منبع: روزنامه سراسري آّلمان فرانكفورتر روندشاو Frankfurter Rundschau
تاريخ: 28 ژوئن 2010
مقاومت تبعيدي ايران
در پاريس عليه ملايان
بقلم آكسل فايل
تاورني – اين تجمع در تهران امكانپذير نيست ولي در تاورني آري: دهها هزار تن از مخالفان رژيم ايران در آخرهفته به اين شهرك سرازير مي شوند. آنها از سرتاسر جهان گردآمده اند. اينجا در شمال غربي پاريس ايرانيان ميخواهند خشم خود را از ملايان بارز كنند.
“Azdai, Azadi” بمعناي “آزادي, آزادي” در خيابانها طنين انداز است. اتوبوسها راه خود را با سرعت بسيار پايين از ميان انبوه جمعيت باز ميكنند. بطور خاص جواناني كه سال گذشته در قيامي بي سرانجام شركت كرده بودند, اكنون فرياد خود را سر ميدهند.
امير يك آشپز پيتزا 26ساله از انگلستان ميخواهد به جهانيان نشان دهد كه “ما آلترناتيو ملايان هستيم”! سحر ثنايي 24 ساله فارغ التحصيل تعليم و تربيت از شهر فرانكفورت آمده است “تا يادآوري كند كه يك جامعه عظيم تبعيدي وجود دارد كه آروزمند و مشتاق ايراني آزاد مي باشد”. و شهين دانشجوي 22 ساله اي كه از پاريس با قطار راهي تاورني مي باشد با حالتي عصباني مي پرسد: “چرا ما بعنوان يك سازماني كه خواهان جامعه اي غيرمذهبي هستيم و به دمكراسي فراخوان ميدهيم, اين ميزان كم از حمايت غرب برخورداريم؟”
مقصود از ما, برگزاركنندگان اين گردهمايي است: مجاهدين خلق و بازوي سياسي آن شوراي ملي مقاومت ايران. واقعيت اينست غرب از اين سازمان كه در گذشته عليه ديكتاتوري شاه فعال بود, بسيار با ترديد و تعلل حمايت ميكند, قبلا حتي به آنها ظن تروريسم داشت و آن نيز بدين خاطر كه آنها كمتر از زوايه دمكراسي داخل مناسبات شان برجسته ميشدند تا بخاطر ساختار كادري [تشكيلاتي] سفت و سخت و كيش شخصيت.
رهبر بلامنازع شوراي مقاومت مريم رجوي است. چهره اين رهبر كه شبيه مادوناست بر روي بادكنكها, پلاكاردها و سنجاق هاي سينه مي درخشد. هواداران رجوي هيچ چيزي را همينطور به حال خود رها نكرده اند. در تاورني يك گردهمايي توده اي بدون اينكه قابل توقف باشد بسمت اوج زيباي خود پيش ميرود و آنهم ظهور رجوي بر صحنه است.
كبوترهاي صلح به آسمان پرواز ميكنند. بر روي سن نوازندگان سازهاي ضربي به كوبيدن بر طبل هاي بزرگ و كوچك و تيمپاني و سنج مشغولند. آنها در مقابل جمعيت “Bia, Bia” سر ميدهند, “بيا, بيا”. و “Bia, Bia” از هزاران گلو جواب ميگيرد. اين خواسته خطاب به ملايان است, كه بايد به قدرت مبارزه جمعيت شركت كننده باور كند. و بالاخره رجوي مي آيد, در حاليكه با فريادهاي بلند و هلهله حاضران و صداي شيپور بدرقه مي شود. او وعده به تغيير دمكراتيك در ايران و سرنگوني فاشيستهاي عمامه به سر ميدهد و ياد شهدايي كه در مبارزه براي آزادي جان باخته اند را بزرگ ميدارد.
امير معتقد است كه راه ديگري وجود ندارد الا اينكه “مبارزه و فرمانبرداري نيز بخشي از مقاومت عليه ملايان باشد”. او مي پرسد: “بالاخره ما چگونه بايد با رژيمي كه سرويس مخفي آن ما را در سرتاسر جهان تعقيب ميكند, مقابله كنيم؟” نه صرفا تشكيلات سفت و سخت شوراي مقاومت, بلكه همچنين يك دشمن مشترك, اپوزيسيوني كه سنتا از هم گسسته است, را متحد ميكند.
امير بعدا در حاليكه چشمانش برق ميزند بسمت خروجي استاديوم ميرود و ميگويد “همه ديدند كه با نفوذترين گروه اپوزيسيون در تبعيد شوراي ملي مقاومت است”. او ميگويد “بدون ما نميشود كاري كرد”.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر