۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

«شيرين علم هولى»، شير زن دلير، ندامت تلويزيونى را رد كرد و اعدام را پذيرفت
شيرين علم‌هولى
شيرين علم‌هولى
كوچك نمايى خط خط معمولى بزرگنمايى خط
روابط عمومى دادسراى حکومت آخوندى اعلام کرد سحرگاه روز يکشنبه (۱۹ ارديبشهت) پنج نفر در زندان اوين اعدام شده‌اند. شيرين علم‌هولى فرزند مردم کردستان يکى از اعدام شدگان است که شکنجه گران از اوخواسته بودند مصاحبه تلويزيونى را بپذيرد تا از اعدام نجات يابد اما او مصاحبه را رد کرد


شيرين علم هولى، متولد خرداد ۱۳۶۰ از روستاى ديم قشلاق در حوالى ماکوست. وى در ارديبهشت ۱۳۸۷ توسط سپاه پاسداران در تهران دستگير شد. ۲۵ روز اول بازداشت خود را در مکانى نامعلوم و تحت شکنجه شديد جسمى و روانى گذراند.

پس از آن، به بند ۲۰۹ زندان اوين تحويل داده شد و پس از تحمل ۶ ماه حبس به بند نسوان اين زندان منتقل گرديد. در تاريخ ۲۸ آذر ماه ۱۳۸۸ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، که به رياست قاضى صلواتى برگزار شد به اتهام خروج غيرقانونى از مرز به تحمل دو سال حبس تغزيرى و به اتهام محاربه از طريق ارتباط با پژاک، به اعدام محکوم شد.

حکم اعدام در ۱۳ دى ماه به وکيل وى، ابلاغ شد، اما روند بررسى پرونده در دادگاه بدوى خارج از اصول قانونى بوده است. به همين منظور درخواست تجديدنظر در حکم صادره را به دادگاه ارائه شد.
شيرين علم هولى در نامهيى به تاريخ ۱۲ ارديبهشت ۸۹ برخى از شکنجههايى را که بر او اعمال شده را بازگو کرده است.
در اين نامه آمده است:
« دوران زندانيم وارد سه سالگى خود شده است، يعنى سه سال زندگى زجر آور پشت ميلههاى زندان اوين، که دو سال از آن دوران زندان را بلاتکليف بدون وکيل و بدون وجود داشتن حکمى مبنى بر قرار بازداشتم را گذراندم. در مدت بلاتکليفيم روزهاى تلخى را در دست سپاه بهسر بردم و بعد از آن هم دوران بازجويى هاى بند ۲۰۹ شروع شد. بعد از دوران ۲۰۹ بقيه مدت را در بند عمومىگذراندم. به در خواستهاى مکرر من براى تعيين تکليفم پاسخ نمىداند. در نهايت حکم ناعادلانه اعدام را برايم صادر کردند.»

شيرين در بخش ديگرى از نامهاش نوشته است:
«به من مىگويند بيا و کرد بودنت را انکار کن، پس مىگويم: اگر چنين کنم خودم را انکار کردهام.»
و خطاب به بازجو و قاضى جنايتکارش نوشت: در آن زمان که من را بازجويى مىکرديد حتى نمىتوانستم به زبان شما صحبت کنم و من در طى دو سال اخير در زندان زنان، زبان فارسى را از دوستانم آموختم، اما شما با زبان خود بازجوييم کرديد و محاکمهام کرديد و حکم را برايم صادر کرديد. اين در حالى بوده که من درست نمىفهميدم در اطرافم چه مىگذرد و من نمىتوانستم از خود دفاع کنم.

شکنجههايى که عيله من به کار گرفتهايد، کابوس شبهايم شده، درد و رنجهاى روزانهام در اثر شکنجههاى که شده بودم با من روزى را سپرى مىکنند. ضربهاى که در دوران شکنجه به سرم وارد شده، باعث آسيب ديدگى در سرم شده است. بعضى از روزها دردها ى شديد هجوم مياورند. سر دردهايم آنقدر شديد مىشود، که ديگر نمىدانم در اطرافم چه مىگذرد، ساعتهايى از خود بيخود مىشوم و در نهايت از شدت درد، بينييم شروع به خونريزى مىکند و بعد کم کم بهحالت طبيعى برمىگردم و هوشيار مىشوم.»
شيرين علم هولى در اثر شکنجههايى که بر او وارد شد، دچار ضعف بينايى شده بود

در ادامه نامه او مىخوانيم:
«امروز ۱۲ ارديبهشت ۸۹ است (۲/۵/۲۰۱۰ ) و دوباره بعد از مدتها مرا براى بازجويى به بند ۲۰۹ زندان اوين بردند و دوباره اتهامات بىاساسشان را تکرار کردند. از من خواستنند، که با آنها همکارى کنم تا حکم اعدامم شکسته شود. من نمىدانم اين همکارى چه معنى دارد، وقتى من چيزى بيشتر از آنچه که گفتهام براى گفتن ندارم. در نتيجه آنها از من خواستند تا آنچه را که مىگويند تکرار کنم و من چنين نکردم. بازجو گفت: ما پارسال مىخواستيم آزادت کنيم اما چون خانواده ات با ما همکارى نکردند به اين‌جا کشيد. خود بازجو اعتراف کرد که من فقط گروگانى هستم در دست آنها و تا به هدفهاى خود نرسند مرا نگاه خواهند داشت، يا در نتيجه اعدام خواهم شد، اما آزادى هرگز»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر