اکبر گنجی، کشتار مجاهدین اشرف
و اشک های تمساح!
علی فیاض
علي فياض
اکبر گنجی، کشتار مجاهدین اشرف و اشک های تمساح!
علی فیاض
در پی محکومیت جنایات انجام شده در اردوگاه اشرف، بسیاری از همکاران سابق رژیم، فرصت را غنیمت یافته تا در عین حالی که کشتار مجاهدین را "محکوم" می کنند، و ژست دموکراسی خواهی و بشر دوستی می گیرند، در مقام سوء استفاده از این موضع گیری، در دفاع از گذشته و عمل کردهای خویش نیز غافل نشوند! این است که می بینیم برای توجیه گذشته خویش، یکی به میخ می زنند و یکی به نعل!
نمونه روشن این موضعگیری ها، موضع آقای اکبر گنجی است که همه از سوابق مشعشعانه ایشان مطلع می باشیم. از مسئولیت های بخش فرهنگی سپاه پاسداران، تا رایزنی فرهنگی سفارت رژیم آخوندها در ترکیه!
از این نیز بگذریم که ایشان در کتابی که در سال 1378 منتشر کرد(1) به شدت از دیدگاه های "امام خمینی" که مدافع آزادی و آزادی خواهی بود، دفاع کرد و دیدگاه های ایشان را مقابل دیدگاه های دیگر "رهبران مذهبی" قرار داد!
اما در آخرین مطلبی که ایشان قلمی فرموده اند، با مجاهدین و اپوزیسیون درست با همان مواضعی برخورد کرده اند که خمینی و رژیمش. که خمینی و دیگر شرکاء ریز و درشتش. درست با همان شعارها و اتهاماتی که هم اینک علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد نیز!
و البته بر کمتر کسی پوشیده است که همه اینها از یک آبشخور آب می نوشند. انسان باید بسیار احمق باشد که تصور کند امثال گنجی و سازگارا و کدیور و ... مجاهدین و نیروهای مخالف خمینی و رژیمش را در آن سال ها بر حق بدانند و آنها را تبرئه و خمینی را محکوم نمایند.
مگر می شود، نزدیک به دو دهه با یک رژیم جنایتکار همکاری نمود، و در عین حال به طور همزمان به مخالفانش حق داد؟!!
آقای اکبر گنجی می فرمایند:
"گویی نمیتوان به طور همزمان قتل عام جنایتکارانه تابستان ۱۳۶۷ را به عنوان «جنایت علیه بشریت» محکوم کرد و در عین حال توسل به روشهای تروریستی از سوی آن سازمان را هم رد نمود و تاکید کرد که آن اقدامات تروریستی نه تنها دموکراسی را کاملاً به حاشیه راند، بلکه بهانهای برای سرکوب همه جانبه به دست رژیم داد."
و این بدین معنی است که مجاهدین مقصر بوده اند. هم در انجام "عملیات تروریستی" و هم در "به حاشیه راندن دموکراسی"!
این مقدمه، و صغرا کبرا چینی برای کوبیدن مجاهدین و تبرئه خمینی به چند دلیل صورت می گیرد:
1 – چون "من" خود در آن زمان تابع "امام راحل" بوده و او مرجع سیاسی – دینی من بوده است و من پیرو دستورات آن "بزرگوار" عمل کرده ام و امروز نیز باید از اعمال گذشته خود دفاع کنم، پس باید طرف مقابل را خراب کنم. چگونه؟
آنها را به تروریسم متهم سازم. از نقش خود و "رهبر کبیر" خمینی "راحل"! در سرکوب و به عملیات تدافعی کشاندن مجاهدان و مخالفان سخنی به میان نیاورم.
به کشته شدن بیش از 50 نوجوان و جوان هوادار مجاهدین به جرم پخش اعلامیه و فروش نشریه، هیچ اشاره ای نکنم. از تعرض به آزادی های اساسی، تعرض به حقوق دگر اندیشان، و به وعده ها و مطالبات انقلاب که حق هر شهروندی در ایراد انتقاد نسبت به حاکمان بود، سخنی نگویم. از فرمان دستگیری و اعدام رهبران مجاهدین – تنها به دلیل مواضعشان که با مواضع ارتجاعی "امام راحل" نمی خواند – یادی نکنم. از دستگیری مخالفان، شکنحه و داغ و درفش آنان ...
2- کدام دموگراسی؟ آیا اکبر گنحی، خبری از دموکراسی آخوندی دارند که مجاهدین آن را به حاشیه رانده باشند؟ اگر قرار بر توجیه مواضع و همبستگی خود با خمینی و ارگان های سرکوب گرش باشد، باز هم می توان کبرا – صغرا چید و خمینی را پیش برنده دموکراسی دانست. در چنین صورتی "من" خود نیز که پادوی خمینی بوده ام، پاسدار دمکراسی تخیلی و رویایی خمینی بوده ام. بنا بر این درگیر شدن با خمینی معنایی جز به حاشیه رساندن آن دموکراسی کذایی نخواهد داشت!
فرموده اند:
"گویی نمیتوان به طور همزمان سرکوبهای بیرحمانه دهه اول انقلاب- و دهههای بعدی- را نقد و محکوم کرد و در عین حال، همکاری مجاهدین با رژیم متجاوز صدام حسین در حمله به ایران را محکوم کرد."
شرم آور است آقای گنجی... بسیار هم شرم آور است!
رژیم متجاوز صدام و حمله به ایران و همکاری مجاهدین؟
گویی شما از تاریخ هیچ نمی دانید. بسیاری از جنبش های آزادی خواه و رهایی بخش ملی به دشمن دشمنشان مراجعه کرده و از امکانات آنان بهره گرفته اند. می خواهید بشمارم؟ آیا شما از همکاری های نیروهای مقاومت علیه نازیسم و همکاریشان با دشمنان آنها اطلاع ندارید؟ آیا از همکاری نیروهای فلسطینی با مخالفان صهیونسیم بی اطلاع می باشید؟ آیا از ژنرال دوگل و نیروهایش و همکاری با دیگر کشورهای درگیر – هر چند که با آنها در جنگ نبودند اما دوستشان نیز نبودند – خبر ندارید؟
به علاوه چرا صدام را فقط متجاوز می دانید و به طور غیر مستقیم "امام راحل" را تبرئه می سازید؟ آیا دخالت های خمینی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران را در زمینه سازی برای واکنش صدام حسین، سانسور می فرمایید؟(2)
کافی است نگاهی به روزنامه های سال قبل از آغاز جنگ بیندازید تا متجاوز را باز شناسید. در ضمن فراموش نکنید که خمینی و نوچه هایش – که شما نیز جزو آنها بودید – در آن سال ها از شعار "جنگ جنگ تا پیروزی"، "راه قدس از کربلا می گذرد" و ... به هیچ قیمتی روی گردان نبودید!
اول ثابت کنید که خمینی جنایتکار و همدستان و پاسدارانش در پیدایش و تداوم آن جنگ نقشی نداشته اند، آنگاه به محکوم کردن مخالفانش بپردازید.
خجالت بکشید آقای اکبر گنجی!
_______________________
1)آقای گنجی در تایید عشق امام! خمینی به آزادی، با به کارگیری بعضی از گفته های خمینی در سال های قبل از به حکومت رسیدنش، آن هم پس از مشاهده آن همه جنایت، در کتاب تلقی فاشیستی از دین و حکومت، چاپ نشر نو 1378، ص 49 و 50، زیر عنوان "تایید آزادی" چنین می آورد که؛ " در دیدگاهی کاملا مخالف آرای گذشته، به آرای امام خمینی درباره آزادی می نگریم. اولا: از نظر ایشان "زندگانی که در آن آزادی نباشد زندگانی نیست". ثانیا: "آزادی بهترین نعمتی است که خدا برای بشر قرار داده است". و در جای دیگر می فرمایند: "الآن شما بحمدالله آزادی که بهترین نعمت های الهی است به دست آوردید"، "آزادی، بزرگ ترین موهبت الهی است که الآن ملت ما از آن برخوردار است. امروز خدای تبارک و تعالی بر ما منت گذاشت و آزادی را نصیب ما کرد". ثالثا: "دولت اسلامی، یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیت های مذهبی آزادی به طور کامل است و هر کسی می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد". رابعا: "در اسلام دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام، هم در بیان عقاید و هم در اعمال"، "در جمهوری اسلامی هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود" ، "آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان آزاد می باشد"، "ما آزادی بیان و برای گفتن و برای نوشتن می دهیم". خامسا: "حدود آزادی در اسلام آزادی به طور مطلق است مگر آنچه به حال ملت و کشور ضرر داشته باشد و موجب مفسده ای باشد"، "در یک رژیم اسلامی، آزادی ها صریح و کامل خواهد بود. تنها آزادی هایی به ملت داده نخواهد شد که بر خلاف مصلحت مردم باشد و به حیثیت فرد لطمه وارد سازد". سادسا: "تشخیص حدود آزادی؛ در جمهوری اسلامی جز در مواردی نادر که اسلام و حیثیت نظام در خطر باشد، آن هم با تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا، هیچ کس نمی تواند رای خود را بر دیگری تحمیل کند و خدا آن روز را هم نیاورد"، اشکال بلکه تخطئه، برای رشد انسان ها یک هدیه الهی است". مصداق این همه آزادی دوستی را همه به خوبی می دانیم! اما اینکه چرا آقای اکبر گنجی از جملات آزادی ستیز خمینی در سال های قدرت و اعمال آزادی ستیزانه اش،یادی نمی کند، به نظر نگارنده نه از ساده لوحی و یا بی اطلاعی، بلکه برای تطهیر آن "امام راحل"، انجام گرفته است.
2) به زودی در مقاله ای مستند، از آغازگر جنگ و یا آنهایی که خود زمینه ساز پیدایش آن بودند، سخن خواهم گفت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر