محمد و عبدالله فتحی به اتهام محاربه اعدام شدند
بامداد امروز, محمد و عبدالله فتحی که هر دو برادر بودند, در اصفهان به دار آویخته شدند. اتهام این دو برادر, از سوی مراجع حکومتی, «محاربه» اعلام شده بود.
بیژن فتحی، پدر این دو جوان اعدامی، در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: "محاربه به معنی جنگ با خدا و جنگ با نظام اسلامی ست، در حالی که پسران من هیچ جنگی با خدا و نظام اسلامی نداشتند."
در هشتم فروردین ماه سال ۱۳۸۹ هفت نفر به نامهای محمد و عبدالله فتحی فرزند بیژن، داوود جمشیدیان فرزند محمدرضا، سعید جوانمردی. فرزند یدالله، محسن گودرزی. فرزند لطف الله، دانیال امیریاوری. فرزند محمدرضا و ابراهیم جوانمردی. فرزند رضا توسط نیروی انتظامی در چالوس (استان مازندران) بازداشت و به اصفهان منتقل شدند.
شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به ریاست قاضی مقضی در جلسهای دو ساعته به محاکمهٔ این افراد پرداخته و نامبردگان را به اعدام محکوم کرد.
این در حالیست که پس از ارسال پروندهٔ این هفت تن به دیوان عالی، قضات دیوان اعلام کرده بودند که حداکثر مجازات ایشان باید ۷-۱۵ سال زندان است. بر همین اساس حکم پنج نفر لغو اما حکم اعدام محمد و عبدالله فتحی تایید شده و به گواه خانواده شان، مسئولان گفتند که از بالا دستور آمده که این دو نفر بایستی اعدام شوند.
بیژن فتحی با اشاره به فعالیتهای سیاسی خودش و دایی این دو جوان که در دههٔ شصت حکم اعدام برایش صادر شده بود، صدور این حکم برای دو فرزندش را نوعی تصفیه حساب شخصی می خواند و در این خصوص به هرانا میگوید: "پسران من به سرنوشت آنهایی دچار شدند که به اتهام بازدید از کمپ اشرف در عراق، اعدام شدند."
پدر این دو اعدامی با اشاره به نزدیکی محل سکونتشان در دههٔ شصت به جبهه، در جنگ ایران و عراق، خاطر نشان کرد که "بر اثر موج انفجارهای مربوط به جنگ دو فرزندم، که در همان زمان تولد یافتند، دچار ناراحتیهای مغزی شدند. محمد دچار لکنت زبان شد و عبدالله نیز تا سه سالگی زبان باز نکرد، از سال ۱۳۶۵ تحت درمان روحی و روانی بودند و از چهار سال قبل نیز مجددا تحت درمان پزشک قرار گرفته و دارای پرونده نزد ایشان هستند. بر همین اساس آنها یا نمیتوانند چنین جرایمی را مرتکب شده باشند و یا از کنترل ایشان خارج بوده."
وی افزود: "با اینکه پروندههای پزشکی دو فرزندم به دادگاه ارسال شده اما متاسفانه جهت تحقیق در مورد صحت و سقم این بیماریها مسئولان به پزشک قانونی مراجعه نکردند و تنها گفتند که ما میخواهیم این دو نفر را اعدام کنیم."
آقای فتحی در مورد عدم رسانهای شدن بازداشت و حکم صادره برای دو فرزندش به گزارشگر هرانا گفت که "تاکنون به علت وعدههای مسئولان و وکیل به همسرم که حکم شکسته خواهد شد و عدم رضایت وی در خصوص این مسئله، ما دستمان در این خصوص بسته بود. در واقع قرار بود ما پس از رای دیوان عالی، که حدود یک ماه پیش صادر شد، اقدامات لازم را در این زمینه به عمل آوریم تا اینکه صبح امروز به ما خبر دادند، حکم را فردا اجرا خواهند کرد..."
وی در پایان اضافه کرد که دو پسرش در ستادهای انتخاباتی بعضا فعالیت سیاسی داشتند و در اعیاد و مراسم چهارشنبه سوری مانند تمامی جوانان شرکت میکردند اما با تمام اینها این حکم کاملا جنبهٔ تصفیه حساب دارد.
در همین رابطه گزارشگران ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران علی رغم شرایط بد روحی مادر این جوان، گفتگویی با وی ترتیب دادند که در زیر می خوانید:
خانم فتحی امروز از سوی رسانهها اخباری دریافت شد مبنی بر اجرای حکم اعدام دو تن از فرزندان شما؛ آیا این خبر صحت دارد؟
بله صبح امروز مسئول وزارت اطلاعات در بند الف – طا زندان اصفهان با من تماس گرفتند و گفتند که شب گذشته کسی از زندان با شما تماس گرفته است یا خیر؟ و من گفتم خیر و بعد اطلاع داد که حکم هر دو بچهام فردا اجرا خواهد شد.
در پایان گفتگو از من خواستند که امروز برای آخرین ملاقات به زندان بروم، نیم ساعت پس از این تماس مجددا تماس گرفته و ساعت ملاقات را تغییر دادند، بار سوم تماس گرفتند و به من گفتند که امروز ملاقات نمیدهند و شما باید فردا صبح ساعت ۶ به زندان مراجعه کنید. گفتم چرا شش صبح؟ مگر ساعت ۶ هم ملاقات هست؟ گفتند شما تشریف بیارید مشکلی ندارد. با نگرانی به زندان مراجعه کرده و هر چه التماس کردم کسی پاسخگو نبود. هر چه گریه و زاری کردم که اینها بچههای من هستند کسی توجهی نکرد و مسئولین گفتند که به ما اعلام کردند که این دو زندانی حق ملاقات ندارند.
آیا فرزندان شما در طول این مدت وکیل داشتند و در صورت دارا بودن وکیل، آیا وی در جریان اجرای حکم اعدام آنها قرار دارد؟
نه شخص من و نه وکیل و نه حتی خود بچهها از اجرای حکم خبر نداشتند و هیچ گونه حکمی مبنی بر صدور اعدام نیز به روئیت ایشان نرسیده است، بهانهای که برای این موضوع هم میآورند این هست که چون پرونده امنیتی است نیازی نیست شما و یا وکیل پرونده از محتوای آن با خبر شوند.
چه تلاشهایی برای توقیف این حکم انجام دادید؟
به هر جایی که میشده مراجعه کردیم به اجرای احکام، کمیسیون عفو بخشودگی و... هر جایی مراجعه کردیم جواب منفی گرفتیم و کسی حکم را به ما نشان نداد.
گفتم من باید بدانم که بچههایم به چه جرمی اعدام میشوند یا نه؟ این وضعیت من هست...
وکیل ایشان هم جناب آقای احد دهنوی هستند و یکسال به صورت صوری وکیل ایشان بودند و در طول یکسال گذشته نه تنها در دادگاه قبولشان نکردند حتی پس از تائید حکم دیوان عالی هم به آنجا مراجعه کردند اما مسئولان اجازه دخالت در پرونده را ندادند.
در دادگاه هم حضور داشتند ولی اجازه دفاع از موکلینشان را هم نداشتند، یعنی پرونده پزشکی بچهها را هم اصلا نخواندند و حتی قاضی پرونده از متاهل بودن یکی از بچههای من بیخبر بود و حتی در حکم رای دادگاه بدوی نیز این موضوع درج شده بود.
در خلاصه کلام باید گفت این حکم از پیش تعیین شده بود...
شما در طی روزهای اخیر ملاقاتی هم با فرزندان خود داشتید؟
پیش از آنکه اینها را به بند الف- طا زندان دستگرد منتقل کنند(اوایل بهمن ماه سال گذشته) حدود شش ماهی ملاقاتی نداشتم، بعد هم ماهی یکبار ملاقات کابینی میدادند؛ ولی اینها را که هر چند وقت یکبار به انفرادی میبردند، ملاقات ها قطع می شد. به عنوان مثال ماه رمضان اینها کامل در انفرادی بودند...
در چنین شرایطی هم البته چندین بار مراجعه کردم و یکبار نیز با وساطت رئیس زندان از انفرادی بیرونشان آوردند و موفق شدم با آنها ملاقات کنم...
اکثر مسئولین زندان هم از صدور چنین حکمی برای بچههای من شوکه شدند و باور نمیکردند که این حکم تائید شود و حتی خودشان در نوشتن نامه عفو و بخشودگی به ما کمک کردند.
آیا فرزندان شما در طول دوران بازداشت شکنجه شدند؟ و آیا شما در ملاقاتها متوجه این امر شدید؟
بله در این خصوص حتی شکایت نامهای هم تنظیم و به بازپرسی ناجا ارائه کردیم در بدن هر دوی اینها آثار شکنجه هنوز هم باقی هست در زمان بازداشت اولیه، اینها را حتی تهدید به تجاوز و آزار جنسی کردند، حتی رئیس آگاهی یک مکالمه با زن پسرم داشت سوالهای کاملا شخصی از عروسم میکرد بطوری که من از بازگو کردن آنها شرم دارم.
عروسم هم به دادسرای نظامی اصفهان شکایت کرده بودند به خاطر اشخاصی که شوهرشان را شکنجه کرده بودند اما به جای پاسخگویی، عروسم را هم به اتاق بازجویی برده و تهدید کردند.
کار رسیدگی به پرونده شکایت ما از ناجا هم به جایی نرسید و در بهمن ماه که آخرین بار برای این موضوع به دادسرای نظام اصفهان مراجعه کردم و به ما گفتند که ما نمی توانیم شکایت شما را پیگیری کنیم و به ما عینا گفتند که این افرا را با دستور قاضی اعمال شکنجه کردند.
در بین گفتگو شما گفتید که این حکم از پیش تعیین شده بود اساسا علت صدور این حکم چه بوده؟
من هم اطلاعی از علتش ندارم و فقط می گویم سیاسی بوده، شما بگوئید بر فرض اینکه سرقت مسلحانه درست هم باشد، وقتی کسی کشته نشده و خون از دماغ کسی جاری نشده چطور جرم آن محاربه است؟ اینها هفت نفر بودند که بازداشت شدند و آیا محاربه با چنین جرمی سنخیت دارد؟
اگر این حکم سیاسی نیست چرا زمانی که اینها را بازداشت کردند و در اولین پرسش از دایی بچهها پرسیدند که کجاست؟ دایی ایشان از زندانیان سیاسی سال ۶۰ بود که حکم اعدام برایشان صادر شد و حکم اعدام توسط جناب آقای منتظری به عفو و بخشودگی خورده بود و او هم ۵ سال زندان بوده و بعد هم از کشور خارج شد. حتی برادرم به طور قانونی از کشور خارج شده بود.
حال شما خودتان قضاوت کنید کسی که در سال ۶۰ محکوم شده و محکومیت خودش را نیز تحمل کرده است به این پرونده چه ارتباطی دارد؟
فرزندان شما توسط چه ارگان و در چه تاریخی و در کدام شهر بازداشت شدند؟
روز هفتم و یا هشتم فروردین ماه سال ۸۹ توسط نیروی انتظامی در شهرستان چالوس بازداشت شدند و حدود پنج ماه در اداره آگاهی اصفهان بودند و توسط فردی به نام قدرت الله رحیمی، سرهنگ حسینزاده و ستوان بهرامی تحت شکنجههای جسمی قرار داشتند و حتی ماموران آگاهی به منزل ما مراجعه کردند با من و عروسم صحبت کردند.
ولی کلیه محاکمات ایشان در اصفهان بوده است.
در پایان اگر حرفی ناگفته مانده، بفرمائید:
حرف خاصی نیست، فقط اینکه خواهش میکنم اگر کاری از دستتان برمی آید دریغ نکنید و حرفهای مارا در رسانهها بازتاب دهید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر