منيره رجوي |
«اعدام وحشیانه مجاهد شهید منیره رجوی ـ سمبل زندانیان مجاهد قتل عام شده ـ بهدستور شخص خمینی، ا نزجار وسیعی را درسطح جامعه برانگیخته بود و همه میدانستند كه منیره شهید صرفا بهجرم خواهری مسعود و برای مصاحبه كردن علیه او همراه با دو كودك خردسالش سالها در اسارت و تحت شكنجه قرار داشت ».
مریم رجوی
فتوای قتل عام زندانیان مجاهد توسط خمینی درسال 1367
بسمالله الرحمن الرحیم
از آنجا كه منافقین (مجاهدین) خائن بههیچ وجه بهاسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست، و بهاقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا كردهاند و با توجه بهمحارب بودن آنها... و با توجه بهارتباط آنان با استكبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهآنان از ابتدای تشكیل نظام جمهوری اسلامی تاكنون، كسانیكه در زندانهای سراسر كشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری كـرده و میكنند محارب و محكوم بهاعدام میباشند .... رحم بر محاربین ساده اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و كینه انقلابی خود نسبت بهدشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی كه تشخیص موضع بهعهده آنان است، وسوسه و شك و تردید نكنند، سعی كنند "اشداء علی الكفار" باشد. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا میباشد. والسلام
روحالله الموسوی الخمینی
دیگرهیچ خانواده ای ردی از فرزند یا عزیز دربندش پیدا نكرد. ظرف كمتراز 2 ماه، بیش از30 هزار زندانی سیاسی كه غالبا از مجاهدین بودند، بهقتل رسیدند.از عصر 5 مرداد 1367 دربهای زندانهای اصلی بسته شد و كلیه ارتباطات با خارج از زندان، حتی تلفنها قطع شد. تمامی زندانیان كمیته مشترك نیز بهاوین منتقل شدند. در اوین منع كامل رفت و آمد برقرار شد. كلیه ملاقاتها از قبل قطع شده بود. محل بیدادگاه از دادسرا بهبند 209 و در نزدیكی محل حلقآویز كردن قربانیان منتقل گردید. ماهها و سالها بعد با درزاطلاعات وكشف گورهای دسته جمعی دراینجا و آنجا، بعضی از خانوادهها رد عزیزان خود را ازلابلای قطعات اجساد و سنگ و كلوخ قبرستانها و گورهای جمعی پیدا كردند. ولی معدود كسانی هم بودند، مثل دخترك 4 ساله «شاهرخ نامداری مسجدی »، كه خیلی زود رد پدر خود را كه یكی از قربانیان قتل عام مرداد بود، پیدا كرده بود.
دخترك دریكی از همان روزهای مرداد ماه67، با یك دسته گل بابونه بهجلوی درزندان رفته بود تا پدرش را ملاقات كند. جلادان خمینی یك جلد قرآن و یك جلد نهجالبلاغه بههمراه لباسهای خونین شاهرخ را در مقابل او گذاشتند و بهاو گفتند: «دیگر پدرت را نمیبینی، او را كشتیم». دخترك معصوم در كنار مادرش همین كلمات را تكرار میكرد.
مجاهد شهيد شاهرخ نامداری مسجدی
شاهرخ بههم زنجیرانش گفته بود اسم دخترم را "طنین" گذاشتهام « تا طنین فریادهای هزاران هزار عمو و خالهیی باشد كه در زندانها و شكنجهگاهها فریادشان و حتی نامشان را كسی نشنیده است». بعضی ازاعدامها هم خودش طنین خود بود.
«مجاهد شهيد يوسف هيبدى در سال 60دستگير شد ولى خانواده اش تا انتشار اين عكس توسط سازمان مجاهدين در سال 67از سرنوشتش بى خبر بودند »
درمیدان اصلی شهر گچساران، اقدامات شتابزده پاسداران، تدارك یك اعدام خیابانی را نشان میداد.اما بی اعتنا بهجست و خیز میمون وارآنها، دختر جوان با صلابت و استواری بهحقارت دژخیمان و صحنه ای كه برای اعدامش چیده بودند پوزخند میزد. معصومه را درملا عام د رشهر زادگاهش، گچساران،حلق آویز كردند. آنقدرشكنجهشده بود كه دیگرروی پا نمیتوانست راه برود و بكمك دستها خودش را روی زمین میكشید. صورتش را با اطو سوزانده بودند. با این وجود روحیه سرشارش برهمه رنج و شكنجها پیشی میگرفت.
«معصومه برازنده» یكی دیگراز 30 هزار زندانی قتل عام شده درمرداد سال 67 بود. جلادان بدون اینكه خود بفهمند،
مجاهد شهيد معصومه برازنده
مدال افتخار را برگردنش انداخته بودند. روی آن نوشته شده بود : «منافقی كه مأموریت بردن دیگران را نزد رجوی داشت». معصومه یكی از قاصدكهای آزادی بود كه نیروهای داوطلب را بهارتش آزادیبخش وصل میكرد.
از روز 5 مرداد 67، ماشین كشتاررژیم، بیوقفه كارش را شروع كرد. «هیأت مرگ» كه بهنام « هیأت عفو» وارد زندانها شده بود و گزارش كارش را مستقیما بهخمینی میداد، درنزدیكترین نقطه بهمحل اعدام مستقرشده بود. پس از كورههای آدمسوزی هیتلر و پس از كشتار انسانها در اردوگاههای آشوویتس و داخائو، جهان معاصر چنین جنایت دهشتباری را هرگز بهخود ندیده است. «هیأت مرگ » یك شاخص اصلی بیشتر نداشت: اگرزندانی هویت خود را "مجاهد "اعلام میكرد، محاكمه درهمین نقطه تمام بود. یكی از مسئولان زندان بهنام پاسدار حمید عباسی گفته بود : «ما اگر میخواستیم حكم امام را اجرا كنیم باید چندمیلیون نفر را میگرفتیم و اعدام میكردیم. زیرا او گفته بود هر كس رادیو مجاهد گوش میكند باید اعدام شود». بهگفته شاهدان :
« درزندان اوین بهوسیله 6جرثقیل و 3لیفتراك 33نفررا دریك لحظه اعدام میكردند. بههرجرثقیل تیرآهنی نصب شده بود.
بر هرتیرآهن هم 5رشته طنابدار آویزان بود. بر روی میلههای هر جرثقیل 4طناب دار وصل بود.یك جرثقیل هم درمحوطه پاركنیك داخل تعمیرگاه قرارداشت كه بهعنوان زاپاس ازآن استفاده میشد.یك روز بهحیاط پشت رفتم.
دیدم تعداد زیادی جرثقیل آن جاست. برروی هركدام آنها 15-10نفر را آویزان كرده بودند. یك لیفتراك هم اجساد را جمع میكرد». در زندان گوهردشت تا 25شهریور67، حداكثر 300تن باقی مانده بودند كه بهاوین منتقل شدند. گزارشهای موثق از انتقال 860جسد، از اوین بهبهشتزهرا، تنها در روزهای 22 تا 26مرداد67 حكایت میكند. در 3بند زندان زنان اوین، 80درصد خواهران مجاهد را تا شهریور67 بهدار آویخته یا تیرباران كردهبودند.
منتظری جانشین خمینی در آن زمان، در وحشت از عواقب این قتلعام مهیب برای رژیم، طی نامهیی بهخمینی بهتاریخ 9مرداد 67، یعنی 4روز پس از آغاز قتلعام، از «چندهزار اعدام در چند روز» سخن گفته و از خمینی درخواست كرد كه قدری دست نگهدارد، زیرا «مجاهدین خلق، اشخاص نیستند، یك سنخ فكر و برداشت است با كشتن حل نمیشود، بلكه ترویج میشود». اگرچه بخش عمده این شهیدان را دانشجویان، دانشآموزان و جوانان انقلابی تشكیل میدهند، درعین حال تنوع تركیب اجتماعی آنها چشمگیراست چراكه در میان آنها از كارگر تا كشاورز و پیشهور، ازصاحبان مشاغل آزاد تا كارمندان كشوری و لشكری، پزشكان و كادر درمانی، افسران و پرسنل نظامی، كارشناسان فنی و اداری، صاحبان حرف و صنایع و معلمان و دبیران و استادان دانشگاه دیده میشوند كه خود نشاندهندهطیف گسترده اجتماعی حامیان مقاومت عادلانه میهنمان میباشد. دكتر حمیدهسیاحی و دكترمعصومه (شورانگیز) كریمیان كه بههمراه خواهرش مهری در زندان اوین بهشهادت رسید و نیزدو پزشك از متخصصان ارزنده میهن بهنامهای دكتر طبیبینژاد، 55ساله و دكتر فیروز صارمی،60ساله، در تبریز، درملاءعام بهدارآویخته شدند. درمیان قتل عام شدگان، شماری از زندانیان سیاسی رژیم شاه، تنی چند از كاندیداهای انتخاباتی سال58 ازجمله، زهره عینالیقین از اصفهان، فاطمه زارعی از شیراز و شهباز شهبازی نخستین معاون استانداری گیلان از رودسر دیده میشوند. همچنین در میان پرسنل نظامی هوادار مجاهدین، باید از دلاورانی چون سرهنگ میرفخرایی، سرگرد خلیل مینایی، سرگرد مقصودی و تكاور نیروی دریایی مرتضی میرمحمدی نام برد. وبالاخره بایستی ازهنرمندان و قهرمانان آزاده ورزشی ایران، ازجمله ابوالقاسم محمدیارژنگی استاد موسیقی و آواز ایرانی؛ فروزان عبدی، عضو تیم ملی والیبال زنان ایران، مهشید(حسین) رزاقی قهرمان تیم ملی فوتبال امید ایران و جوادنصیری عضو تیم ملی شمشیربازی و نام برد.
مجاهد شهيد فروزان عبدى عضو تیم ملی والیبال
مجاهد شهيد مهشید(حسین) رزاقی
قهرمان تیم ملی فوتبال امید ایران
كلیشهیی كه ذيلاً ملاحظه میكنید شامل نام 877تن از شهیدان این قتلعام وحشیانه است. این سند توسط زندانیان مجاهد در زندان اوین تهیه شده است و بهگفته خود آنها فقط بخش كوچكی از شهیدان اوین و گوهردشت را در بر میگیرد. اصل این سند تاریخی در موزه شهیدان مقاومت، در كنار سایر یادگارها و اسناد مقاومت، نگاهداری میشود.
یاران ناشناختهام، چون اختران سوخته
چندان بهخاك تیره فرو ریختند سرد،
كه گفتی دگر زمین
برای همیشه شبی بیستاره ماند.
(احمد شاملو)
« اصلا بحث ا ین نیست كه خمینی چند نفر را اعدام كرد، بحث این است كه باید دید چه كسانی را باقی گذاشته است؟ مگر جنایتكاری خمینی حد و مرز میشناسد؟ نه، اصلا اینطور نیست. با ددمنشی كامل، با رذالت و هرزگی غیر قابل تصور، بی محابا خون میریزد. هیچ قاعده وقانون، هیچ نظم و نظام و هیچ حساب و كتابی را هم نمیفهمد. اگركسی این را باورنكند ا صلا خمینی ورژیم خمینی ومزدوران و دژخیمان خمینی را نشناختهاست»
مسعود رجوی
بر گرفته از سایت مجاهدین خلق.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر