روز سوم فوریه ۲۰۱۲ درگنگره آمریکا کنفرانسی با حضور شخصیت های برجسته آمریکایی پیرامون تضمین عدالت و حفاظت برای ساکنان اشرف برگزارشد.
ژنرال فیلیپس: رهبران برجسته کشورمان، همکاران، از همه مهمتر خانواده و دوستان ۳۴۰۰ تن از اعضای مقاومت ایران در کمپ اشرف، من مفتخرم که امروز در اینجا باشم.من این هفته را در کنگره صرف صحبت با سناتورها، اعضای کنگره و کارکنان حرفه ای آنها کردم. قصد من پرداختن به موضوعات استراتژیک نبود، بلکه تاکتیکی بود. من باید به اتهاماتی که آنها مطرح کردند، پاسخ بدهم. من اطلاعاتم را از طریق خواندن گزارشها به دست نیاورده ام، اطلاعاتم برای پاسخ به اتهامات علیه مجاهدین دست دوم یا دست سوم نیست، بلکه من با آنها زندگی و تجربه کرده ام. من به چشم دیدم و من مسئول محصورکردن عزیزان شما بودم.بسیار خوب، از من سؤال شد، اول، افرادی در اشرف وجود دارند که برخلاف میل خود نگه داشته شده اند. بگذارید به شما بگویم چگونه آنها برخلاف میل خود نگه داشته شده اند.
هر یک از ساکنان به مکانی خارج اشرف برده شدند و با آنها مصاحبه انجام شد و فرصت داده شد که اشرف را ترک کنند، برخی ترک کردند، نه زیاد، اکثراً بطور داوطلبانه به اشرف برگشتند. من هرگز کسی را که برخلاف میلش نگه داشته شود پیدا نکردم و من تلاش خودم را کردم. در ساعت ۲ صبح به محوطه هایی حمله کردم، هرگز کسی را پیدا نکردم که در آنجا بازداشت شده باشد.
موضوع دیگری که در کنگره در این هفته مطرح شد این بود که سلاحهای مخفی در کمپ اشرف بود و وقتی عراقیها ساکنان اشرف را جابه جا کردند آنها را بیرون می کشند و می گویند بنگرید چه چیزهایی نگه داشته بودند. من به سربازانم اعتماد دارم و آنها کارشان را بسیار خوب انجام دادند و با استفاده k۹ و تمام تکنیکهای ممکن جستجو کردیم. من به دنبال تسلیحات مخفی شده می گشتم
مجدداً چیزی پیدا نکردیم. ما سرنیزه پیدا کردیم، هرکدام یک سرنیزه داشتند و من اجازه دادم آنها را نزد خود نگه دارند.
من به محلهایشان در ساعت ۲ صبح هجوم بردم و هرگز هیچ گونه علامتی از شکنجه یا اینکه کسی کتک خورده باشد، هیچگونه سلاح مخفی شده و یا اینکه افرادی برخلاف میل خود نگه داشته شده باشند، پیدا نکردم.
من می خواستم پیدا کنم، می خواستم کسی را پیدا کنم که دست بسته شده و کتک خورده باشد
تا اینکه محصورکردن آنها را توسط سربازانم در وسط کویر استان دیالی توجیه کنم و دلیلی برای اجازه خروج ندادن به آنها داشته باشیم و حتی اگر هم می خواستند بروند، هدف گلوله قرار میگرفتند.
نمایندگانی از کنگره و کارمندانی بودند که شنیده اند ساکنان اشرف از حق دیدار با خانواده خود یا صحبت با آنها محروم هستند. اجازه بدهید مجدداً بگویم که این حقیقت ندارد.
ما هرروز خانواده هایی را داشتیم که از جاهای مختلف دنیا به آنجا می آمدند، برخی از اتریش از طریق کردستان پرواز می کردند، برخی از ایران می آمدند و برخی از بغداد، از سراسر دنیا.
ما آنها را مورد بازرسی قرار می دادیم، اسمشان را ثبت می کردیم و به آنها اجازه ورود به کمپ اشرف می دادیم تا هرزمان که بخواهند در آنجا بمانند، برخی هفته ها در آنجا می ماندند. اطلاعات کمی در این باره آشکار شده است.
مجاهدین خلق، ساکنان اشرف، یک هتل را در اشرف اداره می کنند، جاییکه خانواده ها بتوانند اقامت کنند. شما این را در خبرها نمی شنوید. نه، اعضای خانواده ها آمدند و بعد آنجا را ترک کردند. ولی به شما بگویم که از آوریل ۲۰۰۹ به این سو، چیزی نشنیده ام که عراقیها به هیچکدام از اعضای خانواده ها اجازه ورود به اشرف داده باشند.
یکی از شگفت انگیزترین افشاگریها که یکی از کارکنان حرفه ای کنگره با من در میان گذاشت این بود که گفت آنها در کمپ لیبرتی شرایط بهتری خواهند داشت، چرا که آنها سرانجام امکان دسترسی به تلفن و اینترنت خواهند داشت و خواهند توانست جهان خارج را ببینند. حتما شوخی می کنید! آنها هم اکنون تلفن همراه دارند، آنها اینترنت دارند، تلفنم را از جیبم بیرون آوردم و گفتم اسم هرکدام از رهبران را در اشرف نام ببر و من تضمین می کنم ظرف ۵ دقیقه آنها را روی خط خواهم آورد.
و اگر با یکی از اعضای جوانتر می خواهید صحبت کنید به من ۱۵ دقیقه فرصت بدهید زیرا باید به محلشان بروند و آنها را بیاورند.
آن کارمند حیرت زده شد، گفتم جدی می گویم، همین الان می توانم به آنها زنگ بزنم و شماره آنها در تلفن همراهم هست، کارمند کنگره ساکت بود. سپس گفتم این روزها مردم از انواع وسایل ارتباط جمعی استفاده می کنند. آیا مایلید فیس بوک برخی از زنان را در اشرف داشته باشید، دخترم چنین کاری را می کند. کارمند کنگره هم چنان ساکت ماند. فکر می کنم اگر آنها به لیبرتی بروند، خواهیم دید که این ارتباطات محو خواهد شد و نه اینکه به آنها داده شود. کلمه حیرت زدگی برای آن کارمند، کافی نیست و مفهوم را نمی رساند.
و نهایتاً قطعه دیگری از اطلاعات غلط که به طور مکرر این هفته شنیدم این بود افراد کمپ اشرف یک فرقه هستند. من با آنها زندگی کرده ام، من با آنها غذا خورده ام. من در بخشی از تحقیقات واکو برای تحقیقات شاخه دیویدیان چند سال پیش درگیر بودم. من طرز تفکر فرقه ای را می شناسم. ساکنان اشرف یک فرقه نیستند. همسر من بیش از سی سال است که همسر یک ارتشی بوده است و می تواند یک شخصیت متقلب و کلاهبرداری را در یک مایلی تشخیص دهد.
دان آیا فکر می کنی مریم رجوی رهبر یک فرقه است؟
خانم دان فیلیپس: نه، او چنین نیست، من او را چندین بار دیده ام و او را می شناسم. می خواهم به شما بگویم که من برای ۳۲ سال همسر یک نظامی بوده ام و زنان یا شوهرانی را که همسرانشان به مأموریت می رفتند و من وظیفه مراقبت از آنها را برعهده داشتم، چه مرد و چه زن، بسیار دوست داشتم و در این ۳۲سال آموخته ام که به آنها عشق بورزم.
مریم رجوی هم فرقی ندارد و تمام کسانی را که در طی این سالیان تحت مسئولیت او بوده و هستند دوست دارد. فکر کنید او در چه حالی است، وقتی که با کسانی که دوستشان دارد اینطور رفتار می کنند و او به آنها دسترسی ندارد تا بتواند به آنها کمک کند.
نمی دانم چند نفر از شما می دانید که چه چیزی آنان را محاصره کرده است. من عکسهای آنرا دیده ام. آن جا بلندگوهای بسیار قوی در حال عربده کشی هستند، آنها به دارو و درمان دسترسی ندارند، به این بیندیشید که او چه احساسی دارد.
آیا این احساس نگرانی او را رهبر یک فرقه می کند؟! در حال حاضر دختر خودش آنجاست، او یک رهبر فرقه نیست. آنها بسیار شبیه زنان رنجدیده در میهنشان هستند و برای آزادی و دموکراسی مقاومت می کنند.
آیا او رهبر یک فرقه است؟ نه، او یک زن دلسوز و مورد اطمینان ۳۴۰۰ نفر است که شب روز در قلبش جای دارند. متشکرم
ژنرال فیلیپس: در ابتدای محصورکردن ساکنان اشرف توسط ما، من یک نامه نزد خانم پارسایی، فرمانده زهره، آقای داوری، برایی و بسیاری دیگر بردم. به عنوان یک مقام ارشد که نیروهای ائتلاف را در اشرف نمایندگی می کرد. من این افتخار را داشتم که نامه ای را به آنها ارائه دهم که تصریح می کرد اکنون شما اشخاص حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستید و مأموریت من به عنوان فرمانده، ایجاد ایمنی و امنیت برای شماست. مأموریتی که تا امروز برایم جدی است. من به طور معنوی برای این افراد احساس مسئولیت می کنم. معتقدم کاری که آن روز انجام دادم، قولی را به نمایندگی از کشورمان به آنها دادم، ما قول دادیم از آنها حفاظت و دفاع کنیم، نه این که بگذاریم آنها را قتل عام کنند. چه بخشی از شرایط اشخاص حفاظت شده را عراقیها نمی فهمند؟
ساکنان اشرف وقتی ما به آنها آن قول و ایمنی و تضمین را دادیم، به ما اعتماد کردند. اجازه دهید به آنها نشان دهیم که ایالات متحده پای قولی که داده است می ایستد.
سناتور دماتو: با تشکر از پروفسور، من میدانم چه باید بگویم ولی مطمئن نیستم که قدرت بیان جالبی داشته باشم. در این رابطه مرا همراهی کنید.ژنرال فیلیپس، اظهارات شما کاملاً بجاست، سخنان شما به جوهر و اساس مسأله اشاره میکند. همچنین اظهارات همسر شما، دان، که از صمیم قلب از سازمان مجاهدین خلق ایران و یکی از رهبران بزرگش دفاع می کند.
این یک عمل شرم آور است که کشورما اجازه داده است شرایط کمپ اشرف به نقطه ای برسد که برخی ساکنان اشرف کشته شده اند.
من در این رابطه به سؤالاتی اشاره میکنم که در استماع، نماینده کنگره دانا روهراباکر، وقتی این سئوال را مطرح کرد که چرا یک تیم نیروهای آمریکایی که در کمپ اشرف مستقر بودند، درست چند ساعت پیش از حمله وحشیانه به ساکنان اشرف، دستور ترک محل کمپ را دریافت کردند؟ چرا؟ آیا این فقط یک اتفاق بود؟
زمانی که نیروهای ارتش تحت امر دولت عراق به کمپ وارد شدند و این افراد بی گناه را با بی رحمی کشتار کردند، کشتار (۳۶) نفر که هشت نفر آنها زنان بودند و زخمی کردن ۳۰۰ نفر، کشور ما در این رابطه چه واکنشی نشان داد؟!
من در صورت امکان با آنها تماس میگیرم و مستمر با وزارت خارجه در تماس خواهم بود. آنها از دومین و بالاترین دادگاه ایالات متحده آمریکا دستور گرفتند، دستورات دادگاه را اجرا نمیکنند، از دستورات دادگاه فدرال آمریکا که زیر نظر دادگاه عالی آمریکا است سرپیچی می کنند که خیلی واضح میگوید ما خواهان بازبینی هستیم، به ما پاسخ بدهید که چرا سازمان مجاهدین خلق ایران هنوز در لیست قرار دارد. چرا؟ به قانون جواب سربالا میدهند.
و در نتیجه ما چگونه میتوانیم ادعا کنیم که پشتیبان انسانیت و حقوق بشر هستیم؟ و راستی، چرا ما این دیکتاتورِ سرسپرده رژیم ایران، مالکی را به نخست وزیری گمارده ایم.
هزارها سرباز آمریکایی زخمی شده اند و جان خود را از دست داده اند، برای چه؟ برای اینکه که یک فرد دست نشانده به ساز ملاهای ایران برقصد!! و صدها میلیاردها دلار از ثروت که متعلق به مردم آمریکا بوده، و گنجینه ای از دختران و پسران بعد از این همه فداکاریشان و حالا ما به این دیکتاتور سرسپرده اجازه می دهیم که ۳۴۰۰ نفر که به آنها قول حفاظت تمام عیار دادیم را تهدید به کشتار میکند.
و البته مضحکترین و مفتضح ترین بحثی که وجود دارد این است که یک محیط مثلا خیلی زیبا داریم در عراق به نام کمپ لیبرتی که عراق به یک زندان تبدیل کرده برای سرکوب و کشتار و در هم شکستن امیدها و رؤیاهای آمال افراد بیگناه. کمپ لیبرتی! واقعاً این یک طنز بیشتر نیست.
من باید به شما بگویم که برای شما احترام فراوانی قائلم، خانم وزیر خارجه کلینتون! فکر میکنم که ایشان وزیر امور خارجه خیلی خوبی است، ولی ایشان از طرف سیاستمداران این کشور گمراه شده است. کسانی که تصور میکنند با سیاست مماشات با ملایان ایران و با بازیهای سیاسی با مالکی، به شکلی میتوانند تلاش رژیم ایران برای دستیابی به سلاحهای اتمی را متوقف کنند و ما یک راه حل منطقی به دست بیاوریم. من اظهاراتی را از تدی روزولت نقل میکنم. وی گفت: «با نرمی صحبت کن، ولی همزمان با آن، سلاح خود را هم آماده داشته باش».
به نظر من زمان آن رسیده است که ما باید علائمی را در رابطه با مالکی و ملایان ایران مدنظر قرار داده و به آنها ابراز کنیم که با ما بازی نکنید.و یکی از کارهایی که مالکی باید انجام دهد این است که بگذارد این ۳۴۰۰ نفر از عراق خارج شوند.ما برای سالهای متمادی این حرف را شنیده ایم و این مثل برمیگردد به زمان پیامبران، که بگذارید قوم ما آزاد شوند. این است حرفی که ما داریم. این خواسته ماست. ما خواستار حقیقت، صلح و عدالت هستیم.در سال ۱۹۹۶ من شخصاً رهبری لایحه تحریم رژیمهای ایران و لیبی را به عهده داشتم. اگر ما در سال ۱۹۹۶ واقعاً این تحریمها را ادامه میدادیم، اگر آنها مورد اجرا واقع میشد، من اطمینان دارم که تغییرات و تحولات قابل توجهی دربرمیداشت.
ما معاملاتی با یکسری از آن کمپانیها داشتیم. به اسم آنها اشاره می کنیم. مثلا شرکت زیمنس- یک شرکت بزرگی آلمانی- فکر میکنید چه شرکتی مسئول برپا کردن و فروختن کالاهای اتمی به ایران بود؟ شرکت زیمنس، آیا ما با این شرکتها قطع رابطه کردیم؟ آیا آنها را مورد تحریم قرار دادیم؟ البته که نه. رئیس جمهور پس از رئیس جمهور، دموکرات و جمهوریخواه، یکی پس از دیگری این تحریمها را معلق نگاه داشتند!!و همه آنها این رؤیا را در سر می پرورانند که با ملاهای ایران میشود کنار آمد!! ما در سال ۱۹۹۷ چه کردیم؟ سازمان مجاهدین خلق را در لیست قرار دادیم. این غیرقابل تصور است.
شخصیتهایی که برای رئیس جمهور اوباما کار میکردند مانند ژنرال جونز، این را مورد سؤال قرار داده اند، ژنرال جونز گفته است که سازمان مجاهدین خلق نباید در لیست باشد. لوئیس فری، مدیر اف.بی.آی بارها این مسأله را مورد سؤال قرار داده است و گفته است که سازمان مجاهدین خلق نباید در این لیست باشد. رئیس اطلاعات مرکزی، جیمز وولسی گفته است که این کار درستی نیست و باید سازمان مجاهدین خلق از لیست خارج شود.
شما تصور میکنید که با سیاست مماشات شما، دیکتاتورها یی مثل رژیم ایران به یک شکلی سیاستهای خود را مورد تجدیدنظر قرار می دهند؟ هرگز، هرگز، این نشاندهنده ضعف ماست. این منعکس کننده ضعف معنوی و شخصی است!! کشور ما براین اساس و پایه ساخته نشده است و نباید این چنین باشد!
بنابراین من از وزارت امور خارجه میخواهم که از خواب غفلت خود بیدار شود. کار صحیح را انجام بدهید به دلیل درست.
بگذارید که ما ملتی آزاده باشیم.
سفیر مارک گینزبرگ: من باید بگویم که بعد از این سخنرانان برجسته و نکات بسیار مهمی که تا این نقطه ایراد شده اند، بسیار مشکل است که پشت تریبون قرار بگیرم و فکر کنم که می توانم از آنها بهتر صحبت کنم.
این مایه افتخار است که اینجا هستم. من جوان جدید در محله هستم. ولی وقت زیادی را برای خدمت به چند رئیس جمهور در منطقه خاورمیانه صرف کردم و مفتخرم که در میان چنان مقامات سابق ارشد دولت و نمایندگان منتخب مردم باشم. این خیلی پر ارزش است.
اجازه بدهید به شما بگویم که چرا تصمیم گرفتم قدم به جلو بگذارم. وقتی من برای اولین بار در دولت آمریکا مشغول به کار شدم، در یک زیرکمیته پناهندگان برای سناتور ادوارد کندی کار می کردم. من این افتخار را داشتم که ۷ سال برای او کار کنم.
من با او به سراسر جهان مسافرت کردم و به بسیاری از کمپهای پناهندگی سر زدم و نسبت به اهمیت دفاع از حقوق کسانی که توسط دیکتاتورها قربانی شده اند، فرا گرفتم. من می دانم که پسر او، پاتریک کندی، یک قهرمان قابل تحسین آرمان عدالت و آزادی است که همه شما امروز در این جا آن را نمایندگی می کنید.
اگر سناتور کندی امروز زنده بود، من به جرئت می توانم بگویم که او به من می گفتم مارک، عدالت باید رعایت شود. این افراد شایسته حفاظت شدن هستند. من باید در آن جا باشم و این رئیس جمهور باید به فریادهای کسانی که مستحق عدالت هستند گوش فرا دهد.
در این برهه زمانی، خاورمیانه، یک منطقه خطرناک است و اکنون خطرناکتر هم شده است. زیرا از برخی جنبه ها، دولت من، کسانی که من به آنها احترام می گذارم و تحسینشان می کنم و با آنها کار می کنم و ظرف ۴۰ سال گذشته کار کرده ام، این اشتباه را کرده اند که سرنوشت این افراد را به نیروهایی به صورت پیمانکاری داده اند که هرگز منافع آنها را در نظر ندارند.
این چه در طبقه هفتم وزارت خارجه باشد و چه در ساختمان شورای امنیت ملی، جایی که کارمندان جوان تلاش می کنند از آن انگیزه هایی که کاخ سفید از همان ابتدا به آنها داده است دفاع کنند، یعنی سیاستی که ما می خواهیم با رژیم ایران تعامل کنیم. ما می خواهیم هر آنچه را که می شود بکنیم که رفتار رژیم ایران را با بقیه جهان تغییر دهم.
آنها هرکاری را که می شد کردند که به سوی تهران دست دراز کنند. ولی آن چیزی که در پاسخ دریافت کردند، یک ضربه به روی دستانشان بود.
من به دوستانم در دولت که هنوز فکر می کنند امروز خودداری از خروج از لیست به نوعی به معنی این است که آنها اعلام کنند سیاست تعامل یک شکست بوده است می گویم، آنها باید به این واقعیت عنایت کنند که دوره آن سیاست به سر رسیده است.
این برای مردم آمریکا منصفانه نیست، چون به نظر می رسد، این رژیم ایران است و نه دولت آمریکا که تصمیم گیری درمورد خارج کردن یا نگهداشتن نام مجاهدین در لیست و اینکه کار درست را انجام دهیم یانه، کنترل می کند.
این مطلوب نیست که ما به نوعی در ورطه یک سیاست مبتنی بر اوهام باشیم و با خودداری از خروج مجاهدین از لیست، از دولت عراق حمایت کنیم. در حالی که نهایتاً، به طور واقعی کاری که داریم می کنیم این است که از امثال مقتدا صدر استمالت می کنیم که هم ابزار رژیم ایران و هم عراق است. کسی که در این نقطه احتمالاً سلاحش را به سمت سر مالکی و مابقی دولت عراق نشانه رفته که به درخواستهای رژیم ایران تن داده است.
تا آن جا که به حفاظت از ساکنان اشرف مربوط می شود. این اساساً اعلان جنگ علیه کسانی است که سزاوار رفتار شایسته تری هستند.
و اکنون زمانی است که باید به این واقعیت اعتراف کنیم.
ما باید کنترل سیاست خارجی خودمان را به دست بگیریم. واگذار کردن سرنوشت ساکنان اشرف به خاطر یک انتظار مبتنی بر اوهام که ما ممکن است با خارج نکردن مجاهدین ازلیست چیزی را به دست بیاوریم، باید خاتمه یابد. دوستان من در دولت باید بدانند که وقت تمام شده است.
من این را به عنوان کسی که در تدوین سیاست خارجی دولتمان در خاورمیانه شرکت داشته است می گویم و البته دادگاهها هم حرف خودشان را زده اند. افرادی که در کنار من نشسته اند، آمریکاییان برجسته ای هستند. این افراد که این موضوع را مطالعه کرده اند، وکلای ارشد، شخصیتهای خوشفکری که صادقانه تلاش می کنند کار درست را انجام دهند.
واقعیت این است که دوستان من در این دولت دارند کار را کش می دهند. آنها هیچ کاری نمی کنند به جز این که این توهم را ادامه می دهند که دارند کار درست را انجام می دهند، در حالی که در نهایت، آنها این کار را برای حفاظت از سیاستی ادامه می دهند که منسوخ شده است. من فکر نمی کنم سناتور کندی که برای این رئیس جمهور یک قهرمان است، و به او کمک کرد که انتخاب شود، هیچ گاه از سیاستی که چه مستقیم و چه غیرمستقیم، چه عمداً و چه سهواً اجازه دهد خطری متوجه این افراد بیگناه بشود حمایت میکرد، کسانی که شایان رفتار بهتری از سوی دولت آمریکا هستند.
او این را نمی پذیرفت. پسر او این را نمی پذیرد و کسانی که برای او کار می کردند، این را نمی پذیرند.
اجازه بدهید با این خاتمه بدهم، چون خیلی از شما وقت گرفتم. می خواهم بگویم کنگره صبور بوده است و شما هم صبور بوده اید. مسأله به چیزهایی مربوط می شود که همه ما در این شهر، مدتهاست آن را درک می کنیم. ولی شما از دولت می خواهید که گوش بدهد و آنها از گوش دادن خودداری می کنند.
اکنون زمان آن رسیده است که افرادی مثل من، که کارمندانی در این جا هستند و برای هفت سال کار کردند و می دانند که چگونه
یک لایحه را تنظیم کنند، مهم است که با اعضای کنگره که این قطعنامه ها را حمایت کرده اند و آنهایی که امضا کرده اند بتوانیم در وهله اول یک ابزار قانونگذاری بسازیم. شاید در لایحه بودجه دفاع که رئیس جمهور ارائه کرده است این کار را بکنیم که مطمئن شویم وزیر خارجه و کاخ سفید درک می کنند که صبر ما تمام شده است.با تشکر از شما، خانمها و آقایان
نماینده دانا روهراباکر: ابتدا بگذارید خودم را هم نظر با اظهارات سفیر اعلام کنم. فکر میکنم درایت و عمق زیادی در حرفی که زدید وجود داشت. فکر میکنم کاری که الان داریم میکنیم ناشی از ساده لوحی، شاید احمقانه، در نحوه برخورد با دیکتاتورهاست.
بله، برای ما مهم است که فقط حرف نزنیم که ما به جنگ با همه دیکتاتوریهای بیرحم و وحشی در جهان میرویم، حتی کسانی مثل ملایان که میگوید آمریکا دشمن اصلی آنهاست.
وقتی سراغ یک دیکتاتور میروید و حاضر هستید با زندگی افرادی که مخالف آن دیکتاتوری هستند معامله کنید، چنان ضعفی نشان داده اید که هرگز موفق نمیشوید یک رژیم افراطی را از میسر و اهدافش، که تهدیدی برای همه ما محسوب شود، منصرف کنید.
این کاری است که با رژیم ایران کردیم. این امر فقط در خیانت به آن افرادی که علیه رژیم در کمپ اشرف مبارزه میکنند، یعنی مجاهدین خلاصه نمیشود، بلکه در سکوت ما، زمانی که دهها هزار تن از ایرانیانی در خیابانها علیه دیکتاتوری ملایان موضع گرفتند نیز مستتر است.
این دولت نه فقط به مجاهدین خیانت کرده است، بلکه به همه آن مردم (ایران) خیانت کرده است. امروز باید بدانیم اگر آسیبی متوجه مجاهدین شود، هیچ چیز بدتر برای آزادیخواهان در داخل ایران، بیش از آنچه در حق این افراد (ساکنان اشرف) کرده ایم، نخواهد بود.
همه جا گفته میشود شما علیه اسلام افراطی ایستادید، سپس ما شما را رها میکنیم و وسط زمین و آسمان ول میکنیم و اجازه میدهیم توسط رژیمی که ما را نیز تهدید میکند به قتل برسید. این شجاعت نیست. این دیوانگی است.
باید بایستیم. اگر به افرادی که در ایران آزادی میخواهند خیانت کنیم، اگر به مجاهدین خیانت کنیم، یعنی آن افرادی که حاضرند مبارزه کنند و زندگیشان را در راه مبارزه علیه این رژیم فدا کنند، داریم به امنیت آینده آمریکا و اصول مردم آمریکا، خیانت میکنیم.
چطور میتوانیم بدانیم که آیا این واقعاً و حداقل یک قدم در مسیر درست برمیداریم یا خیر؟ و برداشتن آن ساده است یا نه؟ در چند روز گذشته، در چند هفته گذشته بحث خیلی روشن و داغی در مورد این موضوع داشتم. چون برخی ممکن است بگویند خب ما نگران امنیت ساکنان کمپ اشرف هستیم. چطور کسی میتواند بگوید دولت ما نگران امنیت آنهاست در حالی که تنها کاری که دولت ما باید انجام دهد، این است که نامگذاری را لغو کند؟ آنها را از لیست خارج کنید.
راهحلهایی که میدهند این است که کشورهای دیگر که شامل کشور ما هم هست، افراد کمپ اشرف را قبول کنند و به آنها پناه دهند.
برای ما واضح است که تا زمانیکه آنها را تروریست نامگذاری میکنیم، کشورها این کار را نخواهند کرد.
لذا، این شکست خودساخته در رسیدن به اهدافمان است و شما میتوانید عاملی که شکست را تضمین میکند براحتی مشخص کنید. ولی این کار را انجام نمیدهیم. یک کسی اینجا دارد به ما دروغ میگوید. کسی اینجا به ما حقیقت را نمیگوید. آنها به ما میگویند واقعاً نگران این افراد هستند.
آنها افرادی هستند که باید درکنارشان بایستیم. من ناظر هستم. با شما هستم. هرکاری بتوانم با شما انجام میدهم، اولاً رهبرانمان را قانع کنیم که مجاهدین را از لیست خارج کنند و سپس ادامه بدهیم تا برای مجاهدین محل مناسبی پیدا کنیم و تلاشهایمان را دو برابر کنیم تا از شر رژیم ملایان که مردم ایران را سرکوب میکند و تهدیدی برای صلح جهانی است خلاص شویم.
بسیار متشکرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر