بهاين خبر آيتالله بي بي سي 16آبان 1390توجه كنيد:
«یک فروند هواپیمای شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، هنگام فرود برای سوختگیری در فرودگاه استان کنت، بر اثر ترکیدگی لاستیک از ادامه پرواز باز مانده است... هواپیماهای ایرانی که از لندن به تهران پرواز میکنند، در فرودگاه هیثرو در غرب لندن فرود میآیند و پس از مسافرگیری به سوی فرودگاه کوچکی در استان کنت میروند و پس از سوختگیری به سوی تهران پرواز میکنند».
به نظرسنجي زير راديو فردا هم (كه هنوز نميدانم رتبهاش در حوزه علميه چيست و به خاطر همين آيتالله نگفتم) توجه كنيد:
«نظرسنجی سایت رادیو فردا- اول آبان 1390- صدها هوادار سازمان مجاهدین خلق در مقابل کاخ سفید دست به تظاهرات زدند و خواستار حذف نام این سازمان از فهرست تروریستی آمریکا شدند. آیا شما موافق حذف سازمان مجاهدین خلق از این فهرست تروریستی هستید؟ بله :۲۷.۵% ، خیر :۶۲.۶% ، نظری ندارم: ۹.۸%، کل آرا 1424 ...
این نظرخواهی علمی نیست و دیدگاههای رادیو فردا را منعکس نمیکند»
به برنامه «روي خط» تلويزيون (فارسي) صداي آمريكا هم نگاه كنيد (به رغم اين كه خبرهاي جابجايي و اخراج پرسنل آن زودتر از خود وزارت خارجه آمريكا در روزنامه كيهان «برادر حسين شكنجهگر» درج ميشود، رتبه حوزوي آن را هم نميدانم)
سناريو كاملا از پيش تدوين شده: يك آدمي از آلمان زنگ ميزند و آه و فغان ميكند كه «مردم ايران بازويي داشتن به نام مجاهدين كه اون را هم كه «دو تا عمليات ميكرد» گذاشتهاند در ليست تروريستي با حمله نظامي هم كه مخالفين، پس ملت بدبخت ايران چكار كند؟»، يك عنصر لو رفته ارتجاعي استعماري با مواضع شناخته شدهاش عليه مجاهدين (عباس ميلاني) را هم به عنوان ميهمان برنامه آوردهاند كه به آن تماس گيرنده بگويد سازمان مجاهدين در دهه هشتاد محبوبيت داشت ولي الآن محبوبيت ندارد و البته با حمله هم مخالفت كند ضمنا تصريح كند كه بسياري در داخل رژيم «غير مسئولانه» حرف ميزنند.
در اين ميان گروهي كه راديو فردا آنان را «روشنفكر، روزنامهنگار و فعال سياسي ايراني» معرفي كرده، اعلاميه داده و با اشاره به اين كه «در هفتههای اخیر امواج نگران کنندهای از چند سو برخاسته، و تهدید ایران به حمله نظامی باز در دستور کار قرار گرفته» و ذكر مجموعهيي تعارفات از جمله حرفهايي عليه رژيم كه در خود روزنامههاي داخل ايران بدترش را هم ميتوان پيدا كرد، به نمونه ليبي اشاره كردهاند و سپس به اصل مطلب رسيدهاند: «ما با تهاجم نظامی به کشورمان ایران به هر مستمسک که باشد، از جمله بهانه نگرانی از ماجراجوییهای نامسئولانه رژیم در فعالیتهای هستهای، مخالفیم». در نهايت هم توصيهيي بسيار ملايمتر از توصيههاي وزيرخارجه فلان يا فلان كشور را به رژيم كردهاند كه «در جهت رفع ابهام از برنامه هستهیی کشور با آژانس انرژی اتمی و ناظران بینالمللی همراهی کند». چون تلاش ميكنم يادداشت كوتاه باشد، تقاضا دارم خوانندگان محترم بروند اصل نامه را يكجايي پيدا كنند و حتما بخوانند.
خبر بي بي سي چه ميگويد؟ ميگويد كه جناحهاي ارتجاعي استعماري در سراسر جهان سخت مشغول مماشات با ديكتاتوري تروريستي مذهبي حاكم بر ميهنمان هستند و همين تحريمهايي را هم كه خودشان و در اثر فشار افكار عمومي عليه رژيم وضع كردهاند، دور ميزنند كه نمونههاي بيشمارش اين طرف و آنطرف (مثل نمونه سوخت گيري از در عقب در يك فرودگاه فرعي) برخي اوقات درز ميكند و باعث ريختن آبروي نداشته همين جناحهاي استعماري ارتجاعي ميشود. به زبان ساده: امضا كنندگان اشتباه كردهاند، خطر موهومي به نام جنگ عليه ايران وجود ندارد، خطر مبرم و تهديد ديروز و امروز و فردا در رابطه با اين رژيم مماشات و سازش است و لا غير.
نظرسنجي راديو فردا چه ميگويد؟ مجاهدين خلق را از ليست درنياوريد. گرچه مرغ پخته هم خندهاش ميگيرد از اين سنخ نظرسنجي كه به اذعان خود راديوي كذايي نه علمي است و نه باز به گفته خودش ديدگاههايش را بيان ميكند». خوب فرض كنيم يك سايتي در همان سطح راديو فردا، مثلا اين سؤال را طرح كند «آيا راديو فردا عليه منافع مردم ايران است»، بعد نتيجه بشود: آري 100 درصد، خير صفر درصد، شركت كننده صدهزار نفر!! بعد هم بنويسد علمي نيست، ديدگاههاي ما را منعكس نميكند، ما هم مسئوليت نداريم. اما همين سايت هم اگر به فرض چنين كاري را بكنند، گرچه بازهم مرغ پخته به خنده خواهد آمد، اما حرفش را زدهاست ديگر: راديو فردا عليه منافع مردم ايران عمل ميكند. خوب حالا يكي پيدا نميشود بگويد كه خوب باباجان چيزي كه علمي نيست، منعكس كننده ديدگاههايت نيست، مسئوليتي هم در قبال آن نداري پس چه مرضي داري كه روي سايتت ميگذاري؟
برنامه روي خط... تلويزيون صداي آمريكا چه ميگويد: مجاهدين كه «دو تا عمليات ميكردهاند» موافق جنگند، جناب ميهمان مخالف جنگ و رژيم نبايد «غير مسئولانه حرف بزند».
تركيب خبر بي بي سي و راديو فردا و راديو آمريكا باهم چه ميگويند؟: «مماشات با ديكتاتوري حاكم بر ايران بعلاوه حفظ مجاهدين خلق در ليست تروريستي».
امضا كنندگان نامه در اين ميان چه ميگويند؟: اي واي جنگ ميشود... ايران تباه ميشود...؟ اينجا هم يكي نيست بپرسد كه آخر تباهي مگر از اين بيشتر هم ميشود؟ يك عده كانگستر و شكنجه گر و تروريست و قاتل و بدتر از همه اينها «آخوند»، مقدرات مردم را به دست گرفتهاند، بعد يك عده خواستار اين هستند كه اين هيولا «مسئولانه» حرف بزند و با ارگانهاي بينالمللي «همراهي» كند؟ يك چنين هيولايي را هر شرافتمندي، ايراني باشد يا غيرايراني، ولو «يك مو» هم بتواند بايد از تنش بكند، بعد در بحبوحهيي كه آمريكا كه سوخت رسان اصلي همين مقوله حمله نظامي باشد، دارد از عراق آخرين نيرويش را هم خارج ميكند، يك مرتبه تهديد اين باشد كه اي واي نكند به ايران حمله نظامي بشود؟
يعني الآن تهديد اصلي براي مردم ايران اين است كه نمونه ليبي در آنجا پياده شود؟ آقا جان در سوريه به رغم رشادتهاي بينظير و قهرمانيهاي بي سابقه در تاريخ بشر، و به رغم اين كه كار به جدا شدن نظاميان و اقدامات سازمانيافته مسلحانه مردم و جداشدگان ارتش اين كشور عليه رژيم بشار اسد كشيده، هيچكورسويي از مداخله خارجي ديده نميشود.
آخر مداخله خارجي بعد از چرخش يك تعادل در درون خواهد بود و نه قبل از آن. يعني وقتي كه مردم سوريه بتوانند بخشي از كشور را آزاد كنند. مثل همان كاري كه مردم ليبي در بنغازي كردند. آن وقت منافع كشورهاي بزرگ ايجاب ميكند كه اقدام كنند و البته روي دست هم بلند خواهد شد.
در ايران تا اين نقطه دست و پاي ارتش آزاديبخش ملي را با غل و زنجير استعماري ليست تروريستي آمريكا بستهاند و ميخواهند اشرف، نقطه اميد مردم ايران را تا پايان سال جاري با بهراه انداختن حمام خون ديگري ببندند و البته كه در هر دو مورد كور خواندهاند. با اين حال هر رويدادي قرار باشد روي دهد، بعد از اين خواهد بود كه مردم ايران و البته به يمن پيشتازانش در اشرف بتوانند تعادلي را در درون ميهن بچرخانند. حرف از چنان تهديدي بدون پرداختن به اصل مطلب، هيچ چيز جز درافتادن به «دام مغلطهآميز»ي كه رژيم پهن كرده است، نيست. خواه آگاهانه باشد خواه ناآگاهانه.
دشمن يكي بيشتر نيست، تضاد اصلي يكي بيشتر نيست، اين تضاد را اگر تشخيص ندهي، به قول شادروان شريعتي ، «چه به نماز ايستاده باشي، چه به شراب نشسته باشي» ديگر فرقي نميكند... بخواهي نخواهي در طرف دشمن خونخوار مردم ايران قرار گرفتهاي.
من چه ميگويم؟: با حمله نظامي البته بايد مخالفت كرد، مقاومت ايران هم بارها صريحاً اين مخالفت را ابراز كرده، نوع مخالفت فرق ميكند، آيا انتهاي اين مخالفت حاكمان خونخوار را بيشتر سر پا نگه ميدارد يا سرنگون ميكند يا خير؟ مثلا روسيه و چين مخالف حمله هستند، مالكي هم مخالف حمله است، كره شمالي هم مخالف حمله است، لابيهاي رژيم در آمريكا هم مخالفند، خامنهاي هم مخالف است...
حرف اصلي كه باز كردنش را ميگذارم براي يك روز ديگر: با توجه به اصل و پايه الگوي ارتش آزاديبخش ليبي و نمونه ارتش آزاد سوريه، در ايران نيز نقطه شروع بايد به قول جوانها «يهجورايي» همينجوري باشد. نكند كه...؟ بگذريم..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر