۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

هرمز صفایی نوایی - شعله های مقاومت در «ویلپنت پاریس » همچنان روشن است


 تاریخ بشر همواره در تحول و جوش و خروش به سمت نوآوری و در حرکت رو به جلو بوده است. سرشار از خوشی ها و غم ها، اشکها و شادابی ها، گذار مداوم از پستی و بلندی های زندگی بوده است و در آینده نیز همواره همینگونه خواهد بود. در طول تاریخ عمر بشر، عده ایی پا به این دنیای پرطلاطم گذاشتند، عمری را در کار و زحمت و گرفتاریهای روزمره گذراندند و رفتند. بسیاری از همین روزنه زندگی ،نامی نیک برجای گذاشتند و برای بازماندگانشان در حریم کوچک خانواده و فامیل توشه ای برای ادامه راه زندگیشان گذاشتند وترکشان کردند و رفتند. اما مهمتر از تمام این ها عده ای که معمولآ نیز در اقلیت بسر می برند پا به این جهان خاکی گذاشتند. اما گامهایشان استوار، سخنانشان گیرا و کردارشان نه تنها در افراد، بلکه در جامعه راهگشا و الگو، همچون چراغی در دل تاریکی برای اجتماع و مشعلی برای راه آیندگان شدند. آنها شاید دیگر در میان ما و یا آیندگان به لحاظ فیزیکی نباشند، اما شعله ها را برای آیندگان روشن گذاشتند و رفتند. لذا همواره در دل تاریخ زنده اند. آنها اثرگذاریشان از حریم دوستان و فامیل به مراتب بیشتر است.
اینها که معمولآ آگاهترین مردمان یک جامعه را تشکیل می دهند، چیزی برای خود نمی خواهند. هرچه دارند را در کوله ای می ریزند و برای رهایی دیگر همنوعان خود براه می افتند. همفکران خود را پیدا میکنند، تشکلی میزنند و در راه سعادت مدرم تلاش می کنند. اینها «انقلابیون» یا متحول کنندگان احوالات کهنه بشری به سمت نو و تحولاتی جدید می باشند. راهشان همیشه صعب العبور و سخت و خونین است. راهی را برگزیده اند که پر است از تیر و دشنه دشمن و زخم زبان گرگ هایی ست که به ظاهر در لباس دوست راه را برای آنها هرچه سخت تر می کنند. اماآنها آگاهانه برای آنکه لبخندی به لب های همنوعان خود بیاورند، این راه سخت را برمی گزینند.
آنها برای پای گذاشتن در این مسیر، به قول معروف اصلا «چرتکه» نمی اندازند، که چه چیزی بدست می آورند. چرا که هیچ چیز را برای خودشان نمی خواهند. آنها فقط و فقط به وظیفه تاریخی خود عمل می کنند و بس. در طول تاریخ حیات بشر، همواره عده ای سودجو برای منفعت شخصی، راههای بشری را با گذاشتن سنگ ها و موانع برای غارتگری و ثروت اندوزی، خودپرستی ها وخودخواهی ها، سخت وپر چاله می نمایند. اما انقلابیون، انسانهای شادی هستند. از درون و از آموخته هایی که به آن دست یافته اند خوشحالند. از دنیا چیزی جز سعادت و بهروزی همنوعان خود نمی خواهند. در این مسیر کفش ها و کلاه های آهنینشان «اراده ی آهنین، و آرمان انساندوستانه شان» یعنی سعادت همنوعان و بهروزی ستم دیدگان وضعیف نگه داشته شدگان می باشد.
آنها عادت دارند کار را جمعی و تیمی به پیش برند. به قول معروف معتقدند «یک دست صدا ندارد». از همان ابتدای تاریخ بشر، تمام پیشرفتهای اولیه اجدادمان، مثل پیدایش «آتش» برای غلبه بر ناملایمات و سوانح طبیعی و شکار برای ادامه حیات جمعی و به قول معروف کمونی انجام میگرفت. بشر اولیه همواره قبل از هرچیز برای یک هدف در تلاش بوده و می جنگیده است. مبارزه با جبرهایی که به او از هر لحاظ تحمیل شده بود یعنی برای «آزادی، آزادی و آزادی». و همواره برای مبارزه با تمامی اجبارات دست و پاگیر تاریخی و دریدن تمام قید و بندهای اسیر کننده جمعی عمل میکرده است. لذا برای رسیدن به اهداف والای انسانی در تمام طول تاریخ، انقلابیون آرمان خواه و مترقی همواره دور هم جمع شده و متشکل می شدند. تشکیلاتی به پا می کردند و بار مسولیت تاریخی را نسل به نسل تحویل نسل بعدی قرار داده اند تا به امروز که نوبت نسل ما شده است. اگر نگاهی به تاریخ بشر بیاندازیم همواره این مسولیت به صورت جمعی وتیمی و «تشکیلاتی» به پیش رفته است. هرجا اگر به صورت فردی جرقه ایی ایجاد شده است به سرعت توسط جباران سرکوب ونابود شده اند.

