گیسو شاکری - فرا حماسه ها، آهوان آزاد دشت اشرف!
هر بار که فیلم حمله و کشتار فجیع مزدوران مالکی و خامنه ای را به ساکنان مبارز شهر اشرف تماشا می کنم و می بینم که چگونه این مزدوران و با چه دقتی سینه ی اشرفیان را تک به تک نشانه می روند و آنان را به خاک می اندازند، شکارگران بی رحمی را می بینم که نه به شکار که به کشتار دسته جمعی آهوان آزاد دشت اشرف آمده اند. نسترن و آسیه و فاطمه و مرضیه و فائزه و صبا و دیگر یارانِ شجاع و از جان گذشته شان را می بینم که با دست خالی و یک به یک به خاک می افتند در حالی که تا آخرین لحظه نوید فردای بهتر و مرگ دیکتاتوری را فریاد می زنند و خامنه ای و مزدوران او را به مصاف می طلبند. از یک سو تنم از این همه قصاوت و بیرحمی می لرزد و ازسوی دیگر از این همه شجاعت و مقاومت نیرو می¬گیرم و سرشار از امید می شوم. شما آزادی را فریاد نمی زنید، آن را با تن و جان خود زندگی می کنید. و تو ای صبای عزیز که با چشمان باز تا آخرین لحظه نوید آزادی می¬دهی، چشمانت همه زندگی است که تا جاودان هر آزاده ای را همراهی می کند.
هر بار با دیدن شما بر این باور استوارتر می شوم تا بگویم که محکوم کردن این همه جنایت کافی نیست. باید یک یک ما که در هر کجای جهانیم به دفاع از حقوق انسانی مبارزان اشرف برخیزیم تا پیش از هر چیز و به هر شکل ممکن مانع تکرار این جنایت بشویم و تاآنجا پیش رویم که بنیادهای این همه شرارت را که سرچشمه اش رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی است از ریشه بر کنیم .
همچنین هر بار با دیدن شما بر این باورم استوارتر می شوم تا بگویم که شما زنان و مردان آگاه و باورمند در اشرف، فرا حماسه اید، فرابابک اید، فرا مزدک اید، فرا آرش اید و به راستی فرزندان خلف مریم و مسعودید. شما سدی هستید زنده و پایدار در برابررژیمی خونخوار و فریبکار و ضد انسانی و در حال زوال و نابودی. هر کوششی در مقابل پایداری و شهامت و از خود گذشتگی شما رنگ می بازد.
تقابل شما با رژیم جمهوری اسلامی تقابل زندگی و مرگ است،
تقابل آزادی و اسارت است،
تقابل بالندگی و سرکوب است،
تقابل سلامت و فساد است،
تقابل عشق به زندگی است و نفرت و کور دلی،
تقابل نگاه به آینده است و گذشته ی کور و سیاه،
تقابل گذشت و حماسه آفرینی است و حرص و آز و خونخواری،
تقابل روشنایی و تاریکی است،
تقابل هستی و نیستی است،
تقابل افتخار و شرافت و انسانیت وصداقت است و بدنامی وفریب و پلیدی.
اشرف، تنها پایگاه دیروز و امروز مجاهدان نیست، کانون استراتژی یک نبرد است که با باور و عشق، برای آزادی و برابری یک ملت و بر ضد یک رژیم فاشیست مذهبی مبارزه می¬کند. یک دیکتاتوری که بر عوامفریبی تکیه دارد. هر یک از شما شهاب¬های همیشه روشنی هستید که بر پیکر جانیان رژیم آتش می افکنید.
من به عنوان یک هنرمند آزادی خواه و متعهد ایرانی که خواهان سرنگونی تمام و کمال رژیم جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه با تمام قوانین آن است، با وجود شما احساس غرور و سربلندی می¬کنم. احساس غرور و سربلندی زیرا که در دورانی از تاریخ زندگی می¬کنم که کسانی چون شما تاریخ سازان آنید.
چگونه از این راه دور به شما بگویم که من هم با شما "حاضر، حاضر، حاضر!"
باشید و بمانید که ایران را تغیر خواهیم داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر