فرانکفورتر روندشاو: مقاومت تبعیدی ایران در پاریس علیه ملایان
سهشنبه، ۰۸ تیر ۱۳۸۹ / ۲۹ ژوئن ۲۰۱۰
کبوترهای صلح به آسمان پرواز می کنند. بر روی سن نوازندگان سازهای ضربی به کوبیدن بر طبل های بزرگ و کوچک و تیمپانی و سنج مشغولند. آنها در مقابل جمعیت “بیا, بیا” سر می دهند, “بیا, بیا”. و از هزاران گلو جواب می گیرد. این خواسته خطاب به ملایان است, که باید به قدرت مبارزه جمعیت شرکت کننده باور کند.روزنامه سراسری آّلمان فرانکفورتر روندشاو
به قلم آکسل فایل
تاورنی – این تجمع در تهران امکانپذیر نیست ولی در تاورنی آری: دهها هزار تن از مخالفان رژیم ایران در آخرهفته به این شهرک سرازیر می شوند. آنها از سرتاسر جهان گردآمده اند. اینجا در شمال غربی پاریس ایرانیان می خواهند خشم خود را از ملایان بارز کنند.
“Azdai, Azadi” به معنای “آزادی, آزادی” در خیابانها طنین انداز است. اتوبوسها راه خود را با سرعت بسیار پایین از میان انبوه جمعیت باز می کنند. به طور خاص جوانانی که سال گذشته در قیامی بی سرانجام شرکت کرده بودند, اکنون فریاد خود را سر می دهند.
امیر یک آشپز پیتزا ۲۶ساله از انگلستان می خواهد به جهانیان نشان دهد که “ما آلترناتیو ملایان هستیم”! سحر ثنایی ۲۴ ساله فارغ التحصیل تعلیم و تربیت از شهر فرانکفورت آمده است “تا یادآوری کند که یک جامعه عظیم تبعیدی وجود دارد که آروزمند و مشتاق ایرانی آزاد می باشد”. و شهین دانشجوی ۲۲ ساله ای که از پاریس با قطار راهی تاورنی می باشد با حالتی عصبانی می پرسد: “چرا ما به عنوان یک سازمانی که خواهان جامعه ای غیرمذهبی هستیم و به دموکراسی فراخوان می دهیم, این میزان کم از حمایت غرب برخورداریم؟”
مقصود از ما, برگزارکنندگان این گردهمایی است: مجاهدین خلق و بازوی سیاسی آن شورای ملی مقاومت ایران. واقعیت اینست غرب از این سازمان که در گذشته علیه دیکتاتوری شاه فعال بود, بسیار با تردید و تعلل حمایت می کند, قبلا حتی به آنها ظن تروریسم داشت و آن نیز بدین خاطر که آنها کمتر از زوایه دموکراسی داخل مناسبات شان برجسته می شدند تا به خاطر ساختار تشکیلاتی سفت و سخت و کیش شخصیت.
رهبر بلامنازع شورای مقاومت مریم رجوی است. چهره این رهبر که شبیه مادوناست بر روی بادکنکها, پلاکاردها و سنجاق های سینه می درخشد. هواداران رجوی هیچ چیزی را همینطور به حال خود رها نکرده اند. در تاورنی یک گردهمایی توده ای بدون اینکه قابل توقف باشد به سمت اوج زیبای خود پیش می رود و آنهم ظهور رجوی بر صحنه است.
کبوترهای صلح به آسمان پرواز می کنند. بر روی سن نوازندگان سازهای ضربی به کوبیدن بر طبل های بزرگ و کوچک و تیمپانی و سنج مشغولند. آنها در مقابل جمعیت “Bia, Bia” سر می دهند, “بیا, بیا”. و “Bia, Bia” از هزاران گلو جواب می گیرد. این خواسته خطاب به ملایان است, که باید به قدرت مبارزه جمعیت شرکت کننده باور کند. و بالاخره رجوی می آید, در حالیکه با فریادهای بلند و هلهله حاضران و صدای شیپور استقبال می شود. او وعده تغییر دموکراتیک در ایران و سرنگونی فاشیستهای عمامه به سر را می دهد و یاد شهدایی که در مبارزه برای آزادی جان باخته اند را بزرگ می دارد.
امیر معتقد است که راه دیگری وجود ندارد الا اینکه “مبارزه و فرمانبرداری نیز بخشی از مقاومت علیه ملایان باشد”. او می پرسد: “بالاخره ما چگونه باید با رژیمی که سرویس مخفی آن ما را در سرتاسر جهان تعقیب می کند, مقابله کنیم؟” نه صرفا تشکیلات سفت و سخت شورای مقاومت, بلکه همچنین یک دشمن مشترک, اپوزیسیونی که سنتا از هم گسسته است, را متحد می کند.
امیر بعدا در حالیکه چشمانش برق می زند به سمت خروجی استادیوم می رود و می گوید “همه دیدند که با نفوذترین گروه اپوزیسیون در تبعید شورای ملی مقاومت است”. او می گوید “بدون ما نمی شود کاری کرد”.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر