۱۳۹۲ مهر ۸, دوشنبه

هادی خرسندی - محمود حسن شد يا روحانی "هخا" شد؟

محمود حسن شد يا روحانی "هخا" شد؟

هادی خرسندی

...بيچاره جوانان وطن محو چراغان / علاف خيابان / "مُچکر" که دوباره پرزيدنت، "خَفَن" شد / محمود حسن شد // انگار هخای دگری آمده از راه! / با نقشه‌ی دلخواه / بنگر که چه پرهيبت و هنجارشکن شد / محمود حسن شد // در سفره‌ی او حرف حقوق بشری نيست / اصلاً خبری نيست / حق بشری مصرف آفتابه لگن شد / محمود حسن شد

يادآوری: هشت نه سال پيش آقائی به نام فتح الله خالقی يزدی ساکن آمريکا که نام کوچکش را به «اهورا پيروز» ترجمه کرده بود!، در رسانه های برونمرزی چو انداخت که فلان روز جمعه با هواپيما در ايران پياده ميشويم و آخوندها قلع و قمع ميشوند. او ميگفت کليد همه مشکلات را در دست دارد و سوئيچ چندتا هواپيما را در جيب.

تلويزيون ها از يکطرف، راديو اسرائيل از يکطرف. مصاحبه پشت مصاحبه با اين آقا که خودش را «هخا» ميخواند و مرام «هخامنشی» را مژده ميداد. يکی از باورها اين بود که شايد آمريکا و سيا او را جلو انداخته اند و حرف هائی که ميزند روی حساب و کتابی است. باور ديگر، او را فرستاده جمهوری اسلامی برای ساختن جريانی انحرافی و لوث کردن مبارزه ميدانست. قضيه چندان جدی بود که در فرودگاه تهران احتياطاَ آماده باش داده بودند و اعلام کرده بودند که اگر هواپيمائی اينطرف ها بيايد ميزنيمش.

سرانجام روز موعود آمد (جمعه ای در پائيز ۲۰۰۴) اما هخائی در تهران پياده نشد و پيدا نشد و از آن پس گم و گور شد و گويا عده ای فريب خورده هم در تهران گرفتار پاسداران شدند.

پيش از او و بعد از او هم خيلی ها در اپوزيسيون نقش هخا را بازی کردند و بعضاَ هنوز مشغولند، اما هخای اصلی باعث شد که اين افراد، و مبتکران اينگونه جريان های انحرافی، با اين نام سه حرفی، به اين راحتی، مشخص و تعريف شوند: «هخا»! («بالاترين» و «يوتيوب» و «گوگل» را ببينيد. طنزهای ابراهيم نبوی را بخوانيد و اين را از من نگاه کنيد: «اهورا نيامد»)

و حالا خدا مرا ببخشد که در چهره ی مثبت آقای حسن روحانی نقش «هخا» را می بينم. بر چهره ی منفی اش هم البته همه ی جنايت های جمهوری اسلامی سايه انداخته است.

اين سروده ی «مستزاد» تنها يک بيت اش به هخا اشاره دارد. شکرخدا که فقط همين يک بيت اش اينهمه يادآوری ميخواست.

***

محمود حسن شد

ديدی که چه تغيير خوشی سهم وطن شد
محمود حسن شد
فردوس برين قسمت تو قسمت من شد
محمود حسن شد

تکيه زده بر جای شغالی سگ زردی
ای رأی چه کردی!
خرس آمده در رقص و شتر دايره زن شد
محمود حسن شد

بيچاره جوانان وطن محو چراغان
علاف خيابان
«مُچکر» که دوباره پرزيدنت، «خَفَن» شد
محمود حسن شد

انگار هخای دگری آمده از راه!
با نقشه ی دلخواه
بنگر که چه پر هيبت و هنجارشکن شد
محمود حسن شد

در سفره ی او حرف حقوق بشری نيست
اصلاً خبری نيست
حق بشری مصرف آفتابه لگن شد
محمود حسن شد

زان روز که نسرين ستوده شده آزاد
دل ها همه شد شاد
اما چه سرانجام «بهاره»، مثلاَ، شد
محمود حسن شد

ساکت! بتوچه، صبر بکن، تفرقه ننداز!
يکبار دگر، باز
بر امت بيچاره تفکر قدغن شد
محمود حسن شد

از شکوه حذر کن که شده موقع شادی
خرسندی هادی!
بنگر که عجب سرو چمانی به چمن شد
محمود حسن شد

ديگر چه نويسی سخن ياوه و يامفت؟
اصلاح طلب گفت
چون ختم غم و رفع ستم، دفع محن شد
محمود حسن شد

گفتم به جوابش که تو اندازه نگهدار
بع بع مکن اين بار!
بر گردن تو بود طنابی که رسن شد
محمود حسن شد

ما اولی و دومی از هم نشناسيم
کم هوش و حواسيم!
در مذهب ما دزد کفن، دزد کفن شد
محمود حسن شد

همدست جنايات، قوی پنجه و فعال
در اين سی و شش سال
ديروز خفی بوده و امروز علن شد
محمود حسن شد

وقت است که خود بر سر خود شيره بماليم
از دست که ناليم؟
از ماست که بر ماست! همين ختم سخن شد
محمود حسن شد

***

پاسخ فردوسی به روحانی
که در اجلاس سازمان ملل بيتی از شاهنامه در نطقش گنجانده بود


شنيدم فريدون صاحب کليد
به تالار (يو.ان) بيامد پديد

بچسباند بر هم در و تخته را
به هسته هلو زد زغال اخته را

سخن گفت از صلح و نيز از ترور
که اين يک چطور است و آن يک چطور

پس آنگه بيان را به اوجش رساند
يکی بيت زيبای شهنامه خواند

«بکوشيد نيکی به کار آوريد - چو ديديد سرما بهار آوريد»

من اول ز کارش شدم شادمان
ز نام فريدون دلم شد جوان

ولی بعد ديدم که آن، پوشش است
به امنيتی کاريش کوشش است

پس اينک بگويم که روحانيا
تورو حضرتعباس کوتاه بيا

مخوان شعر فردوسی پاکزاد
بتو هيچکس اين اجازه نداد

ترا من فريدون نه بشناختم
چه شد آن فريدون که من ساختم

فريدون من ضد ضحاک بود
نه در خدمتش مثل دلاک بود

فريدون من با بدی بود بد
نه همدست بودی به بشار اسد

تو حالا برای فريب عوام
پس از آنهمه کشتن و قتل عام

دم از نيکی و مردمی ميزنی
بنازم به گوزت که خوش باسنی

کلام تو گوز است ای پهلوان
رها گشته در مارکت مسگران*

تو ای يکه آخوند امنيتی
کجا باشدت جز بدی نيتی

تو بيچاره نيکی چه دانی که چيست
در انبان تو جز بدی هيچ نيست

اگر يادت آيد ز کشتار شصت
تو هم داشتی در جنايات دست

تو با آن امام جنايت شعار
تو با رهبر ناقص نابکار

تو با هاشمی، خاتمی، موسوی
نموديد باند جنايت قوی

کنون گر رسيدی به کاخ ملل
وز آنجا اگر بگذری تا زحل

مپندار گشتی عوض ای حسن
ببين تا چه گفتم به شهنامه من:

«درختی که تلخ است وی را سرشت»
«گرش برنشانی به باغ بهشت»
«ور از جوی خلدش به هنگام آب»
«به بيخ، انگبين ريزی و شهد ناب»
«سرانجام گوهر بکار آورد»
«همان ميوهٔ تلخ بار آورد»

پس اکنون تو ای جانی نابکار
غلط کن، بزن جا، درش را بذار

ـــــــــــــــــــ
* اشاره به ضرب المثل «لاف در غريبی، گوز در بازار مسگران» (که هيچکدامش لو نميرود.)

۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

دکتر محمد ملکی - در محکومیت کشتار انسان های بی دفاع

‎‏ ‏ ‏
در محکومیت کشتار انسان های بی دفاع
محمد ملکي


من کیستم، زیستن من در این جهان چگونه باید باشد؟ مسئولم یا غیرمسئول، انسانم، حیوانم، فرشته‌ام یا شیطان؟ آنچه می‌بینم و در اطرافم می گذرد پندار است یا واقعیت؟ بالاخره من کیستم، آیا طبق آنچه در کتاب نازل آمده از گِلِ گندیده ساخته شده‌ام یا از روح خدا، و جانشین او روی زمین؟ وقتی خالق عالم من را ساخت و خود را "احسن الخالقین" خطاب کرد، چه ویژگی‌هایی در من بود که چنین فرمود؟ او می‌خواست مدافع مظلوم و ستیزه‌گرِ با ظالم باشم یا برعکس؟ بگذارید یکبار دیگر این سؤال را تکرار کنم، من کیستم انسانم، دیوم، دَدَم، خدایم، شیطانم؟ راستی من کیستم؟ و چه رسالتی بر دوش دارم؟

از مقدمه‌چینی می‌گذرم و به اصل مطلب می‌پردازم.

چند روزی با مشاهده فیلم قتل عام بیش از هزار و چهارصد زن و مرد سوری که حدود ۴۰۰ نفر آنها کودکان خردسال بودند و به دستور حاکمان جنایتکار بوسیله‌ی بمب شیمیایی (به تأیید سازمان ملل) کشته شده بودند حالِ درستی نداشتم، یکی دو روز از این جنایت نگذشته بود که رسانه‌ها فیلم بمب‌اندازی به یک مدرسه را نشان دادند که در آن حداقل ده کودک خردسالِ سوریه‌ای تکه‌تکه شده بودند. و بالاخره صبح روز ۱۰ شهریور تماشاگر صحنه‌های کشتار فجیع جمعی از هموطنانی که به ناچار مجبور به پناهندگی شده بودند (پناهجویان بی سِلاح). این حوادث چنان آتش به جانم ریخت که شرمم آمد با سکوت در برابر این کشتار نام "انسان" بر خود نهم. کاری از منِ پیرمردِ مریض ساخته نبود جز نوشتن این یادداشت با دستهای لرزان و چشم‌های گریان و بغض در گلو. توانی ندارم جز اینکه اگر خفه‌ام نکنند و بمانم تا آخرین نفس به انتقاد از عامل یا عاملین این رذالت‌ها بپردازم و به وظیفه‌ی ملی و انسانی خود عمل کنم.

هموطنان، عزیزانِ من؛

می‌خواهم پس از گذشت چند روز از کشتارهای انجام شده سخنی داشته باشم با شما و همچنین عاملین این جنایت‌ها.

دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست که کشتار سوریه با بمب‌های شیمیایی صورت گرفته؛ اکبر هاشمی رفسنجانی که از تمام کارهای درون و برون حاکمیت تا حد بسیار زیادی آگاه است مطالبی می‌گوید که بسیار خواندنی است.

شایعه یا واقعیت، سایت بلاغ نیوز در این ارتباط نوشت: "از آنجایی که سخنان هاشمی علیه سوریه که چندی پیش توسط نعیمه اشراقی در صفحه‌ی فیسبو‌ک منتشر شد و پایگاه اطلاع رسانی دفتر هاشمی رفسنجانی آن را تکذیب کرد اینبار رنگ واقعی تری بخود گرفت و در مراسم سالگرد آیت الله صالحی مازندرانی در شیرگاه علناً هاشمی علیه مواضع دولت ایران نسبت به سوریه سخن گفت و صراحتاً بیان داشت که مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند، در داخل و خارج زندانها پر از مردم، زندانها جا ندارند، بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند آنها را پر کردند، شرایط بدی بر مردم حاکم است، مردم از یک طرف از طرفِ خود حکومتشان بمباردمان شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند." (۱)

بگفته‌ی هاشمی رفسنجانی و البته بعدتر تحقیقات سازمان ملل معلوم شد که مسئولیت کشتار مردم سوریه با بمب‌های شیمیائی کار چه کسی بوده است. از سوی دیگر با مطالب آمده در روزنامه‌ها و سایت‌های وابسته به سپاه و بسیج و گفته‌های سران سپاه از جمله قاسم سلیمانی و سردار نقدی و ... هم معلوم گردید که ایران در کار کشتار بی‌نظیر اشرف مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشته است.

خون شهدا همیشه جوشان است و یک لحظه عاملان و آمران جنایت را آرام نمی‌گذارد. من به نام یک ایرانی ملی و مسلمان که اعتقاد کامل به عدالت حاکم به نظام آفرینش دارم انزجار و نفرت خود را از این اعمال جنایتکارانه ابراز داشته و پیروزی مردم در سوریه و ایران، و ننگ و نکبتِ ظالمان را امری حتمی میدانم.

و امّا سخنم با هموطنانم این است که از هر قوم و قبیله و فرقه هرگز در برابر این جنایات سکوت نکنید. سکوت شما تأئید جنایت است. مطمئن باشید آنگونه که در این ۳۵ سال شاهد بودیم این شتر پای خانه‌ی همگان خواهد خوابید.

من به همه گروه‌ها، احزاب، جمعیت‌ها، سازمانها و ... هشدار می‌دهم در نظام ولایی این حادثه‌ای نیست که منحصر به یک گروه و دسته باشد. همه باید فریاد خود را علیه این چنین آدم‌کشی‌ها بلند و بلندتر کنند که این کار وظیفه و رسالتش بر دوش همگان، از هر دین، مذهب، گروه و اندیشه است. اگر نجنبید، فردا نوبت شماست، اینجا دیگر مسئله‌ی با خدا و بی خدا مطرح نیست، مسئله کشتار انسانهای بی دفاع است. یک وظیفه‌ی همگانی، اعتراض به جنایات انجام شده است. همه از خدائیم و به سوی خدا می‌رویم، مسئله چگونه رفتن است. اجازه می‌خواهم این یادداشت را با سخنی از مارتین نیمولر به پایان رسانم:

سراغ کمونیست ها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ یهودی ها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
بعد سراغ فعالان کارگری آمدند،
سکوت کردم زیرا فعال کارگری نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید.

۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه

عکسهای اعتراضات ایرانیان در نیویورک علیه آخوند روحانی

































تظاهر کنندگان خشمگين در برابر سازمان ملل متحد در نيويورک آدمک روحانی را که با شاخ شيطان درست کرده بودند ”مدره قاتل“ ناميدند. آنها به خبرنگاران گفتند دست رئيس جمهور رژيم ايران به خون آغشته است، زيرا زندانيان سياسی را در ايران اعدام می کنند. در ميان تظاهر کنندگان، جان بولتون، سفير پيشين آمريکا در ملل متحد و رودی جوليانی شهردار سابق نيويورک حضور داشتند. 
رودی جوليانی شهردار سابق نيويورک در مصاحبه با تلويزيون فرانسه 24 گفت: روحانی حدود شش هفت سال پيش، دروغ گفته و ما را فريب داده بود. در همان زمان رژيم ايران مشغول پيش بردن برنامه تسليحات اتمی خود بود، اما به ما دروغ می گفتند. ما بايد احمق باشيم که دوباره فريب او را بخوريم.
برگرفته شده از وبلاگ سپیده دم

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

Execution of wounded in camp Ashraf - September 1st +18

تو را داشتم من ،خوشا داشتن ها

۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه

هادی خرسندی: رقص پر در باد


::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: رقص پر در باد::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::


نوشتن شعر و سرود تلخ را من سعی میکنم بلد نباشم. خیلی هم در سعی خودم موفق هستم معمولاَ! اما گاهی حریف خودم نمیشوم. در کابوس های ۸۸، از دستم در رفت چکامه ای تلخ نوشتم. اینجا میآرمش به پایان عزاداری. از فردا نه اینکه بر طبل بیعاری بزنیم، که بر شیپور بیداری میدمیم و حرف شاد میزنیم و شعر طنز میخوانیم و حق خود را از دنیا و زندگی و زمانه و سازمان ملل و آمریکا و انگلیس ...... مطالبه میکنیم که چه شد در حومه دمشق و حومه بغداد؟ چه میگذرد در زندان های ایران و چه گذشت در کمپ اشرف؟ جمع میشویم و دست در دست میپرسیم و پاسخ میخواهیم و میکروفن را به صائب تبریزی میدهیم که میگوید:
اظهار عجر پیش ستم پیشگان خطاست
اشک کباب باعث طغیان آتش است
--------------
«رقص پر در باد» اشاره هائی به هوا و فضای شب های شمع و الله اکبر و خاطره ندا آقاسلطان و سهراب اعرابی و دیگران دارد. پیش از آن خوش دارم برای تشویق خودم، کامنتی را که همین پائین ها دیدمش اینجا بیارمش:
«Sar Ella آقای خرسندی، من زیاد شعرهای شما رو نمیفهمم ولی واقعا با شخصیتتون حال میکنم. خوشم میاد همیشه تیز و روک حرف میزنید و حرف حق رو ادا میکنید. دمتون گرم که واقعا یک هنرمند مردمی هستید.»!! (روتون کم شد؟)

----------
رقص پر در باد

رقص پر در باد از قتل کبوتر گفت و رفت
قصه‌ی تلخ کبوتربچه را پر گفت و رفت

«قامت آزاده و سرسبزی ما جرم ماست»
اين سخن را سرو در گوش صنوبر گفت و رفت

پرتو شمعی به رخسار پسر افتاده بود
بر لب بام آمد و الله‌اکبر گفت و رفت

دست بيجان و جوانی با کبودی‌های خويش
داستان‌ها از نبردی نابرابر گفت و رفت

«شام دارم ميکشم» مادر به دختر گفت و ماند
دخترک يک «زود ميآيم» به مادر گفت و رفت

«من تجاوز را حريفم تا فراسوهای مرگ»
خواهر اين دلخوشکنک را با برادر گفت و رفت

«بيشمارانيم در اين باغ ای دست خزان»
در گلستان غنچه‌ای نشکفته پرپر گفت و رفت

«قدرت ما وامدار عشق پوتين و علی‌ست!»
در خيابان ظفر، باتوم با سر گفت و رفت

«باش برّان تا به زودی غرق زنگارت کنيم»
پيرزن افتاد و خون درجا به خنجر گفت و رفت

روی منبر قاتلی عمامه بر سر، خون به لب
شرحی از سفاکی شمر ستمگر گفت و رفت

راه و رسم قتل «کافر» را و «کافربچه» را
حجت‌الاسلام از قول پيمبر گفت و رفت

شعر تلخت هاديا آئينه‌ی ايام شد
طنز شيرينت خداحافظ به شکر گفت و رفت.

برگرفته از فیسبوک هادی خرسندی

۱۳۹۲ شهریور ۱۴, پنجشنبه

۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

بيانيه براي امضاء عليه قتل عام در اشرف و حمايت از مجاهدان اشرف و ليبرتي


 بيانيه براي امضاء عليه قتل عام در اشرف و حمايت از  مجاهدان اشرف و ليبرتي
بيانيه براي امضاء عليه قتل عام در اشرف و حمايت از  مجاهدان اشرف و ليبرتي
قتل عام بزرگ 10 شهريور مجاهدان اشرف، با 52 شهيد و 7 گروگان از مجاهدان اشرفي كه بدستور خامنه اي و توسط نيروهاي عراقي تحت امر مالكي، صورت گرفت يك جنايت بزرگ عليه بشريت است كه نبايد در مقابل آن سكوت و بي عملي پيشه كرد. اين قتل عام كه خامنه اي در بحبوحه مشكلات داخلي و بين المللي شديدا به آن نيازمند است آنروي سكه حمله شيميايي به حومه دمشق و كشتار فجيع مردم غير نظامي از جمله صدها كودك است.
ما امضاء كنندگان زير ضمن محكوم كردن بي عملي جامعه جهاني در مقابل جنايت بزرگ ملايان حاكم بر ايران و دولت دست نشانده شان در عراق، از همه هموطنانمان در هر كجاي كه هستند مي خواهيم با تمامي امكانات به مثابه يك وظيفه ملي به حمايت و دفاع از ساكنان اشرف و ليبرتي بپردازند. ما همچنين هم صدا با عموم ايرانيان، اتحاديه اروپا، دولت آمريكا و ملل متحد را به اقدامات زير فرا مي خوانيم:
اولا: تلاش براي آزادي بلادرنگ 7 گروگان اشرفي
ثانيا: خلع يد از نيروهاي عراقي در اشرف و ليبرتي و تحويل حفاظت هر دوكمپ به نيروهاي كلاه آبي ملل متحد تا انتقال ساكنان به اروپا يا آمريكا
ثالثا: تشكيل يك هيئت بين المللي براي تحقيقات بي طرف پيرامون قتل عام 10 شهريور و احاله پرونده به شوراي امنيت براي محاكمه و مجازات مسئولان آن.
1-      رحمان كريمي-نويسنده، شاعر
2-      مسلم امير مستوفيان-پيكر ساز
3-      محمد بهروزي-داور رسمي فوتبال ايران
4-      سعيد ايپكچي-قهرمان دو در ايران و آلمان
5-      محمد حسين توتونچيان دبير دبيرستانهاي تهران, زنداني سياسي سابق
6-      محمد قرباني-نقاش
7-      ناصر قلي اردواني-پزشك
8-      سميرا اردواني-دانشجو
9-      پرويز قاضي سعيد-نويسنده
10-    حسين فرجي-نويسنده
11-    محمد قرباني-پزشك
12-    زهرا سادات معيني, دبير دبيرستانهاي تهران, زنداني سياسي سابق
13- حسين  پويا طنز نويس و فيلمساز
١٤- پيمانه ميرشفيعي فعال حقوق بشر
15 _مهدي رضوي زنداني سياسي سابق فعال حقوق بشر
16-  كريم اعظمي  مهندس معماري , نقاش و گرافيست
17- نرگس غفاري راديو ايرآوا
18 – سينا دشتى، پناهنده سياسى  پزشك متخصص
19 – رضا باستاني فعال حقوق بشر  مشاور امور اجتماعي
20 -امير برج خاني ، زنداني سياسي سابق ,فعال حقوق بشر
21 -مينا انتظاري، ليسانس روانشناسي و مديريت, زنداني سياسي سابق، فعال حقوق بشر
22- شهين سنقري فعال حقوق بشر
23 يوسف مهدوي ، فوتباليست سابق «هما»
24- اوستا آورانيان پزشك  و فعال سياسي
25- زري اصفهاني  پزشك و فعال حقوق بشر
26- بهزاد بهنژاد  دندانپزشك
27- صدرالدين تام ,  فيلمساز
28- مريم عليجاني داروساز
29- جمشيد آشوغ پزشك
30-علي تاراج  مدير پروژه انفورماتيک, فعال سياسي
31- منير کيا فعال سياسي
32- حجت مقدم وبلاگ نويس
33- فاطمه جوشن زنداني سياسي سابق  , فعال حقوق بشر
34- زهرا اسد پور گرجي زنداني سياسي سابق  فعال حقوق بشر
35 – فرشته جوشن زنداني سياسي سابق
36- عبدالعلي سنجابي زنداني سياسي سابق فعال حقوق بشر
37- زكريا عباس پور   دارو ساز
38 – قدير هاشم زاده فعال سياسي
39-  محمود طوسي  زنداني سياسي سابق, فعال سياسي
40 – فرخ حيدري مهندس كامپيوتر, زنداني سياسي سابق, فعال سياسي
41- عبدالعلي معصومي , تاريخ نگار
42- مهرداد هرسيني , نويسنده , مبارز سياسي
43- ميترا هرسيني , معلم
44- مهيار هرسيني , ليسانس حقوق
45- هاجر ليواري , لسيانسيه علوم اجتماعي , كارمند مركز آمار و تحقيقات اجتماعي نروژ
46 -  مريم پرتو, فوق ديپلم برق, همسر فدايي شهيد مازيار پرتو
47- آمنه معاوني, زنداني سياسي سابق,  فعال حقوق بشر
48- امجد حسين پناهي , فعال حقوق بشر
49- حميد خرازي دادبخش, زنداني سياسي سابق, فعال حقوق بشر
50- سعيد شيرزاد, فعال حقوق  كودك
51- بهنام وفا سرشت, زنداني سياسي سابق فعال سياسي
52- فلور مسعودي, معلم تربيت و تعليم كودكان, پناهنده سياسي
53- امير سعيدي فيلمبردار و عكاس
54- بهروز جاويد تهراني زنداني سياسي سابق, فعال حقوق بشر
55-همايون سيم لقايي اصل, فعال سياسي
56- مجيد مُشتري, فوتباليست سابق تيم هما
57- بهروز جمالي, فعال حقوق كودكان
58- فرامرز بابايي, فوق ليسانس برق فشار قوي و صنعتي و توليد ماشينهاي برقي
59- صدرالدين محسني پزشك
60-  احمد توكلي , دانشجو
61- خسرو نيكزات  پزشك جراح عمومي
62 – فائزه مظهري, فوق ليسانس فيزيوتراپي و فوق ليسانس تربيت بدني از آلمان, عضو سابق تيم ملي دو ميداني ايران, فعال حقوق بشر
63 – ونداد اولاد عظيمي , وبلاگ نويس
64 – جمشيد اميني , پزشك , زنداني سياسي سابق
65- كامران زرين كمر متخصص
66- بهرام مودت, ليسانس رواشناسي, دروازه بان سابق تيم ملي ايران و باشگاه پرسپوليس
67- حميد خلعتبري,درو ساز , پناهنده سياسي
68- حسن حبيبي , فعال حقوق بشر
69- ندا آزاد منش, پزشك
70-منصور قدرخواه,  سناريو نويس و كارگردان
71- غزال مفيدي, ليسانس كامپيوتر و برنامه نويس, هامبورگ آلمان
72- مهدي ساجدي, زنداني سايسي سابق, فعال سياسي
73- نادر امينيان, پزشك
74- داريوش حيدري , دبير دبيرستان
75- راضيه پرندك
76- فيروزه اجاق , عضو سابق تيم ملي بسكتبال ايران
75 – شهرزاد شعله , فعال حقوق زنان
76-  شادي آقايي دانشحوي پزشكي از انگلستان
77- اعظم سعيدي , فوق ليسانس زبان انگليسي
78- علي بهرامي, عضو سازمان خبات كردستان ايران
79- شيرين نريمان, مهندس كامپيوتر, زنداني سياسي سابق, فعال حقوق بشر
80- فاطمه چزاني , فعال سياسي
81- فرشته چزاني, فعال سياسي
82- فردين ماهوتچيان
83- سودابه ايلداري
84- محسن پويان مهر, دانشجوي فوق ليسانس دانشگاه سوربون پاريس
85- بهاران تاراج, كارشناس ارشد نيروي انساني
86- فريبا قرباني, زنداني سياسي سابق
87- مينا زاده, فعال سياسي
88- جهاندوست رحيمي, فعال سياسي
89- محمد قرايي, ليسانس روانشناسي, زنداني سياسي سابق, فعال سياسي
90- حسين پناه,  فعال سياسي
91- بتول فقاهتي, زنداني سياسي سابق
92-ناهيد زارع-فعال اجتماعی زنان
93- فرين دُخت هاديخانلو
94- علينقي عباسي  اميري فوق ليسانس تاريخ
95 – عليرضا تبريزي
96- كمال خشنود
97-  فرزانه دشتي
98-  مليحه حسني فعال سياسي
99- علي ربيعي افسر نيروي هوايي , فعال سياسي
100- عزت حبيب نژاد, زنداني سياسي سابق
101- حسين بعقوبي, مهندس مكانيك, فعال سياسي
102- داوود رضا پور زنداني سياسي سابق
103- حوري متولي , فعال سياسي
104- فريد ماهوتچيان, دانشجو
105- فرنام ماهوتچيان, دانشجو
106- جلال مظهري, كارشناس ارشد در رشته هاي علوم تربيتي و ايرانشناسي, فعال سياسي
107- مهران قدرخواه, فوق ليسانس معماري, مدير عامل شركت متروپُليتن
108-  حنيف ماهوتچيان دانش آموز
109-آسيه رضايي
110- فريده آبسالان
111- رضا جُديري صابر, زنداني سياسي سابق
112- ويدا نيك طالعان
113- جمال خشنود, زنداني سياسي سابق
114- كمال خشنود, هموپات, زنداني سياسي سابق
115- مجيد خشنود, زنداني سياسي سابق
116- محمود خشنود, فعال سياسي
117- جلال خشنود, حسابرس ارشد, فعال سياسي
118- احسان قرايي وبلاگ نويس
119-  علي حسيني محقق ارشد فيزيك,  زنداني سياسي سابق
120- جلال حسيني, زنداني سياسي سابق
121-  حسن سركاني, مهندس راه و ساختمان, فعال سياسي
122- ميترا پورفرزانه
123- حسين فتحي, زنداني سياسي
124- سعيد توتونچيان,پزشك زنداني سياسي سابق
125- احسان توتونچيان , دانشجوي رشته پزشكي
126- سارا مظفري, طراح, نقاش و مجسمه ساز, دانشجوي معماري
127- مريم عدالت پرست
128- مريم متولي
129- افشين متولي
130 – فاطمه عبدي
131- جمشيد انگوراني , كارشناس موتورهاي توربين گازي, فعال سياسي
132- عليرضا شرافت- فعال سياسي
133- شيلاا نينوائي ,زنداني سياسي سابق
134- مصطفي  قره اوغلاني,  زنداني سياسي سابق , فعال سيسي
135- مجبوبه اعتمادي
136- محمد اعتمادي
137- منوچهر بي غم
138-  ميترا بي غم
139- فوزيه مير
140-  حسن هادي
141- محمد مسعودي, خبرنگار, فعال سياسي
142- محمد رضا برگ بيدي, زنداني سياسي سابق
143- عليرضا تبريزي, فعال سياسي
  آدرس ايميل براي امضاي  حمايت از اين بيانيه:
ashraf.massacre@gmail.com

۱۳۹۲ شهریور ۱۰, یکشنبه

فیلم و سندی تکاندهنده از تیر خلاص زدن مزدوران تحت امر مالکی جنایتکار به مجاهدان بی دفاع و با دست بسته.


جنایتی دیگر از تیم جانیان ولی فقیه و مالکی.




















در شامگاه 10 شهریور بار دیگر جانیان و مزدوران خامنه ای و مالکی دست به کشتار مجاهدان شهر اشرف این دژ استقامت و ایستادگی زدنند تا بر گمان خودشان مقاومت را کمرشکن کنند. اما دژخیم تحت امر ولی فقیه خود بهتر از هرکسی میداند که مجاهدین در طی این مسیر 48 ساله عمر خود فقط با اتکاء به اراده و عزم پولادین و فدای حداکثر راه خود را باز کرده است .و این همان اصلی است که حنیف بنیانگذار و در ادامه آن رهبر مقاومت مسعود رجوی برای نسل ما به ارمغان آورده اند.
این جنایت علیه پناهدگان بی دفاع و رزمنده شیران اشرف را به شدت محکوم کرده و خواهان رسیدگی و بررسی هرچه سریعتر از طرف سازمان ملل و یونامی و همچنین پرزیدنت اوباما در مورد این کشتار وحشیانه هستم .
همایون سیم لقایی اصل