ و از این جورحرفها.....
این خبر چین که توسطِ اداره کلِ استانِ ‫#‏همدان‬ ، مقابل دربِ ورودیِ منزل گمارده شده است ! بشدت از عواقبِ این فیلم ،برای من اظهارِ تاسف می کرد.
اطلاعات، او را چنان پر کرده بودکه، بسیار از من ناراحت بود و انگار شوهر ننه اش را دیده است !
همینطور ، از تیتراژِ " ‫#‏گوانتانامو‬ و زندان ‫#‏اسراییل‬! در سرتیتر هایِ ‫#‏فیس‬ بوک!
این در حالی است که ، خامنه ای با سید حسین اوباما ، طی نامه هایی ، حشر و نشر هایی دارد!!!!
هر چند در ظاهر ، مرگ بر ‫#‏آمریکا‬ بگوید!!!
بد نیست بدانید؛ حقیر همه ماهه ، یکی دو بار ، به همدان ، منزل دایی ام که صدماتِ بسیاری را از اداره کلِ ‫#‏اطلاعات‬ ، طی ۱۴ سالِ گذشته تحمل کرده ، سفر می کنم .
اداره کلِ اطلاعات همدان، یکی از داعشی ترین ، اداراتِ کل ، در ‫#‏ایران‬ است.
تندرو هایِ بشدت داعشی ، این اداره کل را در اختیار دارند.
این بیجه های خامنه ای، ۱۴ سالِ پیش و چند روز ِ، پس از دستگیریِ من که، با وحشی گریِ هر چه تمام تر ، در مقابل ِ دیدگانِ دو پسرِ ۱۰ و ۱۱ ساله ام صورت گرفت و آنگاه در اتومبیل ، با ضرب و شتمِ شدید مواجه شدم . بطوری که تا مدتی دهانم زخم بود!
چنان وحشیانه که، یکی از بچه ها خودش را ، خیس کرده بود !
در ادامه ی وحشیگری هایشان ، آنها چندین بار از در و بام به خانه یورش برده بودند. برای بازرسی !
وحشی های خامنه ای ، سپس دایی بنده را ، که یک پیر مردِ بیماری است. با چشم بند به سلولِ انفرادی بردند و ضمن پرونده سازی، اورا بشدت تحتِ فشار قرار دادند.
بیجه های خامنه ای ، سپس از او علیه من مصاحبه گرفته و پیر مرد بی خبر از همه جا را، به بیدادگاه نظامی کشاندند!!!!
در ادامه ناجوانمردی هایشان !
داعشی هایِ اطلاعاتِ همدان، حتی با فشار بر اداره ‫#‏اصناف‬ ، رییس ‫#‏صنف‬ را بازجویی کرده، خواستارِ ابطالِ جوازِ کسبِ مغازه ی ۱۶ متریِ این پیر مرد بیمار میگردند!!
شما را بخدا ببینید
خامنه ای و دستگاهش تا کجا ، غرق در توحشند ! آنگاه او ، نعل وارونه می زند و به دیگران می گوید:
جرّار!!
میگوید :
جاهل!!
میگوید:
وحشی!!
میگوید:
تروریست ها، قلب به دندان می گیرند...
بابا، عجب رویی! عجب گستاخی !...
شما ها که ؛ ده ها هزار ، ‫#‏زندانی‬ را ، ظرف چند شب ، تیر باران کردید!
از این حرف ها ننگ نداری?!شما دیگه چه عجوبه ای هستید!!??
شما خود، پدر خوانده ‫#‏داعشی‬ .
قبل از آمدن شما ها، داعشی وجود نداشت.
فراموش کردی ?‫#‏بن‬ لادن را، در مسیر ایران ، از ‫#‏سودان‬ ، قانع کردید به ‫#‏افغانستان‬ برود!?
آن هم با مخالفت شدید ‫#‏هاشمی‬ . والا اصرار داشتید ، به ایران بیاید !
بنا داشتید ، ایران را ایرانستان کنید!!
فراموش کردی ? وقتی ‫#‏ملا‬ عمر با هلیکوپتر نیروی دریایی ، وسط حیاط تشخیص مصلحت به زمین نشست، آخوند ‫#‏جنتی‬ را به استقبالش فرستادی?
عجب، مسافحه ی غلیظی!!
فراموش کردی?! همان ۴۸ساعتی را میگویم که ؛ گارد حفاظت را با گارد حفاظت نیروی در یایی تعوض کردید!!!
یک دنیا ، کار حفاظتی کردید . که کسی متوجه نشود !
ولی رضا ملک متوجه شد و رسوایت گرد.
اصلا بنیان ‫#‏ترور‬ را شما ها و ‫#‏قزافی‬ ، بنا گذاشتید و گسترش دادید!!
بابا ....... !?
مرد ناحسابی، اینها که در نطق ات ، فرمودی؛ صفت خود توست. چرا به دیگران ، بر چسب می زنی!!
......خب،بگذاریم و بگذریم....
متن مان، زیاده محاوره ای شد !
من نیز ، به آن مخبرِ فریب خورده ، پاسخ دادم :
خود مستحضرم که ، کشته خواهم شد . توفیری هم نمی کند ؛
در زندان باشم یا بیرونِ زندان .
بقولِ عربها برایم ، "علی السویه " است
ولی ، واقعا به خامنه ای باید بگویم : تف ُ
چه خوش گفت فردوسیِ پاکزاد ، که رحمت بر آن تربت پاک باد :
تف ُ ، بر تو ای چرخِ گردون ، تفُ
https://goo.gl/FgJWRZ
https://goo.gl/P00iHs
****************
مظوم کیست؟ظالم کدام؟
درمراسمِ مبعث -- در جلوسِ نماینده ی خدا بر روی زمین
خامنه ای : یمن مظلوم است ، بحرین....... فلسطین ، بطور مضاعف ..... ما از مظلوم حمایت می کنیم !!
رضا ملک : ای مکّارِ ملّوّن ، آیا مرغ همسایه غاز است؟! دانه ات را اینجا می خوری ، تخم ات را خانه همسایه ...!!
به نام خدا
خامنه ای : یمن مظلوم است ، بحرین مظلوم است ، فلسطین ، بطور مضاعف مظلوم است . ما از مظلوم دفا ع می کنیم !!
--- آقای خامنه ای
آیا ، میلیون ها زن و مردِ نجیبِ تهرانی که ؛
در حضوری آرام و در سکوتی مطلق ، به خاک و خون کشیده شدند .
مظلوم نبودند!!
جوی خون ، در ۸۸ از آنِ یهودیانِ قبیله ی اوس بود؟! یا حزرج و یا بنی قریضه ؟!
--- آقای خامنه ای
آیا گروهک آخوند ساخته ایران در یمن که ؛
تمامی آموزش هایشان را در سوله هایِ آموزش تروریستِ وزارت ، واقع در خیابانِ مقابلِ مینی سیتی ، جنبِ برج هایِ مسکونی قهوه ایِ ساواما ، دیده اند و آموزش های دیگر را ، در پادگان هایِ سپاه در جاده قم !!
مظلومند؟!
ولی ، مردم سرکوب شده در فاجعه ی ۸۸ ، ظالم!!
---- آقای خامنه ای
ایا مزدورانِ بحرینیِ حقوق بگیر که ؛
پس از کنسل شدنِ حمله به بحرین .حمله ای که قرار بود ، هم زمان با حمله ی صدام به کویت ، انجام شود . آن هم با فشارِ هاشمی و جایگزین شدنِ پروژه ی شورش و ناآرامی بجای آن .
مظلومند؟!
ولی ، فوج فوج خانواده هایِ زندانیانِ سیاسی ، ظالم !!
--- آقای خامنه ای
آیا، فلسطینیانی که پدرانشان برای عیاشی ، زمین هایشان را با چند ده برابرِ قیمت ، به یهودیان فروخته اند.
مظلومند؟!
ولی ، ده ها و صدها هزار خانواده ی اعدامی هایِ مصیبت کشیده ، ظالم !!
--- آقای خامنه ای
آیا، حزب الشیطانِ لبنان و رییسِ مفت خوارِ بوفالویش که ؛
از ثروتِ ملت ایران فربه گشته اند.
مظلوم اند ؟!
ولی، میلیون ها ایرانی کوچ داده شده ، به خارج از کشور ، ظالم!!
--- آقایِ خامنه ای ! که آقایی بهت نمی آید.
ملت از فقر و نداری و بیکاری ، با شرمندگی صبح را به شام و شب را به صبح می رسانند!
آنوقت توُ ی بی مرّوت ، تویِ ظالم ، توُیِ بی وجدان ، توُی ناجوانمرد ، توُیِ نامرد
ثروتِ این ملت را به این و آن و به بهانه ی مظلومیتشان ، بذل و بخشش می کنی !
چه کسانی مظلوم تر از مردانِ ایرانی که :
شب را با دستِ تهی و چشمانی خجل ، به نزدِ فرزندانشان می روند؟!
بر گنج قارون نشسته ای ، فقر مردان ایرانی را نظاره می کنی?!
مردان ایرانی عزت مندند.
چیزی که؛
شما آخوند های همیشه گدا، هرگز قادر به درکش ، نخواهید شد.
--- آقای خامنه ای
اصلا بگو ببینم : تو ایرانی هستی ؟ که بدانی غم مردانِ ایرانی را ؟!
بعید بدانم.
تو شرافت ایرانی را درک نمی کنی!
تو یک قدرت پرست بی مثالی!! دومی نداری!!
آری؛
بقولِ فردوسی بزرگ: تف ُ
تف ُ بر تو ای چرخِ گردون ، تف ُ
برگرفته شده از فیس بوک

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

هرمز صفایی نوایی - شعله های مقاومت در «ویلپنت پاریس » همچنان روشن است


 تاریخ بشر همواره در تحول و جوش و خروش به سمت نوآوری و در حرکت رو به جلو بوده است. سرشار از خوشی ها و غم ها، اشکها و شادابی ها، گذار مداوم از پستی و بلندی های زندگی بوده است و در آینده نیز همواره همینگونه خواهد بود. در طول تاریخ عمر بشر، عده ایی پا به این دنیای پرطلاطم گذاشتند، عمری را در کار و زحمت و گرفتاریهای روزمره گذراندند و رفتند. بسیاری از همین روزنه زندگی ،نامی نیک برجای گذاشتند و برای بازماندگانشان در حریم کوچک خانواده و فامیل توشه ای برای ادامه راه زندگیشان گذاشتند وترکشان کردند و رفتند. اما مهمتر از تمام این ها عده ای که معمولآ نیز در اقلیت بسر می برند پا به این جهان خاکی گذاشتند. اما گامهایشان استوار، سخنانشان گیرا و کردارشان نه تنها در افراد، بلکه در جامعه راهگشا و الگو، همچون چراغی در دل تاریکی برای اجتماع و مشعلی برای راه آیندگان شدند. آنها شاید دیگر در میان ما و یا آیندگان به لحاظ فیزیکی نباشند، اما شعله ها را برای آیندگان روشن گذاشتند و رفتند. لذا همواره در دل تاریخ زنده اند. آنها اثرگذاریشان از حریم دوستان و فامیل به مراتب بیشتر است.
اینها که معمولآ آگاهترین مردمان یک جامعه را تشکیل می دهند، چیزی برای خود نمی خواهند. هرچه دارند را در کوله ای می ریزند و برای رهایی دیگر همنوعان خود براه می افتند. همفکران خود را پیدا میکنند، تشکلی میزنند و در راه سعادت مدرم تلاش می کنند. اینها «انقلابیون» یا متحول کنندگان احوالات کهنه بشری به سمت نو و تحولاتی جدید می باشند. راهشان همیشه صعب العبور و سخت و خونین است. راهی را برگزیده اند که پر است از تیر و دشنه دشمن و زخم زبان گرگ هایی ست که به ظاهر در لباس دوست راه را برای آنها هرچه سخت تر می کنند. اماآنها آگاهانه برای آنکه لبخندی به لب های همنوعان خود بیاورند، این راه سخت را برمی گزینند.
آنها برای پای گذاشتن در این مسیر، به قول معروف اصلا «چرتکه» نمی اندازند، که چه چیزی بدست می آورند. چرا که هیچ چیز را برای خودشان نمی خواهند. آنها فقط و فقط به وظیفه تاریخی خود عمل می کنند و بس. در طول تاریخ حیات بشر، همواره عده ای سودجو برای منفعت شخصی، راههای بشری را با گذاشتن سنگ ها و موانع برای غارتگری و ثروت اندوزی، خودپرستی ها وخودخواهی ها، سخت وپر چاله می نمایند. اما انقلابیون، انسانهای شادی هستند. از درون و از آموخته هایی که به آن دست یافته اند خوشحالند. از دنیا چیزی جز سعادت و بهروزی همنوعان خود نمی خواهند. در این مسیر کفش ها و کلاه های آهنینشان «اراده ی آهنین، و آرمان انساندوستانه شان» یعنی سعادت همنوعان و بهروزی ستم دیدگان وضعیف نگه داشته شدگان می باشد.
آنها عادت دارند کار را جمعی و تیمی به پیش برند. به قول معروف معتقدند «یک دست صدا ندارد». از همان ابتدای تاریخ بشر، تمام پیشرفتهای اولیه اجدادمان، مثل پیدایش «آتش» برای غلبه بر ناملایمات و سوانح طبیعی و شکار برای ادامه حیات جمعی و به قول معروف کمونی انجام میگرفت. بشر اولیه همواره قبل از هرچیز برای یک هدف در تلاش بوده و می جنگیده است. مبارزه با جبرهایی که به او از هر لحاظ تحمیل شده بود یعنی برای «آزادی، آزادی و آزادی». و همواره برای مبارزه با تمامی اجبارات دست و پاگیر تاریخی و دریدن تمام قید و بندهای اسیر کننده جمعی عمل میکرده است. لذا برای رسیدن به اهداف والای انسانی در تمام طول تاریخ، انقلابیون آرمان خواه و مترقی همواره دور هم جمع شده و متشکل می شدند. تشکیلاتی به پا می کردند و بار مسولیت تاریخی را نسل به نسل تحویل نسل بعدی قرار داده اند تا به امروز که نوبت نسل ما شده است. اگر نگاهی به تاریخ بشر بیاندازیم همواره این مسولیت به صورت جمعی وتیمی و «تشکیلاتی» به پیش رفته است. هرجا اگر به صورت فردی جرقه ایی ایجاد شده است به سرعت توسط جباران سرکوب ونابود شده اند.

در شرایط تاریخی سیاسی اجتماعی کنونی کشورمان، نیز در صد سال گذشته تا به اکنون بسیاری از جنبشها و حرکات آزادیخواهی طلبی اتفاق افتاده اند. زورگویان ابتدا با جنگهای روانی تلاش نموده اند تارهبران جنبش را عقب رانده و سپس به صورت فیزیکی خودشان و تشکیلات شان را نابود کنند. اما در نیم قرن اخیر در کشورمان انگار یک «سنت شکنی و تحول جدیدی » اتفاق افتاده است. سازمان مجاهدین خلق ایران، نزدیک به پنجاه سال است که با دو نظام دیکتاتوری با سرهایی بالای طنابهای دار، و تن هایی برروی تخت های شکنجه، ددر تبعید، آزار و اذیت و علی رغم داشتن زخم های زیاد از تیر مستقیم دشمن و زخم زبان دوستان بر تن، استوار و پا برجا، مقاوم و با نشاط، دست از آرمان بشر، «آزادی» بر نمی دارند. آنها پای بر رسالت تاریخی شان می فشارند. و تمام ثانیه ثانیه زندگی ،و تمام هستی و لحظات خوش و ناخوش زندگیشان را وقف رهایی مردمشان نموده اند. این شیر زنان و کوه مردان آزادی مردم ایران در سراسر این گیتی ریشه دوانده اند. ریش آخوندهای جنایتکار را تا سرنگونی تام و تمام این جنایتکاران، با تمام جناح هایش رها نمی کنند. آنها در تمامی پهنه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی با این غارتگران اعتماد مردم در جنگند. آنها هرساله در پاریس دور هم جمع می شوند تا به جهانیان نشان بدهند که «شعله ها ی مقاومت برای آزادی» روشن است.علی رغم تمام کینه ها،طعنه ها،شیطان سازیهاوتبلیغات روانی آنها همواره فریاد میزنند«تشکیلات ما زنده است». رهبری این سکان عدالتخواهی، استوار و پابرجا ایستاده است.
آنها هستند، اما سوال من از مدعیان آزادی برای این زیبا ترین وطن این است:
آیا در عصر ارتباطات و اینترنت، برای ارضای نیازهای روحی و پرکردن خلع فردیت و خودخواهی های خود، صرفآ بعد از ساعت هفت شب و خلاصی از کار، در سایتهای مجازی ادا و ژست اپوزوسیون را درآوردن کافی است؟
آیا فقط اخبارهای اجتماعی «اعتصاب معلمان و کارگران، سرکوب زنان و اسیدپاشی بر سیمای خواهران ومادرانمان، و یا عکسی از اعدام کودکان و مردان ایران را چاپ کردن کافی است؟ آیا کلماتی زیبا از بزرگان و ادیبان را در صفحات مجازی درج کردن برای درمان مردمان دردمند میهنمان کافی است؟ چاره درد ودرمان مردم اسیرمان، فقط وفقط در پیوند خوردن تمام حرکتهای اجتماعی وصنفی با مقاومت سراسری است.برای همین نیز رژیم در داخل کشور تمام تلاشش را می کند تا هیچگونه حرکتهای اعتراضی وصنفی توده ها با مقاومت سراسری پیوند نخورد.
پیشنهاد من به مدعیان حراف و روشنفکران خارجه نشین که ادعای اپوزسیون بودن در ساحل امن را دارند و فقط به کار ایرادگیری و پاچه گرفتن از شورای ملی مقاومت ومجاهدین خلق ایران مشغول هستند اینست. بجای حرافی و صرفآ درج دردهای جامعه آخوند زده ایران بیایند و با نام سازمانی و آرم حزبی شان در سیزده ژوئن که اعتراض یه کشتار، اعدام، سرکوب معلمان، دانش آموزان کرد، ترک،بلوچ، ترکمن، شمالی، آذری، وخلاصه کلام تمامی ملت ایران است شرکت نمایند. بیایند منافع حزبی و سازمانی شان را فدای منافع ملی ومردمی نمایند که در انتظار یک فریادرسی برای رهایی از چنگان آخوندهای دین فروش می باشند. آنها در عمل نشان بدهند که «فراسازمانی و فراحزبی» می اندیشند. همگی صداهایمان را بر علیه بیدادگری آخوندی «فریاد» کنیم. قلم ها را درآن روز تبدیل به شعله ای نماییم تا ریش و ریشه آخوندها را بسوزاند و خاکستر نماید.
با شرکتمان در این میتینگ بزرگ بر علیه بنیادگرایی اسلامی که سر آن همچون طاعون در تهران است و تمامی منطقه و جهان را به ویرانه ای تبدیل نموده است، فریاد مردمی باشیم که تحت حاکمیت جنایتکاران جمهوری اسلامی ایران توان و امکان فریاد آزادانه برای عدالت و آزادی را ندارند. به جهانیان نشان بدهیم که «شعله های آزادیخواهی در مردم ایران همچنان زنده است» . گرچه سر آزادیخواهانمان بر بالای طنابهای دار رقص رهایی می کند اما آزادیخواهان همچنان متشکل و با اراده هایی آهنین «آزادی، آزادی» را فریاد میزنند.
هرمز صفایی نوایی

۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه

اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران

مریم رجوی:یک گام عقب‌نشینی تحمیلی دیگر توسط ملایان در اثر ترس و فشار در راستای خوردن زهر اتمی
یک بیانیه با کلیات بدون امضا و تأیید رسمی خامنه‌ای، راه را بر بمب اتمی نمی‌بندد
- ادامه مذاکرات با فاشیسم دینی در چارچوب مماشات به منطقه و جهان امنیت اتمی نمی‌دهد
- تن دادن ملایان به مفاد قطعنامه‌های شورای امنیت به‌سادگی تنها راه ممانعت از دستیابی آن‌ها به بمب اتمی است

خانم مریم رجوی رییس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران درباره آنچه وزیر خارجه آخوندها ساعتی پیش در بیانیه مشترک قرائت کرد گفت: ”طوفان قاطع“ و ائتلاف کشورهای منطقه علیه توسعه‌طلبی و تجاوزات فاشیسم دینی حاکم بر ایران در یمن، آثار فرساینده تحریم‌ها و وضعیت انفجاری جامعه ایران، همچنین اخطارهای پیاپی کنگره آمریکا برای مقابله قاطع با این رژیم و افزایش تحریم و مجازات‌ها، سرانجام رژیم آخوندی را در وقت اضافی مذاکرات لوزان پس از 16 ماه بار دیگر به یک عقب‌نشینی تحمیلی در راستای خوردن زهر اتمی وادار کرده است. این عقب‌نشینی در اثر ترس و فشار و در تعارض آشکار با مبانی و خطوطی است که خامنه‌ای دو هفته پیش شخصاً اعلام کرد.
اما یک بیانیه با کلیات بدون امضا و بدون تأیید رسمی خلیفه ارتجاع در تهران، هرگز راه را بر بمب اتمی و فریبکاری‌های ذاتی استبداد دینی نمی‌بندد. ادامه مذاکرات با فاشیسم دینی در چارچوب مماشات به منطقه و جهان امنیت اتمی نمی‌دهد. وادار کردن رژیم به تن دادن به قطعنامه‌های شورای امنیت به‌سادگی تنها راه ممانعت از دستیابی آن‌ها به بمب اتمی است. پروسه مذاکرات از سال 2002 تابه‌حال، به‌ویژه ماراتن یک سال و نیم اخیر، گواه آشکار این حقیقت است که رژیم آخوندی تنها زبان قاطعیت و قدرت را می‌فهمد.
نرمش و امتیازهای ناموجه 5+1 به رژیمی که در جهان غیرقابل‌اعتمادترین است، فقط به این رژیم زمان بیشتر می‌دهد و خطرها و قیمت آن‌ها را برای مردم ایران و منطقه و جهان هر چه بیشتر افزایش می‌دهد.
همه می‌دانند که فاشیسم دینی به خاطر تضمین بقای خود سرمایه‌گذاری کلانی برای دستیابی به بمب اتمی کرده است. جستجوی آلترناتیو بنیادگرایی و بانکدار مرکزی تروریسم در درون این رژیم راه به‌جایی نمی‌برد. آلترناتیو در یک ایران دمکراتیک و غیر اتمی است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
13 فروردین 1394 (2 آوریل 2015)

۱۳۹۳ اسفند ۳, یکشنبه

آندو عزیزم بدرود
بدرود ای یار همیشگی
ای همسنگر
پدر خاطره ها  و جاودانه ها
خالق اثرهای بی انتها
یادآورنده سرزمین مادری
بدرود
نیم قرن بی پایان با تو بودن
نا ابد با خاطرات ماندن
اندو عزیزم
تو بودی که با ملودی یه شعر جان دادی
و جان کلام را با یهترین شکل هدیه به ما دادی
این تو بودی که خالق جاودانه ترین اثرهای عصر ما بودی
و امروز برای همیشه خود جاودانه شذی
یدرود ای یار همیشه ماندگار.بدرود
همابون سیم لقایی اصل