در شرایط تاریخی سیاسی اجتماعی کنونی کشورمان، نیز در صد سال گذشته تا به اکنون بسیاری از جنبشها و حرکات آزادیخواهی طلبی اتفاق افتاده اند. زورگویان ابتدا با جنگهای روانی تلاش نموده اند تارهبران جنبش را عقب رانده و سپس به صورت فیزیکی خودشان و تشکیلات شان را نابود کنند. اما در نیم قرن اخیر در کشورمان انگار یک «سنت شکنی و تحول جدیدی » اتفاق افتاده است. سازمان مجاهدین خلق ایران، نزدیک به پنجاه سال است که با دو نظام دیکتاتوری با سرهایی بالای طنابهای دار، و تن هایی برروی تخت های شکنجه، ددر تبعید، آزار و اذیت و علی رغم داشتن زخم های زیاد از تیر مستقیم دشمن و زخم زبان دوستان بر تن، استوار و پا برجا، مقاوم و با نشاط، دست از آرمان بشر، «آزادی» بر نمی دارند. آنها پای بر رسالت تاریخی شان می فشارند. و تمام ثانیه ثانیه زندگی ،و تمام هستی و لحظات خوش و ناخوش زندگیشان را وقف رهایی مردمشان نموده اند. این شیر زنان و کوه مردان آزادی مردم ایران در سراسر این گیتی ریشه دوانده اند. ریش آخوندهای جنایتکار را تا سرنگونی تام و تمام این جنایتکاران، با تمام جناح هایش رها نمی کنند. آنها در تمامی پهنه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی با این غارتگران اعتماد مردم در جنگند. آنها هرساله در پاریس دور هم جمع می شوند تا به جهانیان نشان بدهند که «شعله ها ی مقاومت برای آزادی» روشن است.علی رغم تمام کینه ها،طعنه ها،شیطان سازیهاوتبلیغات روانی آنها همواره فریاد میزنند«تشکیلات ما زنده است». رهبری این سکان عدالتخواهی، استوار و پابرجا ایستاده است.
آنها هستند، اما سوال من از مدعیان آزادی برای این زیبا ترین وطن این است:
آیا در عصر ارتباطات و اینترنت، برای ارضای نیازهای روحی و پرکردن خلع فردیت و خودخواهی های خود، صرفآ بعد از ساعت هفت شب و خلاصی از کار، در سایتهای مجازی ادا و ژست اپوزوسیون را درآوردن کافی است؟
آیا فقط اخبارهای اجتماعی «اعتصاب معلمان و کارگران، سرکوب زنان و اسیدپاشی بر سیمای خواهران ومادرانمان، و یا عکسی از اعدام کودکان و مردان ایران را چاپ کردن کافی است؟ آیا کلماتی زیبا از بزرگان و ادیبان را در صفحات مجازی درج کردن برای درمان مردمان دردمند میهنمان کافی است؟ چاره درد ودرمان مردم اسیرمان، فقط وفقط در پیوند خوردن تمام حرکتهای اجتماعی وصنفی با مقاومت سراسری است.برای همین نیز رژیم در داخل کشور تمام تلاشش را می کند تا هیچگونه حرکتهای اعتراضی وصنفی توده ها با مقاومت سراسری پیوند نخورد.
پیشنهاد من به مدعیان حراف و روشنفکران خارجه نشین که ادعای اپوزسیون بودن در ساحل امن را دارند و فقط به کار ایرادگیری و پاچه گرفتن از شورای ملی مقاومت ومجاهدین خلق ایران مشغول هستند اینست. بجای حرافی و صرفآ درج دردهای جامعه آخوند زده ایران بیایند و با نام سازمانی و آرم حزبی شان در سیزده ژوئن که اعتراض یه کشتار، اعدام، سرکوب معلمان، دانش آموزان کرد، ترک،بلوچ، ترکمن، شمالی، آذری، وخلاصه کلام تمامی ملت ایران است شرکت نمایند. بیایند منافع حزبی و سازمانی شان را فدای منافع ملی ومردمی نمایند که در انتظار یک فریادرسی برای رهایی از چنگان آخوندهای دین فروش می باشند. آنها در عمل نشان بدهند که «فراسازمانی و فراحزبی» می اندیشند. همگی صداهایمان را بر علیه بیدادگری آخوندی «فریاد» کنیم. قلم ها را درآن روز تبدیل به شعله ای نماییم تا ریش و ریشه آخوندها را بسوزاند و خاکستر نماید.
با شرکتمان در این میتینگ بزرگ بر علیه بنیادگرایی اسلامی که سر آن همچون طاعون در تهران است و تمامی منطقه و جهان را به ویرانه ای تبدیل نموده است، فریاد مردمی باشیم که تحت حاکمیت جنایتکاران جمهوری اسلامی ایران توان و امکان فریاد آزادانه برای عدالت و آزادی را ندارند. به جهانیان نشان بدهیم که «شعله های آزادیخواهی در مردم ایران همچنان زنده است» . گرچه سر آزادیخواهانمان بر بالای طنابهای دار رقص رهایی می کند اما آزادیخواهان همچنان متشکل و با اراده هایی آهنین «آزادی، آزادی» را فریاد میزنند.
هرمز صفایی نوایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر