۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه
۱۳۹۰ آذر ۸, سهشنبه
دیکتاتور به پایان سلام کن!
آخرین مهملات دیکتاتورها. دیکتاتور به پایان سلام کن!
گویی که همه ی دیکتاتورها در یک مکتب درس خوانده اند. گوی که همگی یک کتاب را امتحان داده اند. گویی که آخرین درسی که به شیطان پس داده اند و حتی سوالات آخرین امتحانشان یکی بوده. یک دسته سوال مشترک. و جالبتر اینکه همه ی دیکتاتورها فقط وقتی به آخر خط میرسند این حرفها را می زنند. دیکتاتور وقتی در آن بالا نشسته حرفهای خدا گونه میزند. وقتی گزمه هایش هر نفسی را در سینه خفه می کنند و هر زبانی را از ته می برند او خدا گونه حرف می زند. یا روح خداست و یا سایه خدا و گاهی وقتها هم خود خدا. در توهم پراکنی کم نمی آورند. در این دوران بهار عربی که تا به حال بافرارسیدنش شکوفه های آزادی در چهار کشور دمیده و در سوریه و ایران هم بوی بهار به مشام میرسد، این اشتراک زبان دیکتاتورها را مردم کشورهای عربی و خاور میانه به وضوح تجربه کردند.
همه مخالفتها و تظاهرات مردم توطئه های دشمنان زبون است. من اگر بروم کشور تجزیه خواهد شد. من اگر بروم جنگ داخلی خواهد شد. من اگر بروم کشور به عقب برمیگردد. مخالفین من موش و سوسک و مار و ملخ هستند. هیچ نیرویی را در جهان یارای مقابله با من و نیروهای جان برکفم نیست. مخالفین من از آنسوی مرز آمده اند.......
دیکتاتورِ ما اما، حرفهایش را با گلوی کارگزاران و امام جمعه ها و نوچه ها و چماقدارانش می زند.
خبرگزاری فارس در ۲۶ آبان گزارش کرده است که سرپاسدار نقدی که بزرگ چماقداران دستگاه ولایت فقیه است گفته است:
آمریکا اگردست از پا خطا کند کمترین بهایی که می پردازد، محو رژیم صهیونیستی و آزادی قدس است.
که گویی فراموش کرده است که خمینی گفت "راه قدس از کربلام می گذرد"!. و شاید هم که با همدستی نوری مالکی از همان کربلا قدس را آزاد کنند!
از سوی دیگر به گزارش ایسنا از بوشهر، احمد وحیدى وزیر دفاع خامنه ای در رزمایش ۵۰ هزارى نفرى فداییان انقلابى جهان اسلام در بوشهر اظهار داشت: دشمن باید به این سئوال پاسخ دهد که در صورت حمله به ایران خود را براى چه مدت نبرد و چه میزان غرق شدن ناوها و کشتىهاى خود آماده کرده است . رژیم صهیونیستى براى چه تهدید مىکند، خود را براى چند هزار موشک آماده کرده ۱۰ هزار، ۲۰ هزار، ۵۰ هزار، ۱۰۰ هزار،۱۵۰ هزار و یا بیشتر؟
که مدل دیگری از همان شعاری است که در نماز جمعه میدهند:
وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد/ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد!
همچنین به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس در تاریخ ۰۱ آذر۱۳۹۰ سرپاسدار محمد باقری، به اصطلاح معاون اطلاعات و عملیات ستادکل نیروهای مسلح که به مناسبت هفته بسیج در صحن علنی مجلس شورای اسلامی حضور یافته بود، طی سخنانی گفت:
رهبر معظم انقلاب اخیراً فرمودند که مقابل تهدید، تهدید میکنیم و این بهمعنای تجدیدنظر در استراتژی دفاعی ملت ایران است.
و این یعنی که ما در قدرتیم و بر اوضاع مسلط و تا میتوانیم تروریسم و بنیاد گرایی صادر می کنیم. باقری بر همین اساس تصریح کرد که خمینی در ۵ آذر ۵۸ در اوج حرکت فتنهها و توطئهها برای از بین بردن انقلاب و خدشهدار کردن وحدت و انسجام ملی کشور، فرمان تشکیل سازمان بسیج مستضعفین را صادر کرد.
با توجه به اینکه در این سالها نیروی بسیج که حالا به ساندیس خورها و لباس شخصیها معروف شده اند در سرکوب اعتراضات مخالفین و دیگر اندیشان نقش اساسی داشته اند به خوبی میتوان فهمید که "خدشه دار کردن وحدت و انسجام ملی کشور" که به زبان دیگر همان "تجزیه کشور" است، برای خمینی و خامنه ای چگونه بهانه ای شده برای سرکوب مخالفین و دگر اندیشان و اعمال اختناق بیشتر. و حالا که جنگ گرگها برای تصاحب لقمه بزرگتری از قدرت به مرحله بحرانی رسیده، برای "خدشه دار نشدن انسجام ملی!" باید سرمایه های ملی را صرف صدوربنیادگرایی بکنند تا نیروهایی که حالا دیگر هزار شقه شده اند فرصت پرداختن به درگیریهای داخلی را نداشته باشند.
ظاهرا دیکتاتور ما تلاش می کند پیچیده تر از همتایانش عمل کند. اما پایان راه برای همه یکسان است. سقوطی پرشتاب و پاشیدنی مفتضحانه. دیکتاتور به پایان سلام کن!
الف . آرامی
۷ آذر ۱۳۹۰
لوموند : تجلیل از دانیل میتران در زادگاهش کلونی گلهای مریم رجوی، برای « سمبل مقاومت »
لوموند مینویسد: روز شنبه ۲۶ نوامبر در کلونی، در مقابل کلیسای قدیمی شهر، برای دانیل میتران که بخاک سپرده شد، گلهای بسیاری نثارشدند...
گلهای رزِ زرد از طرف مارتین اوبری، دبیرکل حزب سوسیالیست، گلهایی از سوی سگولن رویال، دسته گلی ازسوی حزب کمونیست، دسته گلهایی ازسوی منتخبان محلی و دیگران، از جمله رئیس فرانس لیبرته، رزهای قرمز از طرف مسعود بارزانی رئیس منطقه کردستان عراق «به مادر کردها».
و گلهای اهدایی مریم رجوی، رئیس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران « به سمبل مقاومت»
اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران"حمله به سفارت انگلستان به دستور خامنه ای انجام شد"
اشغال سفارت انگلیس بدستور خامنه ای و توسط سپاه پاسداران صورت گرفته است
مقاومت ایران حمله فاشیسم دینی حاکم بر ایران به سفارت انگلستان در تهران و اشغال آن و به گروگان گرفتن دیپلماتها و تخریب وسایل و آسیب رساندن به ساختمان سفارت را قویا محکوم میکند و آنرا نقض شدید اولیه ترین معاهدات بین المللی می داند که می بایست با پاسخ قاطع جامعه بین المللی مواجه شود.
این حمله توسط شخص خامنه ای تصمیم گیری شده و سپاه پاسداران و نیروهای وابسته به بیت خامنه ای آنرا به اجرا در آورده اند و این ادعا که دانشجویان سفارت را اشغال کرده اند، یک دروغ مسخره است که همگان با آن آشنا هستند.
خامنه ای با سوء استفاده از عدم قاطعیت جامعه جهانی و بویژه شورای امنیت در مقابله با رژیم در صدد است با اشغال سفارت انگلستان و با شانتاژ و تهدید و ارعاب از اتخاذ یک سیاست قاطعانه و از جمله اعمال تحریمهای بین المللی علیه رژیم آخوندی بخاطر پروژه تسلیحات اتمی جلوگیری کند.
همچنانکه مقاومت ایران بارها اعلام کرده است تنها راه مقابله با فاشیسم دینی حاکم بر ایران و جلوگیری از دست یابی این رژیم، اعمال یک سیاست قاطع در برگیرنده تحریمهای همه جانبه و حمایت از تغییر این رژیم بدست مردم و مقاومت ایران است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۸آذر۱۳۹۰ (۲۹نوامبر۲۰۱۱)
اکبر گنجی و قتلهای زنجیره یی.
اکبر گنجی و قتلهای زنجیره یی
عصر روز اول آذر ماه ۱۳۷۷ در خانه یی در محله فخرآباد تهران, داریوش فروهر و همسرش پروانه, به طرز فجیعی به قتل رسیدند. با این ترور وحشیانه, پرونده یی گشوده شد که به پرونده «قتلهای زنجیرهیی» معروف شد.
در ساعت ۵ بعد از ظهر روز ۱۲ آذر ۷۷ محمد مختاری, شاعر و نویسنده, از خانه خارج شد و دیگر هرگز بازنگشت. روز ۲۰ آذر جسد او توسط فرزندش در پزشکی قانونی شناسایی شد.
در ساعت ۴ بعد از ظهر روز ۱۸ آذر ۷۷ محمدجعفر پوینده, نویسنده و مترجم, به قصد شرکت در جلسه ناشران, از خانه خارج شد و دیگر هرگز برنگشت. در روز ۱۹ دیماه اهالی بادامک شهریار جسد او را پیدا کردند.
واکنش گسترده اجتماعیِ این قتلها در میان مردم و رسانه ها و بالاگرفتن کشمکشهای درونی جناحهای حاکم, باعث شد که در روز ۱۵ دیماه (۴۵ روز پس از ترور فروهرها) «روابط عمومی وزارت اطلاعات» با صدور اطلاعیه یی اعلام کرد: «با کمال تأسّف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس کج اندیش و خودسر این وزارت, که بی شک آلتِ عوامل پنهان قرار گرفته, در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده اند... این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج) محسوب می شود بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است». «کمیته تحقیق» وزارت اطلاعات در روز ۲۸دیماه اعلام کرد که «تصمیم گیریهای افرادی که قتلها را ساماندهی و اجرا کرده اند, به صورت “محفلی” بوده است» (روزنامه «صبح امروز», ۲۸دیماه ۱۳۷۷). البته ۶روز پیش از اعلام این خبر, در شبانگاه روز ۲۲ دیماه, برنامه یی زیر عنوان «چراغ» از تلویزیون رژیم پخش شد که در آن «روحالله حسینیان» عاملان این قتلها را به جریان دوم خرداد, که خاتمی در راٌس آن بود, نسبت داد. این برنامه خشم خاتمی و دوم خردادیها را برانگیخت و دامنه تضادهای درونی جناحها را شدّت داد.
به دنبال اوجگیری تضادها, علی لاریجانی, رئیس «سازمان صدا و سیما», در روز ۳۰ دیماه از پخش این برنامه ابراز تاٌسّف کرد (روزنامه «صبح امروز», ۳۰ دیماه ۱۳۷۷). در پی آن فلاحیان, وزیر اطلاعات, نیز ناچار به استعفا شد و خاتمی استعفای او را در روز ۲۱ بهمن ۷۷ پذیرفت.
در روز ۳۰ خرداد ۱۳۷۸ «دادستان نظامی تهران» اعلام کرد که سعید اسلامی (امامی), معاون فلاحیان و عامل مهم قتلهای زنجیره یی در زندان با خوردن «واجبی» خودکشی کرده است.
اکبر گنجی درباره سعید امامی می نویسد: «... سعید امامی (اسلامی), کسی که هشت سال معاون امنیتی وزارت اطلاعات بوده, با هدایت عالیجنابان خاکستری (رفسنجانی) و شاه کلید (فلاحیان) بیش از هشتاد انسان را به قتل رساند» (عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری, اکبر گنجی, ص ۵۴). «یعنی در دوران ریاست جمهوری هاشمی و وزارت اطلاعات فلاحیان, به طور متوسط, هر ماه یک نفر کشته شده است... از معروف ترین همکاران سعید امامی هم, حسین و حسن شریعتمداری بوده و روزنامه کیهان هم به عنوان بخش رسانه یی این محفل عمل می کرده است» (اکبر گنجی, همان کتاب, ص ۸۹). سعید امامی و همدستانش در این ماجراها نقش عمل کننده را بر عهده داشته اند و به جز هاشمی رفسنجانی (عالیجناب سرخپوش) و علی فلاحیان (شاه کلید), عاملان پشت پرده (عالیجنابان خاکستری پوش), برخی از گردانندگان و دانش آموختگان مدرسه حقّانی بودند که «از ابتدای انقلاب در وزارت اطلاعات و قوه قضاییه مشغول به کار بوده و بسیاری از مناصب امنیتی در اختیار آنهاست, و در راٌس آنها مصباح یزدی قرار دارد که به ”تئوریستین خشونت“ معروف است» (اکبر گنجی, همان کتاب, ص ۷۸).
افرادی چون فلاحیان, وزیر اطلاعات دوره رفسنجانی، روح الله حسینیان, اولین نماینده دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات، محسنی اژه ای, جانشین حسینیان، پورمحمدی, معاون سابق وزارت اطلاعات، رهبرپور, رئیس دادگاه انقلاب، رازینی, رئیس سابق دادگستری تهران, از دانش آموختگان مدرسه حقّانی می باشند که همگی در قتلهای زنجیره یی و ایجاد جوّ خشونت و اِرعاب در جامعه نقش اساسی داشته و دارند. «...دانش آموختگان مدرسه حقّانی طی دو دهه گذشته کنترل وزارت اطلاعات را در اختیار داشته اند» (روزنامه «عصر آزادگان» ـ ۲۴ آذر ۷۸).
شماری از پرورش یافتگان مدرسه حقّانی و گردانندگان کنونی رژیم, عبارتند از: جنّتی، علی رازینی، علی فلاحیان، روح الله حسینیان، محسنی اژه ای، میرحجازی، پورمحمدی، رئیسی، نیّری، رهبرپور، علیزاده, که سالهاست بر دادگاه ویژه روحانیت، وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب و قوه قضاییه چیرگی دارند. آنها در سپاه پاسداران نیز تربیت یافتگانی دارند مانند «سردار غلامرضا نقدی»، «سرلشکر ذوالقدر» و «سردار الله کرم». برخی از این «سرداران» اکنون بر مطبوعات یا رسانه ها چنگ انداخته اند و سیاستِ گردانندگان مدرسه حقانی را در آن پهنه ها پیش می برند, مانند: حسین شریعتمداری, از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران و مدیر مسئول فعلی روزنامه کیهان.
با این که از همان آغاز روشن بود که آمران اصلی «قتلهای زنجیره»یی و کشتار «دگراندیشان», خامنه ای و رفسنجانی هستند و خامنه ای بود که آنها را زمینه سازان «تهاجم فرهنگی» بیگانگان می شمرد و برایشان خط و نشان می کشید, امّا هم آن دو و هم قلم به دستانی که درصدد شستن این ننگ از دامن رژیم بودند, همصدا با «روابط عمومی وزارت اطلاعات», «معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس کج اندیش و خودسر این وزارت» را, «که بی شک آلتِ عوامل پنهان قرار گرفته, در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده اند», به عنوان عاملان این قتلها یادکردند و کوشیدند تا وزارت بدنام اطلاعات آخوندی را از مهلکه بیرون ببرند.
اکبر گنجی در کتاب «تاریکخانه اَشباح», از قول خامنه ای («مقام رهبری») می نویسد که «اسراییل در پشت قتلهای محفلی» بوده است (صفحه ۲۵۹). «مقام رهبری», آن را «یک نمایشنامه از پیش طرّاحی شده خارجی یاد کردند و فرمودند “باید گشت و سرنخها را پیداکرد و نباید به این آسانی از آن گذشت”», و ادامه می دهد: «شهروندان ایران زمین منتظر شناسایی و معرفی “شاه کلید” آژانس یهود و موساد در ایرانند تا از طریق وی بتوانند به “تاریکخانه اشباح” وارد شوند و چهره عوامل موساد را از نزدیک رؤیت کنند» (ص۲۶۴).
خاتمی, رئیس جمهور وقت رژیم, در اطلاعیه یی اعلام کرد: «باید به جنایتکاران به عنوان “سلول بیگانه یی” نگریست که محفل نشینان آن را در “پیکر” وزارت اطلاعات ترزیق کرده اند و باید “با سرعت و شدّت آن را رفع کرد”» (روزنامه «صبح امروز», ۱۳دیماه ۱۳۷۷).
اکبر گنجی می نویسد: «قتلهای زنجیره یی مهمترین پرونده قضایی ـ ملی دو دهه گذشته است. عده یی با تشکیل محفل در وزارت اطلاعات و به قتل رساندن روشنفکران و دگراندیشان درصدد متزلزل کردن نظام در سطح داخل و خارج بوده اند. منتها نکته قابل تاٌمل برای من این است که چرا آنان با انجام هر قتلی, ردّپایی بر جا می گذارند که به راحتی نگاهها را معطوف به نظام جمهوری اسلامی کند؟ طبعاً از نظر اپوزیسیون “ردّ پا” به جاگذاردن برای ایجاد رُعب و وحشت در میان مخالفان است تا آنان را از ترس به انفعال کامل بکشانند. امّا آیا نمی توان گمان کرد “ردّ پا” به جاگذاردن به قصد از بین بردن مشروعیت نظام در داخل و بی اعتبارکردن جمهوری اسلامی در سطح بین المللی بوده است؟ از نظر من, قتلهای زنجیره یی توسط “تاریکخانه اشباح” طرّاحی و توسط “محفل اطلاعاتی” اجرا شده است. بر اساس سخنرانیهای آقای حسینیان به این نتیجه رسیدم که “تاریکخانه اشباح” دارای “عالیجناب خاکستری” (=عوامل پشت پرده قتلها) است که “بخش رسانه یی” آن برنامه “هویّت” و... و ایده های خود را از طریق یک روزنامه عصر (=کیهان) به طور فعال دنبال کرد. برنامه تحقیقاتی تارکخانه اشباح نظریه “تهاجم فرهنگی” است که به نام مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب, دگراندیشان را به قتل می رساند» (تاریکخانه اشباح, ص۴۴۳).
اکبر گنجی می داند, اما برای این که لطمه یی به عمود خیمه نظام نخورد به روی خودش نمی آورد که «تهاجم فرهنگی» را خامنه ای بود که پس از قیام دلاورانه مردم مشهد در روز ۹خرداد۷۱, برای به میدان کشاندن بسیجیان آبروباخته و به انزوا افتاده به میان آورد و در روز ۲۲تیرماه ۷۱, در دیدار با فرماندهان «نیروی مقاومت بسیج سراسر کشور» با هشدار نسبت به «کمرنگ شدن شعارها, بی اعتنایی به اصول اسلام و انقلاب», تاٌکیدکرد: «اگر روحیه بسیجی را از دست دادیم ... همه چیز دگرگون خواهد شد. نگذاریم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوی شود... دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط, فساد و فحشا سعی می کند جوانهای ما را از دست ما بگیرد. کاری که دشمن می کند نه تنها تهاجم فرهنگی بلکه شبیخون فرهنگی است». او در ادامه گفت: «همه باید امر به معروف کنند, نهی از منکر کنند. این واجب است... دستگاه حکومت ما باید آمر به معروف و ناهی از منکر باشد». خامنه ای پس از کشاندن دوباره پای بسیجیان به میدان مبارزه با «تهاجم فرهنگی» که آماج آن زنان و دگراندیشان بود, درب نمایشهای «میانه روی», «گشایش به سوی غرب» و رنگ و نیرنگهای دیگر رفسنجانی را گِل گرفت و به تدریج قدرت را, به تمامی, قبضه کرد.
ببینیم این «محفل اطلاعاتی» «خودسر» دستش به کجاها بند بود؟
ـ «محفل اطلاعاتی» هفتاد تن از دگراندیشان را به قتل رساند (روزنامه «سلام», ۲تیرماه ۱۳۷۸).
ـ «محفل اطلاعاتی» «هشتاد و خرده یی نفر را کشته است که چهار ـ پنج تن از آنها در زمان خاتمی رخ داد (روزنامه «خرداد», ۲۹شهریور۱۳۷۸).
یکی دیگر از دست اندرکاران و زمینه سازان قتلهای زنجیره یی حسینیان «از مسئولان رسیدگی وزارت اطلاعات» بود. «آقای حسینیان در اوایل تشکیل وزارت اطلاعات در دوران وزارت جناب آقای ری شهری و قائم مقامی علی فلاحیان, مسئول رسیدگی به پرونده های وزارت اطلاعات بود. ایشان به صراحت مدّعی اند که در دوران آقای ری شهری متّهمان شکنجه, وادار به خودکشی, آبروریزی اخلاقی و ناجوانمردانه متّهم به جاسوسی می شدند. آقای حسینیان مدّعی اند پس از رفتن جناب آقای ری شهری و وزارت علی فلاحیان و درّی نجف آبادی شکنجه متّهمان ادامه داشته و اینک در زمان وزارت آقای علی یونسی شکنجه گران سابق سعید امامی را با آمپول هوا به قتل رسانده اند». فلاحیان وقتی خبر مرگ سعید امامی را در اثر خوردن واجبی شنید, گفت: «باباجون, آخر ما خودمان والله یک زمان قاتل بودیم؛ یک زمانی زندانبان بودیم؛ یک زمانی همه این چیزها را گذراندیم. تا به حال صدها نفر واجبی خوردند و نمردند» (تاریکخانه اشباح, ص۴۰۰).
گنجی درباره حسینیان می نویسد: «حسینیان, مسئول دفتر اسنار انقلاب اسلامی, در سخنرانیش می گوید: چند وقت پیش شک کردم و گفتم این سعید حجّاریان, که خط و خطوط اصلی را دارد... ببینم کی هست؟ به بعضی از دوستان گفتم به پرونده اش نگاه کردیم». گنجی می پرسد: «پرسش این است که حسینیان به پشتوانه چه قدرتی می تواند به پرونده های دادگاه نظامی, دادگاه ویژه روحانیت و وزارت اطلاعات دست یابد؟» (تاریکخانه اشباح, ص۴۰۲).
سؤال ما هم از گنجی این است: به نظر شما, این قدرت را موساد به حسینیان داده است یا خامنه ای؟
حسینیان مسئولیتهایش را شرح می دهد: «من هم قاضی بودم در این کشور. ۱۸سال قضاوت کردم, سخت ترین جاها و امنیتی ترین پرونده ها را رسیدگی کردم. هیچ کس هم نمی تواند ادّعا کند که به اندازه من امنیتی ترین پرونده ها رسیدگی کرده است» (تاریکخانه اشباح, ص۴۰۳).
آقای گنجی! چگونه است که این حسینیان هم در دوران ریاست فلاحیان و هم پس از آن به «امنیتی ترین پرونده ها» دسترسی داشت, در «سیمای جمهوری اسلامی» علیه دگراندیشان برنامه تلویزیونی می ساخت و بازارش این همه رونق داشت و دارد, اما, این نفوذی موساد, هنوز که هنوز است, پته اش روی آب نیفتاده است؟ حتی بدون این که به روی خودش بیاورد, دایه دلسوزتر از مادر هم می شود و در مسجد ورامین چنین بلبل زبانی می کند و فلاحیان را زیر تیغ می اندازد: «وحدت نظر مقام رهبری و ریاست جمهوری در پیگیری مساٌله قتلهای زنجیره یی و کشف ریشه های چرکین, آن چنان هراسی در عده یی ایجادکرده که با به میدان فرستادن فرمان دررفته ها و ترمزبریده ها و ایجاد تصادفات کاذب, در صدد ایجاد بن بست و راهبندان برای فرار “شاه کلید” هستند, اما تمامی ذهنها همچنان معطوف به علی فلاحیان است» (تاریکخانه اشباح, ص۴۰۴).
اما فلاحیان هم با این که به تعبیر شما, «شاه کلید» «قتلهای زنجیره یی» یا «محفلی» بوده است و سایه اش از سر وزارت اطلاعات کنار رفته, اما دستهای پنهان او همچنان در کار است و نامش لرزه بر اندامها می اندازد. خودش می گوید: «معلوم می شود با این که دیگر وزیر نیستیم و مسئولیتی نداریم. اما از سایه ما هم می ترسند» (روزنامه «قدس», ۳۰شهریور ۱۳۷۸).
این چه وزارت اطلاعات و دستگاه امنیتی است که این همه ماٌموران درشت استخوان موساد و جاسوسان اسراییل در بالاترین پستهای امنیتی به چپ و راست فرمان می دهند و کسی سدّ راهشان نمی شود؟ حتی حسینیان و دیگر دست اندرکاران «واجبی» نخورده موساد دستشان آن قدر باز است و پشتشان گرم, که می توانند «در شب هفت سعید امامی شرکت کنند و مهره اصلی موساد را شهید بخوانند» (تاریکخانه اشباح, ص۲۶۷). حتی اثر انگشت آنها در وزارت اطلاعات در تدوین بولتنهای داخلی این وزارت هم می توان دید به طوری که «در کل بولتنهای وزارت اطلاعات, روشنفکران, دگراندیشان, دگرباشان, اصحاب اندیشه و قلم به عنوان معاند, دین ستیز, عامل تهاجم فرهنگی غرب, برانداز, منحرف, فاسد... ارائه می شود» (تاریکخانه اشباح, ص۲۶۶).
مگر همین حسینیان, «اولین دادستان انقلاب وزارت اطلاعات», نبود که روز ۲۳شهریور ۷۷ در مصاحبه با هفته نامه «ارزشها», به «شکستن سکوب» و «قیام» علیه «ضدانقلاب» فراخوان داد و سه ماه بعد ۶تن از «دگراندیشان» به قتل رسیدند و چند هفته پس از این ترورها در روز ۲۱دی ۷۷, در مصاحبه با کیهان (که همه کاره اش حسین شریعتمداری, یکی از دست اندرکاران «قتلهای زنجیره یی» است) و در برنامه تلویزیونی «چراغ» (که برای بسیج افکار عمومی علیه دگراندیشان تهیه می شد), مقتولان را «ناصبی» (از فرقه هایی که با حضرت علی دشمنی داشتند), «مُرتد» و «ضدانقلاب», و قاتلان آنها را «اهل فکر» خواند و گفت: آنها «از روی اعتقادات مذهبی و احساسات دینی» اقدام به قتل کرده اند؟ مگر نه این است که همین حسینیان بعد از «واحبی» خوردن یا خورانده شدن سعید امامی به صحنه آمد و مقتولان را «ضد انقلاب» نامید و گفت: «سعید امامی نماز شب می خواند» و سعی کرد که نظرها نسبت به او تلطیف کند؟
اکبر گنجی با این که بارها از سعید امامی به عنوان «جاسوس صهیونیست»ها یاد می کند و از «شبکه اسراییلی سعید امامی» نام می برد, و می داند که «دو تن از سران روزنامه عصر (کیهان), که در طی دو دهه گذشته از طریق سعید امامی در زندانها از متّهمان بازجویی می کردند و خط او را در روزنامه تعقیب می کنند... و اینک نیز در همان روستا گام برمی دارند و دائماً از “براندازی”, “نفاق جدید”, “استحاله”, “نفوذ” و... سخن می گویند و می خواهند خلق را درمقابل این واژگان به ارث مانده از جاسوس صهیونیست حیران کنند تا شبکه اسراییلی سعید امامی, پنهان از چشم شهروندان, همچنان, به کار خود ادامه دهد» (تاریکخانه اشباح, ص۲۷۷), آن دو را افشا نمی کند و با نامه یی, پیامی, دستخطی به «مقام رهبری» خبر نمی دهد. در اثر همین بی خبر نگه داشتن «مقام رهبری» است که حسین شریعتمداری نورچشم «آقا» می شود و هر هفته در نشست ویژه «مقام رهبری» شرکت می کند و بعید نیست که گزارش آن نشستها را در اختیار موساد هم قراردهد! در اثر همین بی خبرنگه داشتنها بود که سعید امامی هم نورچشمی «آقا» شده بود و حتی به او «سعیدجان» خطاب می کرد. «از ماست که بر ماست»!
در اثر همین بی مبالاتیهای «ذوب شدگان در ولایت» است که سعید امامی امکان پیدا می کند که در مهرماه سال ۱۳۷۵, به مدت سه ساعت در «سمینار سراسری ائمه جمعه» سخنرانی کند و به آنها «خط» بدهد (روزنامه «رسالت», ۱۴تیرماه ۱۳۷۸), یعنی, ائمه جمعه سراسر کشور را, بی آن که پی ببرند, به دام موساد بیندازد! گستاخی را ببینید که حسین شریعتمداری, همدست سعید امامی, در کیهان ۲۰مرداد۷۸, از برنامه تلویزیونی «هوّیت», که برای بدنام کردن «دگراندیشان» تهیه می شده, به عنوان «یکی از برنامه های افتخارآمیز» «سازمان صدا و سیما» یاد می کند و آب از آب تکان نمی خورَد! با این که «مؤسسه های کیهان و اطلاعات چون جزء اموال بیت المال است, مدیریت آن از سوی مقام رهبری تعیین می شود... و حسین شریعتمداری از طرف مقام رهبری به سرپرستی کیهان برگزیده شد» (تاریکخانه اشباح, ص۳۳۷). حتی, «وقتی که برنامه “هویّت” از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد, نخبگان و روشنفکران می دانستند که آن برنامه کار سعید امامی است» (تاریکخانه اشباح, ص۳۲۷), اما هیچیک از شیر «پاک» خوردگان گاو «ولایت», همّت نشان نداد که این خبر را به گوش «آقا» برساند تا «مقام رهبری» از فاجعه «قتلهای زنجیره یی» که آن همه بدنامی به بارآورد, جلوگیری کند! این درد را به که می توان گفت که «سعید امامی ... برای تسریع در فرآیند بدنام کردن نظام درصدد برمی آید تا همزمان سی تن از نویسندگان را قتل عام کند (در «توطئه» به درّه افکندن اتوبوس حامل نویسندگان در راه سفر به ارمنستان). در پاییز ۱۳۷۷, او طی مدت کوتاهی شش تن به قتل رساند و بنا به اطلاعیه دادسرای نظامی قصد داشت تا تمامی نویسندگان را در یک نشست یا جمع عمومی با انفجار یا بستن به رگبار به قتل برساند» (روزنامه «خرداد», ۱۴مرداد۱۳۷۸). راستی, آقای گنجی «اگر خاتمی و جنبش جامعه مدنی ایران با تاٌیید مقام رهبری نمی جنبیدند و آن واقعه وحشتناک اتفاق می افتاد, اینک نظام جمهوری اسلامی در چه وضعی قرارداشت؟» (تاریکخانه اشباح, ص۳۴۶).
خدا عمر «مقام رهبری» را به دُم خر نوح گره بزند که واقعاً دست ترکش خورده آن «مقام» از لکه زوال ناپذیر «قتلهای زنجیره یی» وزارت اطلاعات پاک پاک است و «هیچ کس در جبهه دوم خرداد و مطبوعات وابسته به آن, تا کنون قتلهای زنجیره یی را به مقام رهبری نسبت نداده است... و سعید امامی [هم] به وسیله آقای فلاحیان منصوب شده است نه مقام رهبری... مساٌله پیگیری قتلهای زنجیره یی و پیداکردن سرنخلهای اصلی, مورد تاٌکید مقام رهبری است». «پس از قتلهای زنجیره یی مقام رهبری در اولین اظهار نظر رسمی در نماز جمعه مورّخ ۱۹دیماه ۱۳۷۷, قتلها را یک “سناریو خارجی» دانستند» (تاریکخانه اشباح, ص۳۴۷). «از نظر مردم ایران زمین اقدامات فلاحیان به رهبری ارتباط ندارد» (همان کتاب, ص۳۴۸).
در پایان, ناچارم غبار یک اشتباه کوچک را به تریج عبای «مقام رهبری» بچسبانم و آن این که با بودن جان شیفته یی مانند اکبر گنجی, چرا «مقام رهبری» قاطر چموشی مثل احمدی نژاد را از «طبله» انتصابات ریاست جمهوری بیرون کشید و ندانسته مجبور شد «هم چوب را بخورد و هم پیاز را»!
محمد اقبال -دام مغلطه آمیز
بهاين خبر آيتالله بي بي سي 16آبان 1390توجه كنيد:
«یک فروند هواپیمای شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، هنگام فرود برای سوختگیری در فرودگاه استان کنت، بر اثر ترکیدگی لاستیک از ادامه پرواز باز مانده است... هواپیماهای ایرانی که از لندن به تهران پرواز میکنند، در فرودگاه هیثرو در غرب لندن فرود میآیند و پس از مسافرگیری به سوی فرودگاه کوچکی در استان کنت میروند و پس از سوختگیری به سوی تهران پرواز میکنند».
به نظرسنجي زير راديو فردا هم (كه هنوز نميدانم رتبهاش در حوزه علميه چيست و به خاطر همين آيتالله نگفتم) توجه كنيد:
«نظرسنجی سایت رادیو فردا- اول آبان 1390- صدها هوادار سازمان مجاهدین خلق در مقابل کاخ سفید دست به تظاهرات زدند و خواستار حذف نام این سازمان از فهرست تروریستی آمریکا شدند. آیا شما موافق حذف سازمان مجاهدین خلق از این فهرست تروریستی هستید؟ بله :۲۷.۵% ، خیر :۶۲.۶% ، نظری ندارم: ۹.۸%، کل آرا 1424 ...
این نظرخواهی علمی نیست و دیدگاههای رادیو فردا را منعکس نمیکند»
به برنامه «روي خط» تلويزيون (فارسي) صداي آمريكا هم نگاه كنيد (به رغم اين كه خبرهاي جابجايي و اخراج پرسنل آن زودتر از خود وزارت خارجه آمريكا در روزنامه كيهان «برادر حسين شكنجهگر» درج ميشود، رتبه حوزوي آن را هم نميدانم)
سناريو كاملا از پيش تدوين شده: يك آدمي از آلمان زنگ ميزند و آه و فغان ميكند كه «مردم ايران بازويي داشتن به نام مجاهدين كه اون را هم كه «دو تا عمليات ميكرد» گذاشتهاند در ليست تروريستي با حمله نظامي هم كه مخالفين، پس ملت بدبخت ايران چكار كند؟»، يك عنصر لو رفته ارتجاعي استعماري با مواضع شناخته شدهاش عليه مجاهدين (عباس ميلاني) را هم به عنوان ميهمان برنامه آوردهاند كه به آن تماس گيرنده بگويد سازمان مجاهدين در دهه هشتاد محبوبيت داشت ولي الآن محبوبيت ندارد و البته با حمله هم مخالفت كند ضمنا تصريح كند كه بسياري در داخل رژيم «غير مسئولانه» حرف ميزنند.
در اين ميان گروهي كه راديو فردا آنان را «روشنفكر، روزنامهنگار و فعال سياسي ايراني» معرفي كرده، اعلاميه داده و با اشاره به اين كه «در هفتههای اخیر امواج نگران کنندهای از چند سو برخاسته، و تهدید ایران به حمله نظامی باز در دستور کار قرار گرفته» و ذكر مجموعهيي تعارفات از جمله حرفهايي عليه رژيم كه در خود روزنامههاي داخل ايران بدترش را هم ميتوان پيدا كرد، به نمونه ليبي اشاره كردهاند و سپس به اصل مطلب رسيدهاند: «ما با تهاجم نظامی به کشورمان ایران به هر مستمسک که باشد، از جمله بهانه نگرانی از ماجراجوییهای نامسئولانه رژیم در فعالیتهای هستهای، مخالفیم». در نهايت هم توصيهيي بسيار ملايمتر از توصيههاي وزيرخارجه فلان يا فلان كشور را به رژيم كردهاند كه «در جهت رفع ابهام از برنامه هستهیی کشور با آژانس انرژی اتمی و ناظران بینالمللی همراهی کند». چون تلاش ميكنم يادداشت كوتاه باشد، تقاضا دارم خوانندگان محترم بروند اصل نامه را يكجايي پيدا كنند و حتما بخوانند.
خبر بي بي سي چه ميگويد؟ ميگويد كه جناحهاي ارتجاعي استعماري در سراسر جهان سخت مشغول مماشات با ديكتاتوري تروريستي مذهبي حاكم بر ميهنمان هستند و همين تحريمهايي را هم كه خودشان و در اثر فشار افكار عمومي عليه رژيم وضع كردهاند، دور ميزنند كه نمونههاي بيشمارش اين طرف و آنطرف (مثل نمونه سوخت گيري از در عقب در يك فرودگاه فرعي) برخي اوقات درز ميكند و باعث ريختن آبروي نداشته همين جناحهاي استعماري ارتجاعي ميشود. به زبان ساده: امضا كنندگان اشتباه كردهاند، خطر موهومي به نام جنگ عليه ايران وجود ندارد، خطر مبرم و تهديد ديروز و امروز و فردا در رابطه با اين رژيم مماشات و سازش است و لا غير.
نظرسنجي راديو فردا چه ميگويد؟ مجاهدين خلق را از ليست درنياوريد. گرچه مرغ پخته هم خندهاش ميگيرد از اين سنخ نظرسنجي كه به اذعان خود راديوي كذايي نه علمي است و نه باز به گفته خودش ديدگاههايش را بيان ميكند». خوب فرض كنيم يك سايتي در همان سطح راديو فردا، مثلا اين سؤال را طرح كند «آيا راديو فردا عليه منافع مردم ايران است»، بعد نتيجه بشود: آري 100 درصد، خير صفر درصد، شركت كننده صدهزار نفر!! بعد هم بنويسد علمي نيست، ديدگاههاي ما را منعكس نميكند، ما هم مسئوليت نداريم. اما همين سايت هم اگر به فرض چنين كاري را بكنند، گرچه بازهم مرغ پخته به خنده خواهد آمد، اما حرفش را زدهاست ديگر: راديو فردا عليه منافع مردم ايران عمل ميكند. خوب حالا يكي پيدا نميشود بگويد كه خوب باباجان چيزي كه علمي نيست، منعكس كننده ديدگاههايت نيست، مسئوليتي هم در قبال آن نداري پس چه مرضي داري كه روي سايتت ميگذاري؟
برنامه روي خط... تلويزيون صداي آمريكا چه ميگويد: مجاهدين كه «دو تا عمليات ميكردهاند» موافق جنگند، جناب ميهمان مخالف جنگ و رژيم نبايد «غير مسئولانه حرف بزند».
تركيب خبر بي بي سي و راديو فردا و راديو آمريكا باهم چه ميگويند؟: «مماشات با ديكتاتوري حاكم بر ايران بعلاوه حفظ مجاهدين خلق در ليست تروريستي».
امضا كنندگان نامه در اين ميان چه ميگويند؟: اي واي جنگ ميشود... ايران تباه ميشود...؟ اينجا هم يكي نيست بپرسد كه آخر تباهي مگر از اين بيشتر هم ميشود؟ يك عده كانگستر و شكنجه گر و تروريست و قاتل و بدتر از همه اينها «آخوند»، مقدرات مردم را به دست گرفتهاند، بعد يك عده خواستار اين هستند كه اين هيولا «مسئولانه» حرف بزند و با ارگانهاي بينالمللي «همراهي» كند؟ يك چنين هيولايي را هر شرافتمندي، ايراني باشد يا غيرايراني، ولو «يك مو» هم بتواند بايد از تنش بكند، بعد در بحبوحهيي كه آمريكا كه سوخت رسان اصلي همين مقوله حمله نظامي باشد، دارد از عراق آخرين نيرويش را هم خارج ميكند، يك مرتبه تهديد اين باشد كه اي واي نكند به ايران حمله نظامي بشود؟
يعني الآن تهديد اصلي براي مردم ايران اين است كه نمونه ليبي در آنجا پياده شود؟ آقا جان در سوريه به رغم رشادتهاي بينظير و قهرمانيهاي بي سابقه در تاريخ بشر، و به رغم اين كه كار به جدا شدن نظاميان و اقدامات سازمانيافته مسلحانه مردم و جداشدگان ارتش اين كشور عليه رژيم بشار اسد كشيده، هيچكورسويي از مداخله خارجي ديده نميشود.
آخر مداخله خارجي بعد از چرخش يك تعادل در درون خواهد بود و نه قبل از آن. يعني وقتي كه مردم سوريه بتوانند بخشي از كشور را آزاد كنند. مثل همان كاري كه مردم ليبي در بنغازي كردند. آن وقت منافع كشورهاي بزرگ ايجاب ميكند كه اقدام كنند و البته روي دست هم بلند خواهد شد.
در ايران تا اين نقطه دست و پاي ارتش آزاديبخش ملي را با غل و زنجير استعماري ليست تروريستي آمريكا بستهاند و ميخواهند اشرف، نقطه اميد مردم ايران را تا پايان سال جاري با بهراه انداختن حمام خون ديگري ببندند و البته كه در هر دو مورد كور خواندهاند. با اين حال هر رويدادي قرار باشد روي دهد، بعد از اين خواهد بود كه مردم ايران و البته به يمن پيشتازانش در اشرف بتوانند تعادلي را در درون ميهن بچرخانند. حرف از چنان تهديدي بدون پرداختن به اصل مطلب، هيچ چيز جز درافتادن به «دام مغلطهآميز»ي كه رژيم پهن كرده است، نيست. خواه آگاهانه باشد خواه ناآگاهانه.
دشمن يكي بيشتر نيست، تضاد اصلي يكي بيشتر نيست، اين تضاد را اگر تشخيص ندهي، به قول شادروان شريعتي ، «چه به نماز ايستاده باشي، چه به شراب نشسته باشي» ديگر فرقي نميكند... بخواهي نخواهي در طرف دشمن خونخوار مردم ايران قرار گرفتهاي.
من چه ميگويم؟: با حمله نظامي البته بايد مخالفت كرد، مقاومت ايران هم بارها صريحاً اين مخالفت را ابراز كرده، نوع مخالفت فرق ميكند، آيا انتهاي اين مخالفت حاكمان خونخوار را بيشتر سر پا نگه ميدارد يا سرنگون ميكند يا خير؟ مثلا روسيه و چين مخالف حمله هستند، مالكي هم مخالف حمله است، كره شمالي هم مخالف حمله است، لابيهاي رژيم در آمريكا هم مخالفند، خامنهاي هم مخالف است...
حرف اصلي كه باز كردنش را ميگذارم براي يك روز ديگر: با توجه به اصل و پايه الگوي ارتش آزاديبخش ليبي و نمونه ارتش آزاد سوريه، در ايران نيز نقطه شروع بايد به قول جوانها «يهجورايي» همينجوري باشد. نكند كه...؟ بگذريم..
عکسهای ماهواره ای از پادگان سپاه پاسداران در ملارد قبل از انفجار و بعداز انفجار
।عکس از گوگل ارت.
۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه
حسين داعي الاسلام از شهر اشرف: دولت عراق بنا به درخواست رژيم ايران ۳۱ماه دسامبر را بهعنوان ضربالاجل بستن اشرف تعيين کرده است.
حسين داعي الاسلام از شهر اشرف به تلويزيون الحوار گفت: در حال حاضر دولت عراق بنا به درخواست رژيم ايران ۳۱ماه دسامبر را بهعنوان ضربالاجلي براي بستن کمپ تعيين کرده است.. دولت عراق در کار کميسارياي عالي پناهندگان مانعتراشي ميکند و خواستار جابهجايي ساکنان اشرف به مکانهاي ديگري است. ما به همه جهان اعلام کردهايم و فراخوان دادهايم که جابهجايي ساکنان اشرف در داخل عراق بهمثابه فرستادن آنها به کام مرگ است و اين يک جنايت بزرگ است که رژيم ايران طرح آن را ريخته است
وي افزود: بايستي حفاظت اشرف از جانب شوراي امنيت مللمتحد تأمين شده و تضمين گردد.. در غيراينصورت ما بسوي يک فاجعه حقيقي و يک جنايت بزرگ پيش ميرويم ما همه وجدانهاي بيدار جهان بهويژه کشورهاي عربي و همچنين مللمتحد را فرا ميخوانيم تا از ارتکاب اين جنايت توسط دولت عراق ممانعت بهعمل آورند.
۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه
آلخو ویدال کوادراس و استراون استیونسون و ژان دورویت |
استرون استیونسون، رئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
من بسیار خوشحال هستم که خانم کاترین اشتون با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع اشرف، ژان دورویت را بهعنوان کسی که سابقه درخشان دارد و یک دیپلومات با تجربه است، بهطور مشخص برای حل موضوع بحران اشرف تعیین کرده است.
هفته پیش من نامهیی را از سفارت جمهوری عراق دریافت کردم که در آن نوشته شده آنها بر موضع خود برای بستن اشرف و ضربالاجل مصر هستند. کپی این نامه به کل دبیرخانه هیأت رابطه با عراق پارلمان ارسال شده است و در آن ۳۴۰۰تن ساکنان اشرف را بهعنوان تروریست معرفی میکند و میگوید آنها حق داشتن موقعیت پناهندگی را ندارند و منکر آن میشود که ساکنان تحت حفاظت کنواسیونهای ژنو قرار دارند و اینکه آنها هیچ حفاظتی تحت قانون بینالمللی ندارند. همچنین تأکید کردند که تا پایان امسال این کمپ باید بسته شود. در واقع حرفشان این است که بهعنوان افراد تروریست، حق اقامت در عراق را طبق قانون اساسی آن ندارند.
از نظر من این برابر با اعلام جنگ است با آنچه که ما در اتحادیه اروپا و پارلمان اروپا برای آن تلاش کردهایم، و آن هم ارزشهای انسانی و اروپایی است که میگوید باید با این افراد بهطور انسانی برخورد شود.
ما از آنها میخواستیم که ضربالاجل پایان امسال باید ملغی شود تا کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد امکان این را داشته باشد پروسه لازم را برای انجام مصاحبهها پیش ببرد تا این افراد همگی بتوانند بهعنوان پناهنده ثبتنام شوند. آقای گوترز، کمیسر عالی پناهندگان سازمان مللمتحد در ژنو، که در ماه اوت با وی ملاقات کردم، به من گفت تمامی امکانات خود را بهکار خواهد گرفت تا بتواند موضوع اشرف را تا قبل از ضربالاجل مشخص شده عراق حل کند. قرار بر این بود بعد از اینکه آنها بهعنوان پناهنده ثبتنام شدند، ما تلاش کنیم که همه آنها را بین ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر مانند نروژ و کانادا که قبلاً در آنجا مستقر بودهاند تقسیم کنیم. ولی تا همین امروز حتی یک مصاحبه هم انجام نشده است. چرا که دولت عراق بهطور مستمر موانعی بر سر راه قرار داده و پروسه مصاحبهها را مختل کرده است. ابتدا میگفتند که مصاحبهها نباید در داخل اشرف باشد و بعد نمیخواستند در بیرون اشرف، محلی را که یونامی مشخص کرده بود، باشد و به طرق مختلف پروسه سازمان مللمتحد را مختل کردهاند و حالا که تنها یک ماه به ضربالاجل وقت داریم، آنها این اولتیماتوم را دادهاند که برابر با حکم مرگ برای ساکنان اشرف است. چرا که اگر آنها طبق این سند اجازه سکونت در خاک عراق را ندارند، به کجا فرستاده خواهند شد؟ ما میبینیم که آنها قصد پراکنده کردن ساکنان اشرف در مکانهای مختلف در عراق را دارند ولی به روشنی نمیگویند که آنها را کجا خواهند برد.. تمام این موضوع با این توجیه است که دولت عراق تضمین داده است با آنها به روش انسانی برخورد کند و دروغ شرمآور در این سند که ادعا میکند تاکنون با آنها رفتار انسانی طبق قوانین بینالملل شده است. در حالی که آنها بهطور واقعی روزانه مورد شکنجه روانی با بیش از ۳۰۰ بلندگو واقع میشوند. در این سند ادعا شده است که مقامات عراقی به آنها اجازه دسترسی ورود غذا، دارو و رسیدگیهای پزشکی به اشرف را داده است، در حالی که برخی جان خود را بهدلیل کمبود امکانات پزشکی از دست دادهاند. وضعیت نگرانکنندهاین است که به نظر میآید سفیر یونامی، مارتین کوبلر، این وضعیت را بهعنوان یک موضوع اجتنابناپذیر، پذیرفته باشد. در مورد همه این «تضمینهای» دولت عراق که میگوید با این افراد با روش انسانی برخورد خواهد شد، کافیست به تضمینهایی که آنها به آمریکاییها دادند تنها ۶ساعت قبل از حمله ۸آوریل به اشرف توجه شود. وقتی که آمریکاییها گفتند ما نگران افزایش نیروی نظامی در اطراف این کمپ میباشیم و خواستار تضمین هستیم که هیچ خشونتی نباشد، یک تضمین قاطع مکتوب از جانب دولت عراق دریافت کردند که هیچگونه خشونتی در کار نخواهد بود و با این افراد به شیوه انسانی رفتار خواهد شد. ولی ۶ساعت بعد آنها این کمپ را با ۲۵۰۰ نیرو اشغال کردند و ساکنان را با رگبار گلوله یا زیر زرهیهایشان کشتند. حال قرار است که ما به آنها اعتماد کنیم؟ چیزی که سفیر یونامی مارتین کوبلر ظاهراً الآن قبول کرده است که با این افراد بهطور انسانی برخورد خواهد شد. لذا هیأت ما در پارلمان اروپا بارها هشدار داده است که ما در آستانه یک فاجعه انسانی قرار داریم. ساکنان اشرف میگویند آنها حاضر نیستند در برابر تهدید لوله سلاح سوار کامیون بشوند و به مرگ حتمی فرستاده شوند و بسیاری از آنان به ایران دیپورت شوند، جایی که مورد شکنجه و اعدام واقع خواهند شد. حال ما در شرایطی قرار گرفتهایم که باید بهنحوی راهحلی پیدا کنیم که بتوانیم مقامات عراقی را قانع کنیم مسیری که در پیش گرفتهاند راه به شقه جدی رابطه بین اتحادیه اروپا و عراق خواهد برد، در صورتیکه در این مسیر ادامه دهند. آنها باید به ما وقت و فضای کافی بدهند تا بتوانیم این افراد را بهعنوان پناهنده ثبتنام کنیم. باید این مهلت زمانی مسخره تا پایان سال را که آنها بهزور به ما تحمیل کردهاند، لغو کنیم. پر واضح است که مقامات عراقی تحت حمایت رژیم ایران هیچ قصدی برای اجازه دادن به این افراد برای زندگی مسالمتآمیز ندارند و یک طرح پنهان دارند که نهایتاً راه به یک فاجعه انسانی خواهد برد. لذا این یک تصویر خوفناکی است و ما باید تمام تلاش خودمان را بکنیم تا جلوی آن را بگیریم و لذا خیلی مشتاقم تا نظرات تخصصی سفیر دورویت را بشنوم. که همین الآن از یک جلسه خیلی مهمی در این باره آمده است و بسیار خوشحالیم که آقای سفیر امروز در بین ماست و رشته کلام را به او میدهم.
مجدداً بسیار سپاسگزارم که کارشناسی سفیر دورویت را داریم. که تازه از ملاقات کلیدی در این رابطه با برگشته است. افتخار دارم که صحبت را به سفیر بدهم.
سفیر ژان دوریت، نماینده ویژه اتحادیه اروپا برای اشرف:
بسیار متشکرم استراون. من خیلی خوشوقتم که امروز با شما هستم چون همانطور که آقای استیونسون گفت درست است که نقطه تعیین تکلیف در مورد این مشکل بسیار سخت کمپ اشرف، دارد فرا میرسد و ما خیلی به آن توجه داریم، به این دلیل که نماینده عالی کاترین اشتون از من خواست کمک کنم و به او مشورت بدهم تا ببینیم اتحادیه اروپا چکار میتواند بکند این تنش برطرف شود و به یک نتیجه حداکثر مثبت برسیم.
به این دلیل است که از ۲ماهونیم پیش من با حد اکثر افرادی که میتوانند نقش داشته باشند و به این روند کمک کنند تماس گرفتهام و فکر میکنم که ملاقات من در زمان مناسبی بود چون ما اکنون در بطن مشکل، در بطن مذاکرات هستیم و باید راهحلی پیدا کنیم تا از آن چیزی که الآن گفتید، اتفاق میافتد جلوگیری کند. من در تماس دائمی با استرون استیونسون و سایر افراد و ویدال کوآدراس هستم. بنابراین من نگرانی شما را به خوبی میدانم. من نسبت به توجه قوی شما و تعهد بسیار قوی که برای امنیت افراد کمپ اشرف دارید آگاه هستم. طبیعتاً مایلم از این نتیجه منفی جلوگیری شود.
تنها راهی که واقعاً میشود روی این روند تأثیر گذاشت، این است که همانطور که گفته شد روندی را که توسط آقای گوترس کمیسر عالی پناهندگان شروع شد تنها کارتی بود که میشد بازی کرد؟ به این دلیل است که مشکلی که ما با افراد کمپ اشرف داریم این است که اگر کمپ را ترک کنند باید جایی اسکان داده شوند یا در عراق بمانند. اگرچه خیلی متأسفیم بشنویم این روند نتوانسته بهصورت کامل شروع شود، بهخاطر مسائل لجستیکی آن، البته لجستیک این روند بسیار سیاسی است، و من میترسیدم که این روند نتواند شروع شود چون دولت عراق کماکان بسیار صریح میگوید، میخواهد در پایان امسال کمپ را ببندد ولی طبیعتاً زمان آن برای اینکه یک بازاسکان مناسب برای افراد داشته باشیم بسیار کوتاه است. و به این دلیل است که فکر میکنم ما باید خیلی محتاط باشیم. همه ما باید نسبت به یونامی و نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد، آقای کوبلر خیلی محتاط باشیم که ۱ماه پیش به عراق وارد شد. او حالا این مسأله را در دست دارد و حالا دارد با کمیساریا مذاکراتی میکند و مذاکرات بسیار سخت با دولت عراق دارد تا از این بنبست و از این شرایط بسیار پیچیده در بیاییم. آنها کماکان دارند مذاکره میکنند و من ترغیب میکنم که این مذاکرات توازن درستی پیدا کند چون بستن کمپ بدون روند کمیساریا برای تعیین و سازماندهی کردن موقعیت پناهندگی این افراد، به یک بنبست میانجآمد چون روش مناسب، روش منظم برای آنها این است که اول موقعیت و استاتو آنها مشخص شود و احتمالاً کشورهایی را پیدا کرد که آنها را بپذیرند. بنابراین این روند باید صورت گیرد و امیدوارم دولت عراق بهزودی این را بپذیرد و ما باید خیلی محتاط باشیم این برداشت نشود که آنها در انزوا قرار گرفتهاند، من فکر میکنم با این افراد باید طبق روند سازمان مللمتحد برخورد شود و مللمتحد مسئول سازماندهی این روند است. برای اطمینان از اینکه این روند به یک صورت با نظم سازماندهی شود، سازمان مللمتحد باید نوعی نظارت داشته باشد. باید حضورش را در نزدیکی آنها اعمال کند و همه اینها در حال حاضر مورد مذاکره است. بنابراین هنوز پایانی در این مذاکرات نیست. اینها پیچیده هستند ولی امیداروم یک راهحل داشته باشد. اتحادیه اروپا چکار میتواند بکند؟ ما یک روند بسیار ساده را شروع کردیم. میگویم ساده چون احتمالاً این تنها راه ساده بود و آن باز اسکان در اسرع وقت آن افرادی است که حق دارند در کشورهای ما زندگی کنند. همینطور درخواستی از طرف ما و از طرف برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و کشورهای ثالث وجود دارد برای میزبانی از افرادی که شدیداً بیمار هستند. بنابراین اینها کارهایی هستند که میتواند بسیار سریع بدون نیاز به طی روند کمیساریا صورت گیرد، چون این افراد پناهنده نیستند یا اگر هستند همین الآن هم تشخیص داده شده، بهعنوان پناهنده هستند و من فکر میکنم این میتواند تنش را کاهش دهد. من این را با سفیر پی.اس.سی در اتحادیه اروپا صحبت کردهام و چندین عضو حالا با تعیین هویت افرادی که میتوانند بلافاصله برگردند، شروع کردهاند. حداقل برای این افراد این میتواند راهحلی باشد و همینطور به نظر من این به دولت عراق نشان میدهد که حرکتی در جریان است که روند دارد پیش میرود. طبیعتاً این راهحلی برای همه افراد کمپ نیست، بنابراین اتحادیه اروپا چه کار دیگری میتواند بکند، دنبال کردن از نزدیک که چه چیزی دارد اتفاق میافتد و کاری است که من میکنم، باید در تماس دائم با آنها که عامل هستند، باشیم. دبیرکل مللمتحد آقای بان کیمون شخصاً این موضوع را دنبال میکند و میخواهد اتحادیه اروپا در طرف او باشد چون برای او هم این شرایط بسیار پیچیدهیی است که با آن برخورد کند. ما همچنین بسیار مایلیم با دولت عراق در بالاترین سطح ممکن در تماس باشیم. ما با دولت عراق در یک مذاکره هستیم و میخواهیم به یک توافق مشترک برسیم.
استرون استیونسون:
بسیار متشکرم سفیر دورویت. فکر میکنم انصاف حکم کند که از سفارت عراق و مشاور وزیر کادونکا بخواهیم که پاسخ خود را بیان کند.
نماینده سفارت عراق:
متشکرم آقای رئیس، اعضای محترم و آقای سفیر.
میخواهم در ابتدا عذرخواهی عالیجناب سفیر را بیان کنم که نتوانست در این جلسه بهخاطر وظایف رسمی در خارج از بلژیک حضور یابد. لطفاً اجازه دهید به سفیر جان دورویت که در این نشست مهم شرکت کرد، خوشآمد بگویم. ما مطمئن هستیم که تجربه دیپلوماتیک و درایت آقای سفیر به راهحل تخلیه کمپ اشرف کمک خواهد کرد. ضربالاجل تعیین شده از طرف دولت عراق برای بستن کمپ تا آخر سال باید محترم شمرده شود. وزیر خارجه عراق در نیویورک در حاشیه ملاقاتهای مجمع عمومی سازمان مللمتحد با خانم اشتون در روز ۲۳سپتامبر گفتگو کرد. او ۳نامه را در این رابطه به خانم اشتون در ۲ماه گذشته فرستاده است. این نامهها تصمیم دولت عراق را در رابطه با بستن کمپ تا آخر سال ۲۰۱۱ بیان میکنند.
این سازمان در حال حاضر توسط جامعه بینالمللی بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود. حضور این سازمان در عراق در قانون اساسی عراق منع شده است. قانون اساسی حضور هر سازمان تروریستی در خاک عراق را منع میکند (ماده ۷ قانون اساسی). این سازمان را نمیتوان بهعنوان یک جنبش آزادیخواه شناخت و قوانین ذیربط بینالمللی در این رابطه قابل اطلاق نیستند. حضور این سازمان تهدیدی برای امنیت عراق و کشورهای همسایه است و به کشورهای همسایه بهانه میدهد تا در امور داخلی عراق دخالت کنند.
عراق بهعنوان یک کشور دموکراتیک و صلحجو بهدنبال آن است که روابط صلحآمیز با کشورهای همسایه را شکل دهد و در امور داخلی آنها دخالت نکند و صلح و امنیت منطقه و جهان را حفظ کند. عراق همچنین حضور سازمانهای تروریستی در خاک خود را تحمل نمیکند.
استرون استیونسون:
خوب شما خانمها و آقایان به روشنی شنیدید که اهداف آنها نه تنها جابجا کردن به خارج از اشرف بلکه دیپورت کردن آنها به خارج از عراق تا پایان سال است و این را دوباره باز تأیید کردند. بنابراین بر این اساس تنها جایی که میتوانند تا پایان امسال بروند، ایران است و بحثی نیست که این بهمعنی اعدام و شکنجه است. بنابراین، همانطور که گفتم ما با بحران انسانی روبهرو هستیم.
میتوانم یک سؤال بپرسم؟ شما چندین بار تکرار کردید که عراق حضور یک سازمان تروریستی را در خاکش رد میکند، پس چرا به سپاه پاسداران و نیروی قدس آن که از نظر بینالمللی، هر ۲بهعنوان سازمان تروریستی شناخته شدهاند، اجازه حضور در سرزمینهای عراق داده شده است؟
نماینده عراق:
متشکرم آقای رئیس،
در واقع ما به آنها اجازه ندادیم که در سرزمینهای عراق باشند.
متشکرم آقای رئیس
استراون استیونسون:
بنابراین، اینکه به اعضای رهبری کننده سپاه پاسداران هرگز اجازه ماندن در عراق داده نشده است، بسیار جالب است.
استر دلانگ، نایبرئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
با کمال احترام باید بگویم ما ۲۷ کشور عضو هستیم، ما یکی از بالاترین درآمدهای ناخالص ملی را در دنیا داریم. ما شریک تجاری در تمامی دنیا و با کشورهای در حال توسعه از جمله عراق هستیم که برای بستن توافقنامههای تجاری با ما صف بستهاند و این در سطح دولت با دولت یا مدیریت کمپانیهاست. و این پروسه در عراق نیز جریان دارد. در ضمن ما بزرگترین کمک دهنده برای توسعه عراق هستیم و با توجه به چنین قدرت عظیم اقتصادی در دنیا، چرا وقتی ما میخواهیم این قدرت اقتصادی را تبدیل اثرگذاری سیاسی کنیم، چنین معتدل میشویم. چیزی که این پارلمان را متحد میکند و من به سفارت عراق نیز دارم اشاره میکنم، وقتی است که بهخاطر حقوقبشر ایستادهایم و هنگامی که یک بحران حقوقبشری مطرح است. و این چیزی است که ما در حال حاضر با آن روبهرو هستیم. من درباره سیاستهای گذشته صحبت نمیکنم من دارم درباره وضعیت انسانی که در حال حاضر با آن در ۴ یا ۵ هفته روبهرو خواهیم شد صحبت میکنم
ما حداقل میتوانیم همگی برای تمدید این ضربالاجل کار کنیم. و تعویق این ضربالاجل میتواند خطی باشد که پشت آن میتوانیم در یک خط و متحد قرار بگیریم. سازمان مللمتحد گفته است که خواستار وارد شدن به این موضوع است و آن را مسئولانه انجام خواهد داد. اگر میخواهیم اینکار را مسئولانه انجام بدهیم و اگر میخواهید که اتحادیه اروپا نیز وارد شود پس به ما وقت بدهید. زیرا زمان چیزی است که در حال حاضر نیاز است. چیزی که من میخواهم بدانم این است که سرویس روابط خارجی فراخوان به تمدید این ضربالاجل را اولویت خودش برای هفتههای آینده قرار دهد و به این وسیله ما این شانس را خواهیم داشت که این موضوع را بهطور مسئولانه حل کنیم. به نظر من و فکر میکنم نظر بقیه نیز باشد که این باید سیاست اتحادیه اروپا برای آینده باشد و فکر میکنم باید با صحبت با گروههای خودمان آنها را قانع کنیم که یک مباحثه اضطراری در این رابطه در جلسه ماه دسامبر داشته باشیم. متشکرم.
سیلویا کاستا، نایبرئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
من به خوبی به پیچیدگی و وخامت اوضاع که سفیر، که میدانیم مدت کمی است این وظیفه را عهدهدار شده، سعی کرد آن را توضیح دهد، واقفم. بنابراین موضوع پیچیده است و من نمیخواهم پرش منطقی انجام دهم. اما تمام نگرانیها و بیصبریهای همکارم... را درک میکنم. ما در مقابل موضوعی قرار داریم که برای حل آن به زمان احتیاج داریم
باید بگویم من با همکارم استر دلانگ موافق هستم که میگوید اتحادیه اروپا دارای قدرت و نیروی زیادی است که میتواند آن را اعمال کند و با آن دولت عراق را حداقل در مورد اولین هدف که عقبانداختن ضربالاجل کمپ است مشروط کند. در این مورد ما یک فراخوان نیز صادر کردیم که بسیاری از همکاران پارلمانتر، از همه گروهها، از جمله خود من آن را امضا کردند.
بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا نه تنها با عراق روابط اقتصادی دارند، بلکه کشورهایی هستند که به عراق کمک اهدا میکنند و به این دلیل میتوانند روی آن تأثیر بسیار قوی بگذارند. از طرف دیگر ما با اکثریت بسیار بالا نظراتمان را در مورد تعلیق ضربالاجل اعلام کردیم و در آن گفتهایم که باید تحقیق و نظارت کرد تا اتحادیه اروپا و سازمان ملل با توافق دولت عراق آن چه را که در توان دارد، انجام دهد تا از یک فاجعه انسانی جلوگیری شود ما باید قاطعانه و با تمام نیرویمان و از طریق خانم اشتون از دولت عراق بخواهیم ضربالاجل برای کمپ را عقب بیاندازد، تا برای کشورهای اروپایی امکان باز اسکان، چه بهخاطر مسائل انسانی و چه بهخاطر مسائل سیاسی فراهم شود.
استرون استیونسون:
متشکرم خانم کاستا. قبل از اینکه فرصت را به بحث آزاد بدهیم، میخواهم پاسخ سؤالی را که خانم کاستا در رابطه با ادعای نامگذاری تروریستی ساکنان اشرف از طرف نماینده عراقی توسط جامعه بینالمللی مطرح کرد بدهم. این ادعا اساساً غلط است. آنها در گذشته در لیست انگلستان و اتحادیه اروپا بودند و دادگاههای متوالی دستور دادند که نام آنها از لیست تروریستی خارج شوند و در حقیقت دادگاه انگلستان تصمیم نامگذاری را یک تصمیم «غیرعقلانی» خواند. آنها هنوز در لیست آمریکا هستند بهرغم دستور دادگاه فدرال در واشنگتن در ژوئیه گذشته که گفت نام آنها باید از لیست تروریستی آمریکا حذف شود زیرا هیچ شکی نیست که در اعمال تروریستی دست نداشتهاند و نباید تعجب کرد که وزارت امور خارجه هنوز تأخیر میکند زیرا تا همین ۴سال پیش نلسون ماندلا در لیست بود. بنابراین، این غیرمنطقی است. آنها اساساً توسط جامعه بینالمللی بهعنوان تروریست شناخته نمیشوند و امیدوارم که مقامات عراق این را بهرسمیت بشمارند.
آلخو ویدال کوآدراس، نایبرئیس پارلمان اروپا:
متشکرم آقای دورویت، برای سعی و تلاشهایی که کردهاید،
متشکرم. اجازه بدهید مستقیماً به فاکتها بپردازیم. هر چه که گفته شده بسیار واضح بود و من کاملاً حامی دخالت رئیس، آقای استیونسون و نایبرئیس خانم لانگ و خانم کوستر هستم و از آنها حمایت میکنم، بنابراین آن چیزی که آنها گفتند را دوباره تکرار نمیکنم. آقای سفیر (دورویت) آنها موضوعات را بسیار واضح و دقیق گفتند. حقیقت این است که ۲۵۰۰ مرد و ۱۰۰۰ زن، که غیرمسلح و بیدفاع هستند، در یک کمپ پناهندگی ساکنند. آنها در معرض یک خطر جدی و فوری قتلعام و استرداد به رژیمی هستند که با بیرحمی و بیاعتنایی به حقوقبشر شناخته میشوند. ما در اتحادیه اروپا اتوریته اخلاقی داریم. آقای سفیر اما اتوریته اخلاقی برای آنهایی که اخلاقی ندارند، معنی ندارد. مشخص است که اخلاقیتی ندارند و این روشن است. بهخاطر اینکه همین الآن از سفارت عراق در حالی در رابطه با حقوقبشر سخن میگوید که ساکنان اشرف را شکنجه روحی میکنند و آنها را از امکانات پزشکی محروم میکنند. آنها همچنین ۴۶تن از ساکنان را کشتند و به قتل رساندند و افراد بیگناه را به گلوله بستند. این نمونهها بهاندازه کافی درجه بدبینی نسبت به دولت عراق را مشهود میسازد. نمیتوان هیچ توقعی از این دولت عراق داشت. آقای سفیر صحبت از آتوریته اخلاقیات در این مقطع مشکل تبدیل به یک شوخی شده است.
چه میتوان کرد؟ اولین کاری که باید انجام داد استفاده از قدرت فشارمان است که بسیار زیاد است. همانطور که خانم دلانگ بهخوبی توضیح دادند. سؤال این است که آیا ما تصمیم گرفتهایم که از این قدرت استفاده کنیم؟ یا نه؟ این اولین سؤالی است که شما یا نماینده عالی سیاست خارجی باید جواب دهد. سؤال دوم این است که عملاً چه میتوان کرد؟
فکر میکنم که من بهاندازه کافی روشن صحبت کردم. نکته دیگر این است که گفتگوها و تماسها با سازمان مللمتحد و ارگانهای مختلف آن جهت حل مشکل افراد باقیمانده نیازمند زمان بیشتر است و طرح این ضربالاجل برای نشاندادن این موضوع است که دولت عراق علاقهیی به داشتن راهحلی ندارد.
لطفاً در مورد ضربالاجل صحبت نکنیم چون این از نظر حقوقی معنی ندارد. طرح ضربالاجل فقط به این معنی است که آنها هیچ راهحلی را نمیخواهند قبول کنند.
ضمناً پروسه مصاحبه با این افراد جهت بهرسمیت شناختن استاتوی پناهندگی آنها توسط دولت عراق سد شده است. این یک تناقض است. آقای سفیر بهعنوان سرویس خارجی (اتحادیه اروپا) همچنین شما باید با آن روبهرو شوید. مشکل بسیار واضح است و کارهایی که ما باید به سرعت انجام دهیم نیز روشن است.
آقای سفیر نکته آخری که میخواهم به شما بگویم این است که اینجا پارلمان است و این پارلمان سالهای سال است روی این موضوع متمرکز بوده است. در رابطه با موضوع مشخص کمپ اشرف و تهدیدی که بعد از انتقال امنیت به دولت عراق متوجه آن شده است ما بیش از ۱سال است که روی آن کار میکنیم، تازه بعد از ۹ماه توانستیم خانم اشتون را قانع کنیم و او تنها زمانی عکسالعمل نشان داد که در آخرین حمله دهها تن کشته شدند. بنابراین این سرعت عمل کافی نیست و ظرفیت مورد قبول برای عکسالعمل نشاندادن نیست. حالا آقای سفیر، این پارلمان حق و وظیفه آن را دارد که کمیسیون اروپا را کنترل کند و خانم اشتون نایبرئیس کمیسیون است. پس به شما میگویم که اگر از این لحظه به بعد ما دقیقاً نبینیم که سرویس خارجی که در مسئولیت ماکزیمم خانم اشتون میباشد. با قاطعیت و تعهدی که ما توقع داریم در رابطه با این موضوع حساس انجام بدهد، عمل نکند، شک نکنید که پارلمان حق خود را برای کنترل تا حد ماکزیمم خودش، اعمال خواهد کرد. چون ما برای مدت زیادی اخطار دادهایم و برای مدت زیادی توضیح دادهایم که چه اتفاقی خواهد افتاد و اینکه چه کاری باید انجام بشود. صبرمان به آخر رسیده است. ما ۵هفته دیگر داریم و زمان در حال گذر است. آقای سفیر از تلاشهای شما متشکرم. اما ما باید یک عمل مؤثر را همین حالا انجام دهیم. متشکرم.
سونه گورد، نماینده پارلمان اروپا از دانمارک:
متشکرم آقای رئیس و متشکرم آقای سفیر دورویت بهخاطر حضور شما و بهخاطر اطلاعاتی که دادهاید. من یک نکته و یک سؤال دارم. شنیدن اظهارات نمایندگان سفارت عراق در حقیقت بسیار هولناک بود، هیچ گارانتی برای حفظ وسائل ارتباطاتی این افراد نیست. چرا این موضوع اهمیت دارد؟ در سال ۲۰۰۹ ما شاهد قتلعام بودیم. اوایل شایعات زیادی پخش شد که افراد خودکشی کردهاند و خودشان را زدهاند. تنها وقتی تصاویر و فیلمها را از طریق ضبط موبایل دیدیم ما توانستیم ببینیم که حقیقت چه بود. اینکه این یک قتلعام علیه مردان و زنان غیرمسلح و بیدفاع بود. بنابراین گرفتن وسائل ارتباطاتی آنها و محروم کردن آنها از ثبت این وقایع مشابه این است که برای انجام چنین قتلعامی در سکوت آمادهسازی میکنند. بنابراین در حقیقت بسیار هولناک بود که این اظهارات را از سوی سفارت عراق بشنویم و نشان میدهد که چه چیز در انتظار است چنانچه راهحلی پیدا نشود. بنابراین، از آتوریته خود استفاده کنید تا به دولتهای عضو اطلاعات دقیق بفرستید که وضعیت چیست و شما از آنها در حال حاضر چه تقاضایی دارید که الآن دست به اقدام بزنند. مطمئنم که با این کار تبادل خوبی بین اتحادیه اروپا و سیاستمداران خواهد بود و راهحل مشکلات را میتوان پیدا کرد.
تونه کلام، نماینده پارلمان اروپا:
آقای رئیس فکر میکنم حقوقبشر و زندگی انسانها کشور و مرز نمیشناشد. ما باید از آن دفاع کنیم.
من کاملاً در نظرات همکارم دی لانگ شریک هستم که نمایندگان ما بهاندازه کافی کار نکردهاند. ما نمیتوانیم دیگر این وضعیت را ادامه بدهیم و با یکدیگر مشورت کنیم و روی حسن نیت بقیه حساب کنیم یا مسئولیت را به دیگر سازمانها احاله بدهیم.
ما الآن این امکان را داریم که وارد عمل شویم و من از سفیر و بارونس اشتون میخواهم که با بیانیه رسمی درباره وضعیت خطیر فعلی، وارد این موضوع شوند. در این بیانیه، رابطه آینده ما با عراق را به این موضوع مرتبط کنند. در غیراینصورت کارآیی نخواهد داشت و همانطور که همکارم پیشنهاد کرد در این باره به تمامی ۲۷ کشور عضو اطلاعات بفرستند و برای جلسه ۲۱دسامبر پیشنهاداتی را مطرح کنند.
صحبتهای استیونسون بیرون جلسه:
ما نیاز به وقت و جا داریم. اما ما نمیتوانم این کار را انجام دهیم. با توجه به موانعی که در پیش پای ما گذاشته شده است، بدون همکاری کامل مقامات عراقی و بدون زمان و محل که نمیتوانیم کارمان را تکمیل کنیم. بنابراین اگر این ضربالاجل به تعویق نیافتد و اگر به همین مسیری که انتخاب کردهاید ادامه دهید شما در سرپیچی مطلق از آنچه که ما درخواست کردهایم، حرکت خواهید کرد.
و بگذارید در این مورد شفاف باشیم، برای اینکار قیمتی خواهد بود که باید پرداخت بشود. خیلی مشتکرم از همه شما.
۱۳۹۰ آذر ۱, سهشنبه
اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران- تسلیت خانم مریم رجوی بمناسبت درگذشت خانم دانیل میتران.
تسلیت مریم رجوی به مناسبت فقدان دانیل میتران، دوست بزرگ و حامی مقاومت ایران و مقاومین اشرف
تسلیت مریم رجوی به مناسبت فقدان دانیل میتران، دوست بزرگ و حامی مقاومت ایران و مقاومین اشرف-مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، تأثر عمیق خود را به مناسبت فقدان دانیل میتران دوست بزرگ و حامی مقاومت ایران و مقاومین اشرف ابراز کرد.
او یک مقاوم و یک مبارز خستگی ناپذیر در دفاع از حقوق بشر در فرانسه و سراسر جهان بود.
توجه و تعهد خانم میتران برای دفاع از پناهندگان در اشرف که او تا به آخر از آنها دفاع کرد برای همیشه در قلب ایرانیان و در تاریخ مبارزه برای دموکراسی در ایران باقی خواهد ماند.
فقدان او در این لحظه سخت در تاریخ مردم و مقاومت ایران و به خصوص برای ساکنان اشرف جبران ناپذیر است.
خانم رجوی تسلیتهای خود را به فرزندان, نوه ها و خانواده بزرگ میتران و به همه مردم فرانسه که او را بسیار دوست داشتند و به مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان و سرکوب شدگانی که او از طریق بنیاد فرانس لیبرته حمایت میکرد تقدیم میکند. او به طور خاص همدردی خود را با مجموعه پرسنل فرانس لیبرته و به ویژه دبیر کل آن میشل ژولی ابراز میدارد.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
اول آذر۱۳۹۰ (۲۲نوامبر۲۰۱۱)
۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه
تحریم بانکهای رژیم توسط دولت انگلستان.
تمام موسسه های مالی بریتانیا روابط بازرگانی خود را با تمام بانکهای رژیم ایران قطع کردند
تحریم بی سابقه دولت انگلستان علیه دیکتاتوری آخوندی، بیانیه وزیرخزانه داری انگلستان: تمام موسسه های مالی بریتانیا روابط بازرگانی خود و نقل و انتقالات مالی را با تمام بانکهای رژیم ایران از جمله بانک مرکزی آن از امروز دوشنبه قطع کردند.
به گزارش دیلی تلگراف ۳۰آبان، دیکتاتوری آخوندی، به دنبال ادامه تلاش برای دستیابی به تسلیحات اتمی، مورد تحریم های شدید جامعه بین المللی قرار گرفت.
انگلستان روابط بانکهای این کشور با بانک مرکزی و سایر بانکهای رژیم ایران را به کلی قطع کرد.
جورج آزبورن وزیر خزانه داری انگلستان اعلام کرد: تمام موسسه های مالی بریتانیا روابط بازرگانی خود و نقل و انتقالات مالی را با تمام بانکهای رژیم ایران از جمله بانک مرکزی آن از امروز دوشنبه قطع کردند.
وزیر خزانه داری انگلستان گفت این اولین بار است که دولت انگلستان تمامی بخش بانکی یک حکومت را از بخش مالی بریتانیا، به کلی قطع میکند.
آزبورن گفت او پس از اینکه آژانس بین المللی انرژی اتمی، نگرانیهای تازه ای را در مورد ابعاد نظامی احتمالی برنامه اتمی رژیم ایران برجسته کرد، وارد عمل شد.
شایان یادآوری است وزیر خزانه داری انگلستان طی بیانیه ای تاکید کرد فعالیتهای اتمی رژیم ایران خطر مهمی علیه منافع ملی انگلستان و سایر کشورها در سراسر منطقه ایجاد میکند.
مقاومت ایران نقش بانک مرکزی رژیم را در دور زدن تحریمهای بانکی در ۳۱ تیر ۱۳۸۹ (۲۲ ژوئیه ۲۰۱۰) در بروکسل افشا کرد.
دکتر محمد قرائی- نقدی بر سه راز عرفانی از فرهنگ و ادب دیروز ایران که مصداق امروز است.
دکتر محمد قرایی |
اولین راز از مولاناست آنجا که گفت: «دعوی عشق کردم»، و ماجرا از آنجا شروع شد تا آنجا که گفت:
«گفتا که چند رانی؟ گفتم که تا بخوانی گفتا که چند جوشی؟ گفتم که تا قیامت»
راز دوم را حافظ گفته است: آنجا که داستان دل و گوهر را سرود. اینطور:
«سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد»
و راز سوم را عطار گفته است آنجا که به موسای درون هر انسانی گفت ریش فرعون را بگیر:
«پشم درکش! همچو موسی کون را
ریش گیر آنگاه این فرعون را
ریش این فرعون گیر و سخت دار
شاید تاکنون این مفاهیم را در پهنه درون انسان و تقلاهای روح جستجو میکردیم. اما این هر سه راز، امروز در پهنه جنگ و مبارزهای سخت مصداق پیدا کرده است.
به اشرف نوزده فروردین 90 و شش وهفت مرداد 88 نگاه کنیم.
خامنهای در 10اسفند 87 بر قراردادی تأکید کرد که بر اساس آن اشرف را باید بست.
روزنامه جمهوری اسلامی در 12شهریور۱۳۹۰، نیز از معاون اول قوه قضاییه، ابراهیم رئیسی نقل کرد که: «چرا آمریکا و غرب اجازه نمیدهند منافقان منحوس که در عراق هستند جمعآوری شوند و کار این گروه ترور و نفاق یکسره شود؟»
این یکسوی جنگ بود. سوی دیگر را هم بنگریم: آنجا که اشرفیان. بیا بیا میگویند.
آنجا که مریم رجوی فریاد میزند: « آخوندها باید بروند» ؛ و خطاب به آخوندها میگوید: «دوران شما بهسر رسیده است».
آیا عرفان، هیچگاه میتواند حضور خود را در پهنه جنگ و نبردی چنین سخت تصور کند؟
پاسخ، «آری» است. اما اثبات این امر را در پایان این سخن خواهید دید. در آغاز باید تنها ویژگیهای صحنه را بشماریم:
نه پول، نه سلاح، نه نیرو، در این جنگ، برابر نیست.
بر طبق آنچه سایت خبر آنلاین (رژیم) در ۱۴/۱۲/۸۹ نوشته: «هشتاد میلیارد دلار درآمد نفتی ایران در سال 89 بوده است»
فروش نفت در سالهای 84و85و86 مبلغ ۱۹۷.۵میلیارد دلار بوده که 143میلیارد دلار آن صرف مخارج دولت شده.
علاوه بر این، توان تبلیغ نیز در آنسوی نبرد صدها هزار برابر اینسوست.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: «تنها در شهریور 90، بیست هزار دستگاه ماهواره در استان گلستان جمعآوری شده است».
در عوض روزانه سیل دروغها نیز علیه این سوی نبرد، به سوی مغزهای بشریت روانه است:
تنها در سال 86 رژیم آخوندی ۹۸۷۶ بار مجاهدین و مقاومت ایران را در رادیو و تلویزیون و مطبوعات و خبرگزاریها و سایتهای تابعه یا وابسته به اطلاعات نظام و رادیوهای فارسی زبان، هدف تهمت و افترا قرار داد.
دروغهایی از این قبیل:
- خبرگزاری فارس: مجاهدین خلق افراد القاعده را در عراق آموزش میدهند!
- 15نفر از مجاهدین خلق در روستای عنبکیه (در نزدیکی اشرف) در درگیری با روستاییان بهقتل رسیدهاند.
- مطبوعات رژیم: بمبگذاری مجاهدین در قطار لوکزامبورگ
- تلویزیونهای رژیم: آمریکا و اسراییل اطلاعات اتمی خود را برای انتشار به منافقین میدهند!
- سلاحهای ایرانی که ژنرال پترائوس میگوید توسط ایران بهعراق آورده شده، از سوی مجاهدین خلق وارد و سپس در اختیار نیروهای آمریکایی قرار گرفته است!
- روزنامه اعتماد: ارتش سلطنتی انگلستان مستقر در مرز شلمچه تعدادی از عناصر گروهک تروریستی منافقین را به عضویت خود در آورده است
- روزنامه جوان: آموزش منافقین توسط نظامیان انگلیسی در اردن
- روزنامهایران: فرار منافقین به اسراییل
- خبرگزاری رسمی رژیم (ایرنا) : منافقین به کلیسای مسیحیان عراق حمله کردند
- دستگیری 6عضو گروهک تروریستی منافقین چند هفته قبل از فاجعه تروریستی کربلا هم حاکی از این بود که منافقین برای انجام یک عملیات خرابکارانه در حرم سالار شهیدان در حال تدارک هستند».
روزانه 27 لجنپراکنی مشابه موارد بالا همچنان درحال پخش است.
یکی از رسواترین و جدیدترین دروغها این است: «منافقین بسیاری از اعضای خود را که قصد فرار از اشرف داشتند از پشت هدف گلوله قرار دادند!» تلویزیون رژیم در 21مرداد 90 در مورد کشتار مجاهدان اشرف.
اما نبرد از زندانهای داخل ایران تا اشرف و تا همه جای جهان علیه این حاکمیت ارتجاعی ادامه دارد. حتی با دستهای خالی. آنسان که فائزه رجبی خطاب به خامنهای گفت: نابودت میکنیم!
نبردی حتی با پیکرهای رو به ذوب شدن. آنسان که مجاهد خلق مهدی فتحی در آخرین کلام خود گفت: «این بیا بیایی بود که ما از اول گفتیم به تو و جنگی بود که از اول باتو شروع کردیم».
اینک در برابر این پرسش قرار میگیریم: چگونه است که شکست بر این قافله مقاومت نمیافتد؟ چگونه کارزار به نفع آن که همه امکانات و سرمایهها و همدستان توطئهگر و وسایل گوناگون دراختیار دارد یکسویه نمیشود.
هیچ چیز منطقی، پاسخ ما را نمیدهد. به ناچار به سراغ همان رازهای عرفانی میرویم:
اولین راز عشق است. آنجا که پرسید «چهکار داری؟ و پاسخ داد: گفتم مها! سلامت. گفتا که چند جوشی؟ گفتم که تا قیامت»
ندا و دعوی این عشق را از زبان مریم رجوی بخوانید که گفت: همواره به این میاندیشم که آیا دردهای میلیونها زن و مرد ایرانی، پایانی دارد؟ … میخواهم با رساترین فریاد به آنها پاسخ بدهم که آری، من و ما برای زنده نگهداشتن شعله همین امید و تحقق همین آرزو، تمامی سختیها را پذیرفتهایم و از همهچیزمان گذشتهایم» 28خرداد۱۳۹۰.
پس عشقی در کار است. عشقی پاک به خلق و میهن و آزادی اش. این همان راز اول بود. ابیات مولانا را به یادآوریم:
«گفتاکه خواندت اینجا؟ گفتم که بوی جانت گفتا چه عزم داری گفتم وفا ویاری، گفتاکه چونی آنجا؟ گفتم در استقامت».
این سوگند و این عزم و عشق، در تمام اعضای مقاومت، از سر تا به پا، ابراز و تکرار شده است. در سوگندهای حاضر حاضر مجاهدین. مادر قهرمان کوشالی، مادر 4 شهید مجاهد خلق، در مصاحبه باسیمای آزادی در ارتباط مستقیم گفت: «ما اهل جنگیم». ذاتالله حیدریان (نادر)، مجاهد 68ساله در آخرین پیامش در حال بیماری گفت: «بجنگ تا بجنگیم» و… و… و… .
این از راز اول، که دعوی عشق بود. اما در ادامه این جستجو، پرسشهای دیگری پیش رویمان قرار میگیرد: چگونه است که در صحنه کارزار، با وجود زخمها و ضربه ها و راهبندها و محدودیتها و کمبود دارایی، و نیرو، پیاپی پیروزی و خروش شادی میبینیم؟ همچنین شگفت است که در این سوی نبرد، دریایی از تلاش میبینیم:
تنها یک فقره از کارستانهای این مقاومت در چند سال گذشته، بیش از 80 سلسله روشنگری بینالمللی درباره تسلیحات کشتار جمعی این رژیم بوده است.
پرسشها پیاپی میآیند: چگونه در این سوی نبرد دریایی از حمایت میبینیم؟ با چهرههایی از محبوبترینهای جهان.
نگاهی به کنفرانسهای بزرگ در حمایت از مقاومت و نگاهی به ارتش شخصیتها ی جهانی بکنید!
چنان شور و شوقی در وجدانهای بیدار عالم به چشم میخورد که تشخیص احساسات آنها از احساسات یک ایرانی میهنپرست مشکل است.
صف شهردارهای فرانسوی در 28خرداد90 در مقابل مریم رجوی یک صحنه از این حمایتها بود.
بله! در اینسوی نبرد، آنها همه سلاحهای موجود جهان را بهکار گرفتهاند. همه سلاحها، و همه کلمات، همه ارزشهای از یاد رفته، دوباره صیقل خورده و به صحنه کشیده شدهاند.
فهرستهای بلند کار سخت و طولانی، تنها اسامی جلسات یا کنفرانسها و بیانیهها را بیان میکند. اما هزاران ساعت کار سخت شبانه روزی پنهان در پس آن واژه ها و نامهها و بیانیهها و موضعگیریها و استماع ها را نشان نمیدهد.
ایستادن و فریاد زدن برای انسان، مرزی از طاقت دارد. آن هم در گرما و سرمای شدید خیابانهای غرب. اما تحصن هموطنان در ژنو که یکی از دهها تحصن بزرگ و طولانی سالهای اخیر است در هفته سوم مهر ماه امسال از ـ صدو شصتوپنجمین روز و در واشنگتن از دویستمین روز خود گذشت. آنان این نیرو را برای ایستادن از کجا میآورند؟
پرسشها انبوه شد. باز هم هیچ چیز پاسخ ما را نمیدهد. بجز عرفان.
و آن غزل حافظ دوباره به یاد میآید. «فیض روح القدس»، «باز مدد» نفرموده است که «دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد». ولی این مقاومت سعی کرده است از همین غزل، به «آنچه خود داشت» توجه کند. و آن را از یاخته یاخته وجود خویش و از هر وجدان بیدار و هر دل فهیم و آگاه در این جهان بیرون بکشد:
«گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان ره دریا میکرد».
نتیجهاین نبرد چیست؟
1ـ پایداری مقاومت و اشرف، شکاف را در بالای هرم قدرت عمیقتر کرده؛ بهنحوی که این بار گماشته ولیفقیه در مسند ریاست جمهوری، به حوزه اقتدار در هم شکسته خامنهای دست درازی میکند.
2 ـ کانون مقاومتی که هزاران بار نابودی آن را اعلام کردهاند، به قلب تپنده و الهامبخش قیامها تبدیل شده است.
پروفسور ژان زیگلر، نایبرئیس کمیته مشورتی شورای حقوقبشر مللمتحد در کنفرانس در مقر سازمان ملل در ژنو، در 20مرداد ۱۳۹۰ گفت: «تنها کسانی که اهمیت اشرف را فهمیدهاند، ملاها هستند. سازمان ملل متحد، شورای حقوقبشر، خانم پیلای و بقیه، این را نفهمیدهاند. فقط ملاها فهمیدهاند».
3 ـ حکم دادگاه اسپانیا، جنایتکاران حمله به اشرف را به حضور در پیشگاه عدالت. فراخوانده است.
4 ـ برچسب رسوا علیه مجاهدین، زیر ضرب احکام دادگاهها و انتقادات سیاسی دولتمردان و نمایندگان کنگره آمریکا بیاعتبار شده است.
لوئیس فری، رئیس اداره تحقیقات فدرال (۱۹۹۳ ـ ۲۰۰۱) در کنفرانس بینالمللی در پاریس گفت: من از دولت خودم ـ و نه کشورم ـ بسیار ناراحتم. چرا که ما خیلی عقب هستیم».
این همه موفقیت چگونه به دست آمده است؟ باز هم هیچ منطقی پاسخ ما را نمیدهد. به عرفان پناه ببریم. آنجا که عطار داستان رفتن موسای تنها و برادرش را به سوی فرعون بیان کرد و آنجا که از جنگ ریشاریش، یعنی جنگ صد برابر سخن گفت:
«پشم درکش! همچوموسی کون را ریش گیر آنگاه این فرعون را
ریش این فرعون گیر و سخت دار جنگ ریشاریش کن مردانهوار»
و این مشعل و این قافله، همچنان به پیش میرود. شاید رازهای عرفانی بسیار دیگری هم بتوان در کار این جنگ و نبرد بیوقفه یافت. مثلاًً اینکه در این نبرد چه کسی همراه قافله بوده؟ شاید عرفان پاسخ بدهد که:
«بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد».
اما تا همین جا میتوان بهطور خلاصه گفت:
«مریمیها درجهان طرحی نوین افکندهاند چنگ عشق اندر سر چنگال کین افکندهاند.
هر سر مو را به رزم خود سنانی کردهاند در رگان از عشق خود آتشفشانی کردهاند».
۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه
محکومیت پدرخوانده تروریسم در سازمان ملل.
استقبال از محکومیت تروریسم رژیم ایران در عالی ترین مرجع جهانی
مجمع عمومی سازمان ملل متحد-تصویب قطعنامه محکومیت رژیم ایران به خاطرتوطئه ترور سفیر عربستان درآمریکا
نیویورک – ملل متحد – ۱۸ نوامبر۲۰۱۱- مجمع عمومی سازمان ملل متحد، باتصویب قطعنامه یی طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا را قاطعانه محکوم کرد.
قطعنامه مجمع عمومی از رژیم ایران می خواهد که در رسیدگی به این موضوع، باید به قوانین بین المللی پایبند باشد و هر کس را که در این طرح تروریستی مشارکت داشته، برای محاکمه تحویل بدهد.
به گزارش سایت سازمان ملل متحد این قطعنامه از سوی دولت عربستان سعودی در خصوص دست داشتن رژیم ایران در طرح ترور سفیر این کشور در واشنگتن ارائه شده بود.
قطعنامه در اجلاس مجمع عمومی ملل متحد با ۱۰۶ رای موافق، ۹ رای مخالف و ۴۰ رای ممتنع به تصویب رسید.
در این قطعنامه تاکید شده است که تمامی اشکال تروریسم و خشونت علیه دفاتر نمایندگی دیپلماتیک، قویا محکوم میشود.
سوزان رایس سفیر آمریکا در ملل متحد اعلام کرد جهان گرِدهم آمد و تلاش رژیم ایران برای ترور سفیر عربستان را قویا محکوم کرد.
نماینده دائم آمریکا در ملل متحد که پس از تصویب قطعنامه با خبرنگاران صحبت میکرد، گفت: رژیم ایران منزوی است و تنها ۸ کشور همراه با خودش، به این قطعنامه رای منفی دادند، در حالیکه بیش از صد کشور به آن رای موافق دادند.
به گزارش وبکست سازمان ملل،این رژیم از تروریسم بین المللی حمایت میکند، در تلاش برای دستیابی به تسلیحات اتمی است و در داخل کشور نیز حقوق مردم ایران را نقض میکند.
سفیر آمریکا درملل متحد در پاسخ به سوالی در مورد امکان ارجاع موضوع ترور به شورای امنیت، گفت: مجمع عمومی، اولین ایستگاه برای محکوم کردن این اقدام رژیم ایران بود، عربستان سعودی و ایالات متحده در این زمینه هم نظر بودند، با این وجود، در مسیری که پیش میرویم، ممکن است ارجاع آن را به شورای امنیت نیز در نظر بگیریم.
عبدالله المُعلمی، سفیر عربستان سعودی در ملل متحد، پس از تصویب قطعنامه مجمع عمومی در محکومیت ترور سفیر این کشور گفت: این پیروزی نه تنها برای عربستان، بلکه برای صلح و برای نبرد علیه تروریسم بود.
ما خوشحالیم که مجمع عمومی ملل متحد پیام روشن و بی ابهامی را به جهان فرستاد که چنین جنایاتی نمیتوانند نادیده گرفته شوند و چنین رفتاری نمیتواند قابل قبول باشد.
کاخ سفید از تصویب قطعنامه محکومیت رژیم آخوندی در مجمع عمومی ملل متحد بخاطر طرح ترور سفیر عربستان استقبال کرد.
دفتر مطبوعاتی باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا با صدور بیانیه ای اعلام کرد: حمایت گسترده از این قطعنامه که توسط اعضای ملل متحد از تمام مناطق جهان پشتیبانی شد، یک پیام قوی به رژیم ایران میفرستد که جامعه بین المللی هدف قرار گرفتن دیپلماتها را تحمل نخواهد کرد.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، تصویب قطعنامه محکومیت طرح ترور سفیر عربستان را حامل پیامی قوی برای رژیم ایران خواند و گفت: ملل متحد با تصویب این قطعنامه روشن ساخت که با قولهای توخالی، اَعمال خطرناک و تهدیدهای پشت پرده، در حال از دست دادن صبر خود میباشد.
این قطعنامه، توطئه ترور را محکوم میکند و رژیم ایران را به اجرای تمامی التزاماتش تحت قانون بین المللی فرامیخواند. رژیم ایران باید با کشورهایی که تلاش میکنند دست اندرکاران در این طرح را به پای عدالت بکشانند، همکاری کند. آندسته که بانی آن شدند، سازماندهی کردند و تلاش برای اجرای حمله کردند.
این قطعنامه بیانگر منزوی شدن هر چه بیشتر رژیم ایران است و نشان میدهد که این رژیم مکررا قوانین بین المللی را نقض کرده است।
منبع خبر سایت همبستگی ملی.
۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه
مصاحبه احمد رضائی با راديو آمريکا سال1377
۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه
قطعنامه محکومیت رژیم در شورای حکام آژانس انرژی اتمی به تصویب رسید
قطعنامه محکومیت رژیم آخوندی در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی به تصویب رسید.
این قطعنامه بدنبال گزارش آژانس درمورد ابعاد نظامی برنامه اتمی رژیم، به تصویب رسید و تاکید می کند : جامعه جهانی عمیقا نگران برنامه هسته ای رژیم ایران است.
۳۲کشور عضو به قطعنامه شورای حکام رأی مثبت دادند، دو حکومت اکوادور و کوبا از رژیم آخوندی حمایت کردند و رای منفی دادند.
به گزارش خبرگزاریها، دیکتاتوری آخوندی و نماینده اش از تصویب این قطعنامه به شدت خشمگین وسرخورده شده اند.
خبرگزاری فرانسه ۲۷ آبان، با عنوان «قدرتهای جهان فشار را بر روی رژیم ایران افزایش دادند»، نوشت: این قطعنامه با ابراز نگرانی عمیق و فزاینده در مورد فعالیتهای اتمی رژیم ایران از این رژیم میخواهد بهطور کامل و بدون درنگ به التزامات بینالمللی خود طبق قطعنامههای شورای امنیت عمل کند
۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه
دکتر منوچهر هزارخانی-تقلای آرزومندانه ولی بی حاصل یک خدمتگزار.
قضیه از این قرار است : نماینده کمیساریا باید با تک تک ساکنان اشرف به طور جداگانه و بدون حضور شخص ثالث مصاحبه کند. این مصاحبه باید در یک ”محل بی طرف” ـ یعنی نه در محل استقرار اشرفیها، نه در محل استقرار نیروهای عراقی ـ انجام شود؛ چنین محلی قاعدتا همان مقر نمایندگی کمیساریاست. اما مقر نمایندگی کمیساریا در بغداد است و رفت و آمد تک تک پناهجویانی که سالهاست در محاصره اند و حق خروج از اشرف را ندارند به آن جا مشکل لاینحلی است. چرا؟ چون این نقل و انتقال باید ” تحت حفاظت” نیروهایی صورت گیرد که به تجربه ثابت کرده اند که به اسیر کردن یا کشتن اشرفیان بیشتر اشتیاق دارند تا به حفاظتشان. کمیساریا گفته است که برای پرهیز از این مشکل ، اگر محلی در نزدیکی اشرف برای این مصاحبه آماده شود، نماینده اش حاضر است در آن جا کارش را انجام دهد. اما ”دولت قانون” قبول نمی کند و اصرار دارد که افراد برای مصاحبه به بغداد برده شوند. اشرفیها تضمین رسمی خواسته اند که صحیح و سالم به محل مصاحبه برده و بعد به اشرف برگردانده شوند. اما مالکی این را هم نمی پذیرد و به صراحت می گوید که برگشتی در کار نخواهد بود، چون اشرف باید تعطیل شود، بنابراین مصاحبه شدگان به جاهای دیگری فرستاده خواهندشد. اشرفی ها هم این زورگویی را نمی پذیرند و خواستار تضمین حفاظتشان از طرف ملل متحد شده اند.
این ، گزارشی فشرده از بن بستی است که ”دولت قانون” به بهانه اعمال حاکمیتی که هدیه گروگانگیری مدرن و مورد تأیید کلید دار تروریسم در جهان است، به وجود آورده است .
از خلال این کار شکنیها، گربه رقصانی ها و خط و نشان کشیدنهای مکرر و جنجالی مالکی ، باید هدفی را جستجو کرد که این مانور ها برای رسیدن به آن صورت می گیرند. این هدف ، به گمان من ، چیز تازه یی نیست همان هدفی است که عالیجناب باتلر ، نماینده ویژه آمریکا برای ”حل مسأله اشرف” در سابق در پی رسیدن به آن بود، ولی ناکام ماند: متلاشی کردن تشکیلات مجاهدین. او می خواست یک راه حل ابلهانه ، یعنی اعلام انحلال داوطلبانه این تشکیلات توسط خود ساکنان اشرف، را به آنها بقبولاند، که نتوانست و مجبور به ترک میدان شد (شاید اگر قبلا با همتای نظامیش ، ـ که هفت سال پیش تر می خواست یک ”تسلیم نامه داوطلبانه ” از اشرفیها بگیرد و نتوانست ـ مشورت می کرد ” تنها راه نجات”ش را این طور بی دنده و ترمز ارائه نمی کرد). حالا مالکی قصد دارد همان هدف را، نه به طور”داوطلبانه” ، بلکه به زور به مجاهدین تحمیل کند: از طریق”اتمیزه” کردن تشکیلات آنها، به قصد تحویل دادن عده یی به رژیم آخوندی و پراکندن بقیه افراد در زندانهای عراق (یا اگر جنجالی به پا شد، فرستادنشان به جاهای دیگر) . قاعدتا مالکی باید قانع شده باشد که موفقیت در متلاشی کردن یک سازمان ”نامطلوب” و ”مزاحم” (هم برای ارباب بی مروت دنیا و هم برای اسلام عزیز) نفع دنیا و آخرت را یکجا برایش به ارمغان خواهد آورد. اما باید مطمئن باشد که این آرزو، هم به دل خودش خواهد ماند ، هم به دل اسپانسر هایش. شما فکر می کنید پشتیبانان اشرف پیش از دویست روز است که در مقابل مقر اروپایی ملل متحد خیمه زده اند و هر روز فریاد دادخواهی سر می دهند. برای این که در نهایت تسلیم گماشته بی آبروی ولی فقیه در عراق بشوند؟
۱۳۹۰ آبان ۲۴, سهشنبه
جان مکین و لیندزی گراهام در نامه ای به هیلاری کلینتون خواستار حفاظت شهر اشرف شدند.
سناتور مک کین و سناتور لیندزی گراهام |
خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا
ما به شما این نامه را مینویسیم تا نگرانی خودمان را در خصوص اینکه خروج همه سربازان ایالات متحده از عراق در پایان سال جاری چه تأثیری بر سرنوشت جمعیت بدون سلاح در کمپ اشرف خواهد داشت، ابراز داریم.
همانطورکه میدانید، تقریباً ۳۴۰۰نفر از ساکنان کمپ اشرف ایرانیان بدون سلاح هستند که توسط کمسیاریای عالی پناهندگان مللمتحد بهعنوان «پناهجو» طبقهبندی شدهاند. این افراد خواهان حفاظت در برابر دولت سرکوبگر ایران هستند و به دلایل درستی، نگران هستند که بازگشت اجباری آنها مترادف با مجازات مرگ برای آنها خواهد بود. بهدنبال آزادی عراق، ایالات متحده آمریکا به ساکنان کمپ اشرف موقعیت «افراد حفاظتشده» تحت کنوانسیون چهارم ژنو داده است. بهعنوان بخشی از این توافق، این غیرنظامیان خشونت را نفی کرده و تسلیحات خود را به نیروهای ایالات متحده که تعهد دادند آنها را حفاظت کنند، تحویل دادند.
در ژوئن ۲۰۰۹، عراق کنترل کامل کمپ را بهعنوان بخشی از یک توافق دو جانبه در مورد خروج نیروهای آمریکایی از شهرهای عراق تحویل گرفت. متأسفانه، از آن زمان، دولت عراق به نحو فزایندهیی از زور و تهدید زور علیه ساکنان کمپ اشرف استفاده کرده است. بدترین موقعیت زمانی بهوقوع پیوست که در ۸آوریل ۲۰۱۱، ۳۵ ساکن کمپ اشرف توسط نیروهای امنیتی عراق به قتل رسیدند. دولت عراق تصمیم خود را برای بستن این کمپ در پایان امسال مورد تأکید قرار داده است. عواقب این تصمیم برای جمعیت بدون سلاح در کمپ اشرف ناراحت کننده میباشند و ما کماکان گزارشهای آزاردهندهای را مستمراً دریافت میکنیم که حملات خشونتبار در آینده قریبالوقوع هستند.
هنگامیکه سربازان آمریکایی بهطور کامل از عراق عقب کشیده شوند، مشکل است بتوان درک کرد که چگونه ایالات متحده به تعهد خودش برای حفاظت از جان و حقوق پایهیی انسانی جمعیت بدون سلاح در کمپ اشرف عمل خواهد کرد. بنابراین، ما به شما توصیه میکنیم که با دولت عراق کار کنید تا مانع هرگونه اقدامات خشونتبار دیگری علیه ساکنان کمپ اشرف بشوید. علاوه براین، ما درخواست میکنیم که شما از امکانات خودتان استفاده کنید تا به دولت عراق فشار بیاورید که ضربالاجل بستن کمپ اشرف را عقب بیاندازد تا کمیساریای عالی پناهندگان بتواند کار خودش را برای ارزیابی موقعیت پناهندگی ساکنان کمپ تکمیل کند. و نهایتا، با توجه به اینکه آخرین بقایای نیروهای آمریکا قرار است در ماه آتی خارج شوند، ما از شما میخواهیم توضیح بدهید وزارتخارجه چه طرحی دارد که از امنیت ساکنان کمپ اشرف تا زمانی که یک راهحل مسالمتآمیز و مرضیالطرفین برای تضمین امنیت و حقوقبشر این افراد بدون سلاح به دست آید، اطمینان حاصل کند.
وضعیت اضطراری است و زمان در حال تمام شدن است. ما مشتاق پاسخ شما به نگرانیهایمان هستیم.
سناتور جان مککین
سناتور لیندزی گراهام
برملا شدن جزئیات بیشتر از مرگ مشکوک پسر پاسدار سبزعلی رضایی.
همین رسانه ها در عین حال به نقل از منابع خارجی نوشتند، رگ دست وی زده شده است.
احمد رضایی، پسر بزرگ پاسدار محسن رضایی که در هتل گلوریا، یکی از گرانترین هتلهای دوبی سکونت داشت، دو شب پیش در اتاق خود در این هتل به قتل رسید. به نوشته این رسانه ها وی برای درمان بیماری خود به کشورهای اروپایی تردد داشته است.
رسانه حکومتی خبر آنلاین ۲۲آبان، نوشت: احمد رضایی، فرزند ارشد محسن رضایی است که سفر وی به آمریکا در سال ۱۳۷۷ و بازگشت وی طی سالهای گذشته خبرساز شده بود.
۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه
تبریک خانم مریم رجوی بمناسبت تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب.
مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران |
اتحادیه عرب ارتش سوریه را مستقیماً به توقف کشتارها و سرپیچی از دستورات دعوت کرد.
خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، تعلیق عضویت رژیم سرکوبگر سوریه در اتحادیه عرب را بهعنوان یک پیروزی راهگشا به مردم بپاخاسته سوریه بهویژه قیامآفرینان قهرمان این خلق برادر و شورای انتقالی سوریه تبریک و تهنیت گفت و آن را همزمان یک ضربه کاری و استراتژیک بر پیکر رژیم پوسیده ولایت فقیه در ایران توصیف کرد که سوریه را عمق استراتژیک و مهمترین متحد خود اعلام کرده است.
۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه
روزنامه آفیشال وایر طی مقاله ای به وضعیت شهر اشرف پرداخت.
آفیشال وایر:ایرانیان پشت موانع نگه داشته می شوند
آفیشال وایر - ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱ طی مقاله ای مینویسد: ایرانیان در پشت موانع نگه داشته می شوند: برای دمکراسی فریاد می زنند
افراد کمپ ایرانیان شجاع و روشنفکری هستند که تصمیم گرفته اند زندگیشان را بخاطر آزاد کردن کشورشان به خطر بیندازند
واقعیتها بعضی وقتها آنقدر وحشتناکند که ممکن است ترجیح دهیم بگذاریم رد شوند و بگذرند بدون اینکه الزاما آنها را باور کنیم. یکی از این نمونه ها امروز در عراق اتفاق می افتد. حدود ۳۴۰۰ زن و مردی که برای آزادی و دمکراسی از پشت موانع در کمپی بنام اشرف فریاد می زنند، تحت تهدید اینکه ظرف کمتر از دو ماه قتل عام شوند قرار دارند. این بار هشدارهایی از پیش از یک مورد دیگر نسل کشی مثل رواندا و سربرنیتسا وجود دارد.
افراد کمپ ایرانیان شجاع و روشنفکری هستند که تصمیم گرفته اند زندگیشان را بخاطر آزاد کردن کشورشان به خطر بیندازند. ولی آنها به بند کشیده شده و تهدید به قتل عام شده اند. در زیر حقایقی در مورد شرایط کمپ می آید:
• هیچ دارویی اجازه ورود به کمپ ندارد
• سوخت مورد نیاز برای ژنراتورهای برق اجازه ورود به کمپ ندارد
• روزنامه نگاران و خبرنگاران ممنوع شده اند و هیچ گزارشی نمی تواند در مورد شرایط کمپ منتشر شود
• وکلای ساکنین اجازه آمدن و صحبت با نفرات کمپ را ندارند
• هیچ عضو خانواده ای اجازه ورود به کمپ و دیدار اقوامش را ندارد
• بسیاری از اعضای پارلمان اروپا و کنگره امریکا که به عراق سفر کردند و درخواست دیدار از کمپ را کردند اجازه نیافتند بروند.
در عوض افراد کمپ با موارد زیر روبرو بوده اند:
• بیش از ۳۰۰ بلندگو اظهارات تهدید آمیز و دشنام بطور ۲۴ ساعته پخش می کنند که در نتیجه اجازه نمی دهد افراد کمپ حتی بخوابند
• بلندگوها ساکنین را به کشته شدن یا به آتش کشیده شدن و غیره تهدید می کنند
• برخی از اعضای خانواده که جرات کرده و آمده اند بچه هایشان را در کمپ ببینند، بعد از بازگشت به ایران دستگیر، شکنجه و حتی اعدام شده اند.
• نیروهای عراقی تا امروز دو بار به شهروندان غیر مسلح در کمپ حمله کرده ۴۷ نفر را کشته و بیش از ۴۰۰ نفر را مجروح کردند. بسیاری در حالی که ماشینهای نظامی عراقی از روز آنها عبور می کرد فیلمبرداری شدند.
• آخرین حمله عراق ۸ آوریل امسال بود.
• ساکنین بی سلاح که به قتل رسیده یا توسط خودورهای نظامی زیر گرفته شدند کمکی دریافت نمی کنند چون عراق می گوید افراد داخل کمپ در لیست سازمانها تروریستی خارجی وزارت خارجه امریکا هستند.
ولی حقیقت این است که ایالات متحده بعنوان طرف مسئولی که ساکنین را خلع سلاح کرد وظیفه حقوقی و اخلاقی برای برآورده کردن تعهدش مبنی بر حفاظت از کمپ دارد. اتحادیه اروپا و سازمان ملل نیز در مورد شرایط کمپ مطلع شده اند و از آنها خواسته شده که اقدامات عملی برای کنترل شرایط انجام دهند.
تا الان هیچ اقدامی صورت نگرفته است.
برای نجات جان زنان، مردان و کودکان در کمپ، سازمان ملل باید ناظرین صلح به کمپ بفرستد تا از یک کشتار آینده دیگر جلوگیری کند. برای حفاظت از ناظرین، یک گروه کوچک از کلاه آبی ها باید کافی باشد. ایالات متحده باید امکانات را تسهیل کند تا این صورت گیرد.
امروز جان ۳۴۰۰ ساکن کمپ اشرف به یک واکنش قاطع و محکم ایالات متحده، سازمان ملل و جامعه بین المللی بستگی دارد. ما نمی توانیم اجازه دهیم که بنیادگراها حرف خود را بزنند و یک نسل کشی دیگر صورت دهند.
کامبیز عصایی