آن روزهای «طلایی!
زمینه سازان جنگ ایران و عراق
عبدالعلی معصومی
جمعه، ۱۲ شهریور ۱۳۸۹ / ۰۳ سپتامبر ۲۰۱۰
جنگ ایران و عراق در نیمروز ۳۱شهریور ۱۳۵۹, با حمله هواپیماهای عراقی به ایران آغاز شد. اما مرور اخبار روزنامه های آن زمان نشان می دهد که جنگ چند هفته پیش از آغاز رسمی آن شروع شده بود: ـ روزنامه کیهان ـ ۱۵شهریور ۱۳۵۹: «درگیریهای پراکنده یی که از هفته پیش در مناطق مرزی ایران و عراق رو به شدت گذاشته بود, به یک جنگ تمام عیار میان دو کشور تبدیل شد».ـ روزنامه اطلاعات ـ ۱۵شهریور۵۹: «تیمسار فلاحی [«جانشین رئیس ستاد ارتش اسلامی»] دلایل حمله نیروهای ایران به شهر زورباتیه عراق را اعلام کرد». ـ روزنامه «جمهوری اسلامی» ـ ۱۸شهریور ۵۹: «به فرمان امام ـ فرماندهی کل قوا ـ نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند». ـ کیهان ـ ۱۹شهریور۵۹: «نبرد شدید فانتومهای ایران و جنگنده های عراق در مرز». «گزارشهای رسیده حاکی است که سازمانی تحت عنوان ”پیکار اسلامی مجاهدین عراقی“ در منطقه قصرشیرین تشکیل شده است. هدف این سازمان مبارزه با رژیم صدام حسین است و ناراضیهای عراق, که بیشتر طرفدار جمهوری اسلامی هستند و از مشی انقلاب ایران پیروی می کنند, در این سازمان عضویت دارند». ـ کیهان ـ ۲۰شهریور۵۹: «نبرد شدید تانکها, زرهپوشها و جنگنده های ایران و عراق در سه منطقه خان لیلی, نی خزر و زینل کُش, وارد مرحله سرنوشت ساز شد و نیروهای دو طرف با تمام قدرت بر روی یکدیگر حمله میکنند». ۲۲شهریور۵۹ ـ رجایی, نخست وزیر وقت, ده روز پیش از شروع رسمی جنگ, در مصاحبه یی اعلام کرد: «برای رفع ناهماهنگیهای جنگ, ستاد عملیات مشترک در تهران تشکیل می شود».ـ کیهان ـ ۲۴شهریور۵۹: نیروهای ایرانی «در ناحیه شَلَمچه تاٌسیسات مرزی عراق را با خاک یکسان کردند».ـ اطلاعات ـ ۲۶شهریور ۱۳۵۹: عنوان اصلی صفحه اول: «تپه سوق الجیشی غرب کشور به تصرف ارتش اسلام درآمد».ـ «جنگ در نوار مرزی عراق شدت گرفت». «۴تانک,یک توپ و دو پاسگاه عراقی منهدم شد». «عشایر لرستان, برای جنگیدن در مرز ثبت نام کردند».ـ اطلاعات ـ ۲۷شهریور۵۹ ـ عنوان اصلی صفحه اول: «عشایر لرستان برای سرکوبی عراق در جبهه ها مستقر می شوند».ـ «شش پاسگاه, یک چاه نفت, ۱۴تانک و یک انبار مهمات عراق منهدم شد». «یک قطار حامل مواد سوختی عراق, با مین منفجر شد»,ـ اطلاعات ـ ۳۱شهریور۵۹ ـ چند ساعت پیش از حمله هوایی عراق: درشت ترین عنوان صفحه اول روزنامه: «ستاد مشترک ارتش اعلام کرد: سراسر ساحل عراق زیر آتش سنگین توپخانه ایران قرارگرفت».۳۱شهریور۵۹ ـ خمینی چند ساعت پیش از حمله هوایی عراق به ایران, در پیامی به مناسبت اول ماه مهر, رژیم عراق را «کافر» نامید و از ارتش عراق خواست که «علیه رژیم حاکم بر کشورشان قیام کنند» (کیهان, اول مهر ۵۹).ـ «پیام محمدعلی رجایی, نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران: مرگ رژیم حاکم عراق فرارسیده است». «یکی از اعضای حزب دعوت اسلامی [حزب مالکی, نخست وزیر فعلی عراق] در گفتگو با اطلاعات: «رژیم عراق به اندازه یی متزلزل است که با یک حمله وسیع از هم می پاشد» (اطلاعات ـ اول مهر۵۹). مرور این چند رویداد دو هفته پیش از آغاز رسمی جنگ ایران و عراق نشان از تحریکات و مداخلات نیروهای نظامی رژیم خمینی در خاک عراق دارد؛ تحریکات و مداخلاتی که از همان فردای پیروزی انقلاب آغاز شد و در شش ماهه پیش از آغاز رسمی جنگ, شدت گرفت. ـ آیت الله منتظری: «وقتی انقلاب پیروز شد... در بُعد خارجی, شعارها, همه, بر اساس صدور انقلاب و این که انقلاب مرز نمی شناسد, و این قبیل مسائل, متمرکز بود. این شعارها کشورهای همجوار را به وحشت انداخت و این فکر برای آنها ایجاد شد که اینها به این شکل که پیش می روند, فردا نوبت ماست... کشورهای همجوار, واقعاً به وحشت افتادند و در برابر جمهوری اسلامی موضع گرفتند... جوّی که در ایران بود این بود که عراق کی هست؟ ... من, به سهم خودم, یک روز رفتم منزل آقای شیخ محمد یزدی در قم. آن وقت هنوز امام قم بودند و در منزل آقای یزدی سکونت داشتند. به امام عرض کردم هر انقلابی که در دنیا به پیروزی می رسد, معمولاً, هیاٌتهای حُسن نیّتی را برای کشورهای مجاور می فرستد و خطِ مشی خود را برای آنها توضیح می دهد و با آنها تفاهم می کند... به جاست هیاٌتهای حسن نیّت به کشورهای مجاور فرستاده شود تا یک مقدار این تشنّجها کاهش پیداکند. ایشان فرمودند ول کن. ما کاری به دولتها نداریم... ایشان هیچ حاضر نبودند که اسم دولتها به میان بیاید... و می فرمودند ملتها با ما هستند. به نظر من, اگر ما یک مقدار تفاهم می کردیم شاید بهانه به دست آنها نمی آمد...» (خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری. چاپ دوم, دیماه ۱۳۷۹, ص۳۱۰).ابراهیم یزدی نیز در مصاحبه یی درباره محورهای سیاست خارجی رژیم در رابطه با عراق در آغاز به قدرت رسیدن خمینی, گفت: ـ «... محور اول, اعزام یک سفیر وارد به اوضاع عراق و قادر به ارتباطات لازم و منطقی و سرّی با گروههای مسلمان مخالف رژیم صدام در داخل عراق...».ـ «... محور پنجمِ سیاست ما علیه عراق... اجرای برنامه های تبلیغاتی به زبان عربی بوده است. در همان زمان, جلسات مکرری در وزارت امور خارجه برای هماهنگ کردن این برنامه ها با سیاست خارجی جمهوری اسلامی برگزار شد... در این جلسات... سفیر جمهوری اسلامی در عراق نیز حضور به هم رسانید... این برنامه, به حق, نقش مؤثری داشت» (کیهان. ۵مهر۵۹).
هنوز دو هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود که خمینی نخستین سخنرانی تحریک آمیز خود را در زمینه «صدور انقلاب» ایراد کرد و در آن از «همه کشورهای اسلامی در زیر یک دولت و یک پرچم» سخن گفت و این که «یک دولت بزرگ اسلامی باید بر همه دنیا غلبه کند» (روزنامه «آیندگان», ۷اسفند۱۳۵۷). سیاستگذاران رژیم در اجرای این سیاست, برای به خدمت گرفتن عوامل سرسپرده «قیاده موقّت», جنازه ملامصطفی بارزانی را, که نه ایرانی بود و نه تابع ایران, و در آمریکا فوت کرده بود, با هلیکوپتر به اُشنویه برده و در آن جا دفن کردند و به اعتراض کردهای مقیم مرکز, که در دانشگاه صنعتی شریف به همین علت نشستی برپاکرده بودند (روزنامه «پیغام امروز», ۱۹اسفند۵۷), یا به تظاهرات مردم بانه در اعتراض به پروبال دادن به«قیاده موقّت» و درخواست اخراج آنها از ایران (کیهان, ۱۰اسفند۵۷), توجّهی نکردند. در واکنش به تحریکاتی که از آغاز روی کارآمدن رژیم خمینی شروع شده بود, وزیر خارجه عراق از گردانندگان رژیم خواستار رفع اختلافات فیمابین گردید (روزنامه «بامداد», ۲۰مهر۱۳۵۸). امّا, درخواستش بی پاسخ ماند. زیرا, آنها سودای دیگری در سر داشتند. وقتی هم که جنگ شروع شد, رژیم عراق یاسر عرفات را برای میانجیگری به ایران فرستاد. محمدعلی رجایی در روز ۵مهر ۵۹, چند روز پس از آغاز جنگ, در مصاحبه با خبرنگاران اعلام کرد: «جنگ بین ایران و عراق, جنگ بر سر عقیده است؛ ... جنگ اسلام با کفر است...» او در همین مصاحبه گفت صدام یاسر عرفات را برای میانجیگری به ایران فرستاد تا زمینه صلح بین دو کشور را فراهم کند, امّا, ما «هیچگونه میانجیگری و مذاکره یی را نخواهیم پذیرفت». خمینی در فروردین ۱۳۵۹, که در پایان شهریور آن, عراق به ایران حمله کرد, در سخنانی بهمناسبت قطع رابطه با آمریکا, رژیم عراق را دستپرورده آمریکا نامید و مردم آن کشور را به قیام و خیزش دربرابر آن فراخواند و خطاب به آنها گفت: «...ملت شریف عراق, شما اَخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند. به پا خیزید و قبل از آن که این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند, دست جنایتکار او را از کشور اسلامی قطع کنید. ای عشایر فرات و دجله, همه با هم و همه ملت اتّحاد کنید و این ریشه فساد را قبل از آن که فرصت از دست برود, قَلع و قَمع نمایید, که خدا باشماست. ای ارتش عراق, اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرایید و دست آمریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است, قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفّاک, مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است» (صحیفه نور, «مجموعه رهنمودهای امام خمینی», جلد سیزدهم, چاپ بهمن ۱۳۶۲, ص۴۰). بنی صدر, رئیس جمهور خمینی, که خود یکی از واضعان تئوری «صدور انقلاب» بود, چنین رهنمود می داد: «اگر کانونهای قیام و انقلاب را همهجا, به خصوص, در کشورهای اسلامی برافرازیم, ما دشمن را در همه جا در پنجه های قوی خویش خُرد خواهیم کرد» (روزنامه «انقلاب اسلامی», سرمقاله شماره ۲۶دیماه۵۸). هم او در آستانه حمله به دانشگاهها به بهانه «انقلاب فرهنگی» در فروردین ۵۹ گفت: «ما می خواهیم ارتش را تجدید انقلابی و اسلامی بنماییم و بهترین جهت ها همین [جنگ] است که دولت عراق برای ما فراهم می کند. من از این جهات [جنگ] نگرانی ندارم, نگرانی در کشور خود ماست. امروز این مساٌله [سرکوبی مخالفان] را در شورا[ی انقلاب] به این نتیجه رساندیم و تصمیم که درآمد باید اجرا کرد. چه شما خوشت بیاید و چه نیاید» (روزنامه بامداد, ۲۰فروردین۱۳۵۹). چند روز پیش از «کودتای فرهنگی» در دانشگاهها, در راهپیمایی موسوم به «وحدت» در روز ۲۲فروردین ۵۹, بنی صدر خطاب به رئیس جمهور عراق گفت: «ما انقلاب کردیم و یک آدم فاسد و خائن را بیرون کردیم, تو در این میان چه میگویی؟ ... ما مردم عراق را به رژیم فاسد تو بفروشیم؟ غیرممکن است. نمی فروشیم». سپس, به درخواستهای مکرّر رژیم عراق برای رفع اختلافات اشاره کرده و گفته بود: «اتّفاقاً, چند نوبت, چه زمانی که در مسئولیّت بودم و چه زمانی که مسئولیّت نداشتم, فرستادند و گفتند: ما آماده ایم تا امور خودمان را با شما حل کنیم. من گفتم: با شما امری نداریم که حل کنیم. دفعه آخر یاسر عرفات آمد و من همین جواب را دادم» (اطّلاعات, ۲۳فروردین۵۹). دو روز پس از سخنرانی بنی صدر, منتظری با خمینی دیدار کرد و در این دیدار به خمینی گفت: «... این روزها برادران عراقی ما, مرتباً, مراجعه می کنند و می گویند همان طور که حضرت امام خمینی انقلاب ایران را رهبری کردند تا به ثمر رسید, انتظار داریم که انقلاب عراق را هم رهبری کند» (روزنامه «بامداد», ۲۵فروردین۵۹). در همین ایّام بود که مسعود رجوی با هانی الحسن, سفیر فلسطین در ایران, بر روی متنی که بر اساس «احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی» و «قطع مخاصمات و حل مسالمت آمیز اختلافات» تنظیم شده بود, توافق کردند و قرار بر این شد که بر مبنای آن, عرفات دربین دولتهای ایران و عراق میانجیگری کند (گزارش مسئول شورای ملی مقاومت به مردم ایران در باره رابطه بنی صدر و اطرافیانش با شورای ملی مقاومت و جریان پیوستن و گسستن آنها, چاپ اسفند ۱۳۶۳, ص۳۴۵). ولی, رژیم خمینی حاضر به پذیرش هیچ میانجیگری نشد. بلکه به عکس, بر طبل جنگ طلبی کوبید. چمران, وزیر دفاع وقت, اعلام کرد که «بین ملّت ما و صدّام حسین خط خون کشیده است و به هیچ وجهِ مِنَ الوجوه میانجیگری را از جانب هیچ طرفی نمی پذیریم و تا سقوط قطعی صدّام از هیچ مبارزه قاطعی دست برنخواهیم داشت» (روزنامه «جمهوری اسلامی», ۶اردیبهشت۵۹). هنوز چندماه به حمله رژیم عراق به ایران مانده بود که گردانندگان رژیم, اینچنین, از «سقوط قطعیِ صدام» دَم میزدند. دوهفته پس از یورش به دانشگاههای سراسر کشور, بهانه یی به دست خمینی افتاد که به یاری آن بتواند نگاهها و توجّهات را از خیزشهای دانشجویی و اعتراضهای رشدیابنده مردمی, به سمتی دیگر سوق دهد و بر ناتوانی رژیم در حل دشواریهای گریبانگیر مردم سرپوش بگذارد.روز ۱۶فروردین ۱۳۵۹ «آیت الله محمدباقر صدر» در نجف دستگیرشد. سه روز بعد, او و خواهرش در «شب سه شنبه ۱۹فروردین در یکی از زندانهای ارتشی بغداد» به قتل رسیدند.«سیدمحمود هاشمی, نماینده آیت الله صدر» (و رئیس پیشین قوه قضاییه رژیم) در اطلاعیه یی «ضمن تسلیت به پیشگاه امام خمینی اظهار امیدواری کرد که مسلمین به هر وسیله ممکن این خون پاک را مایه یی برای برافروختن شعله های انقلاب اسلامی در سراسر جهان قراردهند» (کیهان, ۳اردیبهشت ۱۳۵۹). به نوشته روزنامه کیهان, به انتقام این قتل, جنبش اَمَل در لبنان به دفاتر بعثیها در بیروت حمله کرد و «در جریان آن ۸ عامل حزب بعث کشته و ۴۰تن دستگیر شدند». «به گفته یک نماینده مجلس شیعیان لبنان, که در ایران به سر می برد, شیعیان لبنان و سوریه هم اکنون منتطر دستور امام خمینی, رهبر انقلاب اسلامی ایران, هستند تا برای گرفتن انتقام خون آیتالله صدر از رژیم عراق اقدام کنند» (کیهان, ۳اردیبهشت ۱۳۵۹). خمینی در پیامی که «در پی شهادت آیت الله سیدمحمد باقر صدر و خواهر ایشان» «به دست رژیم منحط بعث عراق» فرستاد, اعلام کرد «... عجب نیست که مرحوم صدر و همشیره, مظلومانه, به شهادت نائل شدند, عجب آن است که ملتهای اسلامی, خصوصاً, ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاهها و سایر جوانان عزیز عراق, از کنار این مصیبت بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله وارد میشود, بی تفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را, یکی پس از دیگری, مظلومانه, شهید کنند و عجب تر آن که ارتش عراق و سایر قوای انتظامی آلت دست این جنایتکاران واقع شوند... من از رده بالای قوای انتظامی عراق ماٌیوس هستم, لکن, از افسران و درجه داران و سربازان ماٌیوس نیستم و از آنان چشمداشت دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند, همان سان که در ایران واقع شد, و یا از پادگانها و سربازخانهها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمّل نکنند». او ابراز امیدواری کرد که «کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث» با «ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکه ننگ را از کشور عراق بزدایند».خمینی در پایان پیام اعلام کرد: «اینجانب برای بزرگداشت این شخصیت علمی و مجاهد, که از مفاخر حوزه های علمیّه و از مراجع دینی و متفکّران اسلامی بود, از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت, به مدت سه روز عزای عمومی اعلام می کنم و روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت را تعطیل عمومی اعلام مینمایم» (کیهان, سوم اردیبهشت۱۳۵۹). منتظری, نیز در پیامی به همین مناسبت, ضمن ابراز تسلیتِ «شهادت مرحوم علّامه شهید و فقیه مجاهد آیت الله حاج سیدمحمد باقر صدر... و خواهر معظّمه شان و هزاران نفر دیگر به دست رژیم سفّاک و ضداسلامی صدّام», اعلام کرد: «مطمئنم همانگونه که خون پاک شهیدان, انقلاب اسلامی را در ایران به ثمر رسانید و رژیم سفّاک پهلوی را سرنگون ساخت, قطرات پاک خون این شهیدانِ راه اسلام نیز, در عُروق تک تک ملت مسلمان عراق و کشورهای اسلامی خواهد جوشید و تا سقوط کامل رژیم صدّامی و استقرار جمهوری عدل اسلامی از جوشش نخواهد ایستاد. یقین است, همان گونه که رهبر انقلاب اسلامی فرموده اند, برادران ارتش و ملت مبارز عراق, در سایه ایمان, استقامت و اتّحاد, این لکّه ننگ را از دامن اسلام و صفحات تاریخ پرافتخار عراق محو خواهند نمود» (کیهان, سوم اردیبهشت۱۳۵۹). «شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران» نیز در «بیانیه» یی درباره «شهادت فقیه و متفکّری بزرگ که... انقلاب اسلامی را در همه قشرهای با ایمان و متعهّد آن سامان رهبری می کرد» اعلام کرد: «این جنایت بزرگ چهره شیطانی و رذیلانه حکومت مزدور عراق را برملاکرد و ماهیّت ضدّاسلامی اش را آشکار ساخت». در این بیانیه تاٌکید شده بود که «ملت رزمنده عراق این جنایت بزرگ را بر دولت بعثی نخواهد بخشید و انتقام این خون پاک را تا سرحدّ ریشه کن کردن رژیم خائن عراق خواهد گرفت...» (کیهان, سوم اردیبهشت۱۳۵۹). «وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران» با امضای صادق قطب زاده, نیز در اطلاعیه یی نوشت: ما ضمن ابراز انزجار از «... حکومت جنایتکار و جنایتپیشه صدام حسین در عراق» که «دست به جنایتی عظیم زده و ذُرّیه (=فرزند) رسول الله, حضرت آیت الله العظمی سیدمحمدباقر صدر و هم چنین خواهر مبارز و دانشمند ایشان را شهید نموده است... اعلام می داریم که تا ازبین بردن حکومت جنایتکار و عامل امپریالیسم و صهیونیسم صدّام حسین خائن از پای ننشینیم و این یزید کربلا را روانه همان مَقامی در جهنّم نماییم که یزید جلّاد در آن سُکنی دارد». این اطلاعیه با این جملات پایان می یابد: «بر ملت مسلمان ایران است که یکدل و یکزبان و با تمام قوا به ملت مسلمان عراق مساعدت و کمک نماید که آنها نیز از زیر رنج استعمار و استثمار و استبداد یزید زمان خلاصی یابند» (کیهان, سوم اردیبهشت۱۳۵۹). همه سرکردگان رژیم آخوندی به انتقام خون محمدباقر صدر شمشیرشان را از روبسته و برای ازمیان بردن صدّام حسین پای در رکاب کرده اند, آن هم پنج ماه پیش از آن که قوای نظامیِ «یزید زمان», به خاک ایران حمله کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر