• • • • • • • • حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود؟ • • • • • • • •
چند ماه بعد از انتخاب جيمي كارتر به رياست جمهوري آمريكا در آبان ماه 1355، محمدرضا پهلوي، شاه وقت ايران ناچار به سر كشيدن جام زهر «فضاي باز سياسي» شد. اولين تغيير اساسي كه شاه انجام داد بركناري امير عباس هويدا نخست وزير بود كه تا آن زمان با 13 سال سابقه رياست دولت، طولاني ترين دوران نخست وزيري در تاريخ ايران را داشت. شاه در مردادماه سال 1356، جمشيد آموزگار را به عنوان نخست وزير جديد منصوب كرد.
آموزگار اولين سخنراني خود را در محل استاديوم صد هزارنفري (المپيك) تازه تأسيس آن زمان با اين مصرع از حافظ آغاز كرد كه: «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود». من سخنراني را از تلويزيون گوش كردم. تا آن جا كه حافظه ام ياري مي كند، آموزگار در آن سخنراني توضيحي در مورد اين كه چرا اين مصرع را در ابتداي سخنرانيش قرائت كرده نداد اما پيام، هم براي طرفداران رژيم و هم براي مخالفان كاملا واضح بود: هيچ چيز عوض نشده و همه چيز به روال سابق ادامه دارد.
مخالفان و همچنين موافقان نظام در آن زمان اما خوب مي دانستند كه وقتي هويدا، كه هيچكس فكر تغيير او را به ذهن خود راه نمي داد، از جايش تكان خورد، ديگر بايد منتظر تكانهاي بسا عظيم تر بود... بعد از هويدا، شاه ناچار شد در طول كمتر از يك سال و نيم چهار بار نخست وزير عوض كند: آموزگار كمي بيش از يك سال نخست وزير بود و جايش را در اوج قيامهاي پي در پي مردمي به شريف امامي داد و شريف امامي به ازهاري و ازهاري به بختيار... و دست آخر «شاه رفت».
اكنون با امضاي توافق هسته يي بين رژيم و كشورهاي 1+5، بزرگترين تحول در دوران حاكميت رژيم جمهوري، اسلامي واقع شده است. تحولي چه بسا عظيم تر از سركشيدن جام زهر در جنگ ايران و عراق كه خميني گفت: «آبرويم را با خدا معامله كردم» و با ابعادي بسا فراگيرتر و عظيم تر از آن. اوضاع به هر سمت و سويي كه برود و نتايج كوتاه مدت و دراز مدت امضاي اين توافق هرچه كه باشد، منكر نمي توان شد كه «تحول بزرگ» واقع شده است.
فارغ از اين كه در اينجا موضوع بحث، سياست مماشات و امتيازهاي پي در پي غرب به ديكتاتوري تروريستي مذهبي حاكم بر ايران نيست، همواره مي توان بحث كرد و فرضيه هاي مختلف را مد نظر داشت، آيا رژيم در اين معامله و بده و بستان، آن چنان كه برخي جناح هايش مي گويند چيزي به دست آورده است؟ يا آن چنان كه جناحهاي ديگرش و همچنين طرف حسابهاي بين المللي مي گويند چيزي از دست داده است؟ و اين كه آن «چيز» چه بود و چيست؟
در صورتي كه فرض اول صحت داشته باشد يعني رژيم چيزي به دست آورده باشد بايد در آينده نه چندان دور شاهد اعتلاي رژيم به طور خاص در صحنه منطقه يي باشيم. يعني منتظر باشيم كه رژيم به عنوان يك قدرت منطقه يي آن هم با داشتن بمب اتم ظاهر شود و در معادلات جهاني نقش و جايگاه ديگري را عهده دار شود..
واضح است كه رژيم و به طور مشخص شخص خامنه اي ولي فقيه در راستاي حفظ بقاي نظام جمهوري اسلامي سالها بود كه به دنبال ساخت بمب هسته يي يعني آن «چيز» بود. در همين راستا هم بود كه خامنه اي در سال 1388 رو در روي قيام مردمي ايستاد و با مهندسي انتخابات و تقلب، احمدي نژاد را به رياست جمهوري رساند و در برابر رفسنجاني و شركا صريحا اذعان كرد كه: «نظر آقای رئیس جمهور [احمدي نژاد مساوي است با فتح پي در پي قله هاي هسته يي مساوي است با ساختن بمب هسته يي] به نظر بنده نزدیکتر است». خامنه اي كه در سال 1388 در واقع به بهاي شكستن طلسم ولايتش پاي خط احمدي نژاد آمده بود، در سال 1392 در نظر داشت كه همان خط را ادامه دهد و بمب هسته يي را توليد كند. اين جا يادآوري اين نكته هم ضروري است كه مذاكرات با غرب كه در اواخر دوران رياست جمهوري احمدي نژاد شروع شده بود، مطلقا منافاتي با اين خط نداشت چرا كه خامنه اي به خوبي مي دانست كه در صورت در اختيار داشتن بمب حتما كه مي شد با موضعي متفاوت بر سر ميز مذاكرات حاضر شد.
اما به دليل همان طلسم شكستگي ولي فقيه، وي نتوانست در نمايش انتخابات سال 1392 خط خود را به كرسي بنشاند و ناچار شد به رغم ميلش به كسي كه «به نظرش» نزديك نبود تن در دهد. اين خط در پايان منجر به امتياز دادنهاي بي حد و حصر در مذاكرات و سر كشيدن جام زهر يعني توقف - ولو ميان مدت - ساخت بمب هسته يي شد. در مثل مناقشه نيست، در نتيجه مي توان جايگاه بمب هسته يي در درون رژيم ولايت فقيه و يا در واقع عمود خيمه نظام را با خط سركوب و شلاق و شكنجه در دوران شاه مقايسه كرد.
حال وقتي با اين فرضيه و در اين تابلو به اظهارات خامنه اي به طور خاص سه فقره صحبت وي يكي در پاسخ به نامه تبريك آخوند روحاني بعد از امضاي توافق هسته يي و دومي در نماز عيد فطر و سومي در ديدار با سفيران خارجي در فاصله كمتر از يك هفته پس از امضاي توافق نگاه كنيم، خواهيم ديد كه تمام تلاشش اين است كه بگويد: «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود».
ولي فقيه نظام پليد ولايت آنچنان صحبت مي كند كه گويي در فضاي قبل از امضاي توافق موسوم به «برجام» سخن مي گويد! غافل از اين كه دوران جديد يعني به قول خود رژيم «پسامذاكرات» يك تفاوت جدي با دوران قبل دارد. در دوران قبل چون هنوز توافقي امضا نشده بود، هر عربده كشي و سر و صدايي از سوي شخص «مقام معظم رهبري» مي توانست تعبير به اين شود كه ممكن است مذاكرات به هم بخورد و توافق امضا نشود، اما اكنون و در دوران «پسامذاكرات» يعني دوران سر كشيدن جام زهر و دست برداشتن از آن «چيز»، اين حرفها ديگر خريدار ندارد. قبل از همه خود سيد علي خامنه اي به خوبي مي داند كه بازگشت به دوران پيش از مذاكرات يعني دبه كردن، چه عواقب زودرس و دهشتناك داخلي، منطقه يي و بين المللي براي رژيم در پي خواهد داشت.
از اين منظر است كه وقتي ولي فقيه در خطبه هاي عيد فطر نعره مي كشد كه: «اجازه خدشه در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد» و «جمهوری اسلامی... هرگز تسلیم زیادهخواهی دشمن نخواهد شد»، حتي خود پاسداران نظام نيز خوب درك مي كنند كه از اين خبرها نيست و هم «خدشه» به «اصول اساسي نظام اسلامي» وارد شده و هم نظام ولايت فقيه در تماميتش «تسليم زياده خواهي دشمنانش» شده. وگرنه چه نيازي بود كه خامنه اي در پاسخ به روحاني «ملت عزيز» را خطاب قرار داده از آنها «انتظار» داشته باشد كه «وحدت و متانت خود را حفظ کنند». و يا در ديدار با سفراي خارجي تأكيد كند كه در ميان مردم «نباید دو دستگی بهوجود بیايد، دشمن این را میخواهد».
همين طور است عربده كشي هاي دخالت در عراق و بحرين و لبنان و سوريه و يمن تحت پوش «حمایت دوستانمان در منطقه» كه باز خامنه اي تلاش دارد اين را القا كند كه هيچ چيز عوض نشده و هيچ تغييري صورت نگرفته تا مبادا پاسداران جهل و جنايت رژيم در داخل و خارج بيشتر سست شوند. اما «آن صبو بشكست و آن پيمانه ريخت» اين حرفها تا قبل از امضا خريدار داشت، اكنون در دوران «پسامذاكرات» هرچه هم كه خامنه اي و رژيمش قصد و نيت صدور تروريسم در منطقه را داشته باشند، هر اقدامي در اين راستا چندين برابر قبل از امضاي توافق بها مي طلبد. در صحنه داخلي نيز به قول دوستي حتي اگر از آسمان دلار هم ببارد رژيم قرون وسطايي ولايت فقيه توان حل كوچكترين معضل اقتصادي اجتماعي براي مردم را ندارد و غارت و چپاول اصولا امكان كمترين اصلاحاتي در اين زمينه را نمي دهد.
آري، اكنون دوران جديدي آغاز شده است، دوراني با رويدادهاي غير قابل پيش بيني. همچنانكه هرگز در مردادماه 1356 هيچ كس نمي توانست تصور كند كه هفده شهريوري در پيش خواهد بود و دولتي نظامي سر كار خواهد آمد و دست آخر خود «شاه» هم خواهد رفت، اكنون هم بايد منتظر رويدادهاي غير قابل پيش بيني بود.
از آن سخنراني كذايي جمشيد آموزگار در مردادماه 1356 كه «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود» تا سرنگوني تام و تمام رژيم پهلوي در بهمن ماه 1357 يك سال و نيم طول كشيد. بايد ديد كه آيا نظام پليد ولايت فقيه نيز همين قدر مهلت خواهد داشت؟
خوشا رزم آوران و دلاوران و اشرفيان و اشرف نشاناني كه در طول 34 سال در حالي كه خطرات آنان را از هر سو احاطه كرده بود، عزم جزم كردند تا بها بپردازند و بايستند و بازهم بايستند و چنين روزي را محقق كنند.
`پاريس 21 ژوئيه 2015
محمد اقبال
چند ماه بعد از انتخاب جيمي كارتر به رياست جمهوري آمريكا در آبان ماه 1355، محمدرضا پهلوي، شاه وقت ايران ناچار به سر كشيدن جام زهر «فضاي باز سياسي» شد. اولين تغيير اساسي كه شاه انجام داد بركناري امير عباس هويدا نخست وزير بود كه تا آن زمان با 13 سال سابقه رياست دولت، طولاني ترين دوران نخست وزيري در تاريخ ايران را داشت. شاه در مردادماه سال 1356، جمشيد آموزگار را به عنوان نخست وزير جديد منصوب كرد.
آموزگار اولين سخنراني خود را در محل استاديوم صد هزارنفري (المپيك) تازه تأسيس آن زمان با اين مصرع از حافظ آغاز كرد كه: «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود». من سخنراني را از تلويزيون گوش كردم. تا آن جا كه حافظه ام ياري مي كند، آموزگار در آن سخنراني توضيحي در مورد اين كه چرا اين مصرع را در ابتداي سخنرانيش قرائت كرده نداد اما پيام، هم براي طرفداران رژيم و هم براي مخالفان كاملا واضح بود: هيچ چيز عوض نشده و همه چيز به روال سابق ادامه دارد.
مخالفان و همچنين موافقان نظام در آن زمان اما خوب مي دانستند كه وقتي هويدا، كه هيچكس فكر تغيير او را به ذهن خود راه نمي داد، از جايش تكان خورد، ديگر بايد منتظر تكانهاي بسا عظيم تر بود... بعد از هويدا، شاه ناچار شد در طول كمتر از يك سال و نيم چهار بار نخست وزير عوض كند: آموزگار كمي بيش از يك سال نخست وزير بود و جايش را در اوج قيامهاي پي در پي مردمي به شريف امامي داد و شريف امامي به ازهاري و ازهاري به بختيار... و دست آخر «شاه رفت».
اكنون با امضاي توافق هسته يي بين رژيم و كشورهاي 1+5، بزرگترين تحول در دوران حاكميت رژيم جمهوري، اسلامي واقع شده است. تحولي چه بسا عظيم تر از سركشيدن جام زهر در جنگ ايران و عراق كه خميني گفت: «آبرويم را با خدا معامله كردم» و با ابعادي بسا فراگيرتر و عظيم تر از آن. اوضاع به هر سمت و سويي كه برود و نتايج كوتاه مدت و دراز مدت امضاي اين توافق هرچه كه باشد، منكر نمي توان شد كه «تحول بزرگ» واقع شده است.
فارغ از اين كه در اينجا موضوع بحث، سياست مماشات و امتيازهاي پي در پي غرب به ديكتاتوري تروريستي مذهبي حاكم بر ايران نيست، همواره مي توان بحث كرد و فرضيه هاي مختلف را مد نظر داشت، آيا رژيم در اين معامله و بده و بستان، آن چنان كه برخي جناح هايش مي گويند چيزي به دست آورده است؟ يا آن چنان كه جناحهاي ديگرش و همچنين طرف حسابهاي بين المللي مي گويند چيزي از دست داده است؟ و اين كه آن «چيز» چه بود و چيست؟
در صورتي كه فرض اول صحت داشته باشد يعني رژيم چيزي به دست آورده باشد بايد در آينده نه چندان دور شاهد اعتلاي رژيم به طور خاص در صحنه منطقه يي باشيم. يعني منتظر باشيم كه رژيم به عنوان يك قدرت منطقه يي آن هم با داشتن بمب اتم ظاهر شود و در معادلات جهاني نقش و جايگاه ديگري را عهده دار شود..
واضح است كه رژيم و به طور مشخص شخص خامنه اي ولي فقيه در راستاي حفظ بقاي نظام جمهوري اسلامي سالها بود كه به دنبال ساخت بمب هسته يي يعني آن «چيز» بود. در همين راستا هم بود كه خامنه اي در سال 1388 رو در روي قيام مردمي ايستاد و با مهندسي انتخابات و تقلب، احمدي نژاد را به رياست جمهوري رساند و در برابر رفسنجاني و شركا صريحا اذعان كرد كه: «نظر آقای رئیس جمهور [احمدي نژاد مساوي است با فتح پي در پي قله هاي هسته يي مساوي است با ساختن بمب هسته يي] به نظر بنده نزدیکتر است». خامنه اي كه در سال 1388 در واقع به بهاي شكستن طلسم ولايتش پاي خط احمدي نژاد آمده بود، در سال 1392 در نظر داشت كه همان خط را ادامه دهد و بمب هسته يي را توليد كند. اين جا يادآوري اين نكته هم ضروري است كه مذاكرات با غرب كه در اواخر دوران رياست جمهوري احمدي نژاد شروع شده بود، مطلقا منافاتي با اين خط نداشت چرا كه خامنه اي به خوبي مي دانست كه در صورت در اختيار داشتن بمب حتما كه مي شد با موضعي متفاوت بر سر ميز مذاكرات حاضر شد.
اما به دليل همان طلسم شكستگي ولي فقيه، وي نتوانست در نمايش انتخابات سال 1392 خط خود را به كرسي بنشاند و ناچار شد به رغم ميلش به كسي كه «به نظرش» نزديك نبود تن در دهد. اين خط در پايان منجر به امتياز دادنهاي بي حد و حصر در مذاكرات و سر كشيدن جام زهر يعني توقف - ولو ميان مدت - ساخت بمب هسته يي شد. در مثل مناقشه نيست، در نتيجه مي توان جايگاه بمب هسته يي در درون رژيم ولايت فقيه و يا در واقع عمود خيمه نظام را با خط سركوب و شلاق و شكنجه در دوران شاه مقايسه كرد.
حال وقتي با اين فرضيه و در اين تابلو به اظهارات خامنه اي به طور خاص سه فقره صحبت وي يكي در پاسخ به نامه تبريك آخوند روحاني بعد از امضاي توافق هسته يي و دومي در نماز عيد فطر و سومي در ديدار با سفيران خارجي در فاصله كمتر از يك هفته پس از امضاي توافق نگاه كنيم، خواهيم ديد كه تمام تلاشش اين است كه بگويد: «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود».
ولي فقيه نظام پليد ولايت آنچنان صحبت مي كند كه گويي در فضاي قبل از امضاي توافق موسوم به «برجام» سخن مي گويد! غافل از اين كه دوران جديد يعني به قول خود رژيم «پسامذاكرات» يك تفاوت جدي با دوران قبل دارد. در دوران قبل چون هنوز توافقي امضا نشده بود، هر عربده كشي و سر و صدايي از سوي شخص «مقام معظم رهبري» مي توانست تعبير به اين شود كه ممكن است مذاكرات به هم بخورد و توافق امضا نشود، اما اكنون و در دوران «پسامذاكرات» يعني دوران سر كشيدن جام زهر و دست برداشتن از آن «چيز»، اين حرفها ديگر خريدار ندارد. قبل از همه خود سيد علي خامنه اي به خوبي مي داند كه بازگشت به دوران پيش از مذاكرات يعني دبه كردن، چه عواقب زودرس و دهشتناك داخلي، منطقه يي و بين المللي براي رژيم در پي خواهد داشت.
از اين منظر است كه وقتي ولي فقيه در خطبه هاي عيد فطر نعره مي كشد كه: «اجازه خدشه در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد» و «جمهوری اسلامی... هرگز تسلیم زیادهخواهی دشمن نخواهد شد»، حتي خود پاسداران نظام نيز خوب درك مي كنند كه از اين خبرها نيست و هم «خدشه» به «اصول اساسي نظام اسلامي» وارد شده و هم نظام ولايت فقيه در تماميتش «تسليم زياده خواهي دشمنانش» شده. وگرنه چه نيازي بود كه خامنه اي در پاسخ به روحاني «ملت عزيز» را خطاب قرار داده از آنها «انتظار» داشته باشد كه «وحدت و متانت خود را حفظ کنند». و يا در ديدار با سفراي خارجي تأكيد كند كه در ميان مردم «نباید دو دستگی بهوجود بیايد، دشمن این را میخواهد».
همين طور است عربده كشي هاي دخالت در عراق و بحرين و لبنان و سوريه و يمن تحت پوش «حمایت دوستانمان در منطقه» كه باز خامنه اي تلاش دارد اين را القا كند كه هيچ چيز عوض نشده و هيچ تغييري صورت نگرفته تا مبادا پاسداران جهل و جنايت رژيم در داخل و خارج بيشتر سست شوند. اما «آن صبو بشكست و آن پيمانه ريخت» اين حرفها تا قبل از امضا خريدار داشت، اكنون در دوران «پسامذاكرات» هرچه هم كه خامنه اي و رژيمش قصد و نيت صدور تروريسم در منطقه را داشته باشند، هر اقدامي در اين راستا چندين برابر قبل از امضاي توافق بها مي طلبد. در صحنه داخلي نيز به قول دوستي حتي اگر از آسمان دلار هم ببارد رژيم قرون وسطايي ولايت فقيه توان حل كوچكترين معضل اقتصادي اجتماعي براي مردم را ندارد و غارت و چپاول اصولا امكان كمترين اصلاحاتي در اين زمينه را نمي دهد.
آري، اكنون دوران جديدي آغاز شده است، دوراني با رويدادهاي غير قابل پيش بيني. همچنانكه هرگز در مردادماه 1356 هيچ كس نمي توانست تصور كند كه هفده شهريوري در پيش خواهد بود و دولتي نظامي سر كار خواهد آمد و دست آخر خود «شاه» هم خواهد رفت، اكنون هم بايد منتظر رويدادهاي غير قابل پيش بيني بود.
از آن سخنراني كذايي جمشيد آموزگار در مردادماه 1356 كه «حقه مهر بدان مهر و نشان است كه بود» تا سرنگوني تام و تمام رژيم پهلوي در بهمن ماه 1357 يك سال و نيم طول كشيد. بايد ديد كه آيا نظام پليد ولايت فقيه نيز همين قدر مهلت خواهد داشت؟
خوشا رزم آوران و دلاوران و اشرفيان و اشرف نشاناني كه در طول 34 سال در حالي كه خطرات آنان را از هر سو احاطه كرده بود، عزم جزم كردند تا بها بپردازند و بايستند و بازهم بايستند و چنين روزي را محقق كنند.
`پاريس 21 ژوئيه 2015
محمد اقبال