نامه سرگشاده به هیلاری کلینتون[فارسی]
برگردان از: داریوش افشار
علی ناظر
برگردان از: داریوش افشار
خانم هیلاری کلینتون گرامی
امضاء کنندگان این نامه، فعالین سیاسی مستقلی هستند که وابسته به هیچ سازمان سیاسی و یا مذهبی نیستند.
از آنجائیکه رژیم حاکم بر ایران بانی تمامی بحرانهای موجود در خاورمیانه ارزیابی میشود، این موضوع توجه ما را به آیندۀ ایران و مردمانش معطوف داشته است که اتخاذ هرگونه سیاست نادرست از جانب جامعۀ بین المللی، بویژه در خلال دوران حساس کنونی، میتواند ایران و خاورمیانۀ بزرگ را بکام شعله های آتشی غیر قابل مهار فرو ببرد. ما امیدوار هستیم که خواندن این نامه با یک چنین دیدگاهی به قضایا از حظورتان بگذرد.
در این راستا، هیچ گزینۀ دیگری در مقابل ما قرار ندارد بجز اینکه ما توجه عالمانۀ شما را معطوف به سیاستهای محاسبه نشده ای بداریم که در گذشته توسط ایالات متحدۀ آمریکا اتخاذ شده اند. یعنی اتخاذ سیاست هائی که به نظر ما بنیان بن بست کنونی با رژیم جمهوری اسلامی را پایه ریزی کرده اند. بنظر ما، بحران کنونی ریشه در اتخاذ سیاست "باخت-باخت" از طرف ایالات متحده دارد که رسیدن به یک راه حل در قبال آن تنها میتواند از طریق کنار گذاشتن عملی چنین سیاستی قابل حصول باشد.
اتخاذ اینگونه سیاست های اشتباه، ریشه در عدم درک صحیح از اهداف استرتژیک جمهوری اسلامی دارند. در دوران ریاست جمهوری آقای بیل کلینتون، وزارت خارجۀ ایالات متحده بر این باور رهنمون شده بود که گوئی برگزیدن سیاست مماشات در قبال جمهوری اسلامی قادر به معطوف کردن نظر ملایان حاکم بر ایران به احترام گذاشتن به قوانین بین المللی، وارد شدن به ارتباطات دو جانبه و چند جانبه با جامعۀ جهانی و احترام گذاشتن به حقوق بشر خواهند شد. در همان دوران، محمّد خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران، با یکسری وعده و وعید ها و ژستهای بظاهر قانع کننده، دولت آمریکا را متقاعد کرد تا سیاستهائی را اتخاذ کند که نتایج مطلوب را بدون هیچ ضرری برای منافع آمریکا، هم برای جمهوری اسلامی و هم برای ایالات متحده در بر داشته باشند.
آقای خاتمی به هیچیک از قول های خود عمل نکرد. در واقع، برنامۀ زیرساختهای اتمی ایران و طرح و ساخت مخفیانۀ بخش اعظمی از پروژۀ اتمی جمهوری اسلامی ایران در خلال و طی دوران هشت سال ریاست جمهوری ایشان به تحقق پیوست. در همان دوران، بسیاری از روشنفکران، متفکرین و رهبران مخالفین سیاسی هدف ترور فردی و حذف فیزیکی قرار گرفتند. اگر چه در همان دوران جهان در حال پی بردن و بیدار شدن به این واقعیّت عوامفریبانه بود، با این وجود، دولت آمریکا با این خیال واهی که جمهوری اسلامی یک روزی مسیر خود را تغییر خواهد داد، به ادامۀ سیاستهای نادرست خود اصرار ورزید. در همان دوران، دولت آمریکا حتا برای نشان دادن حسن نیّت خود به بقای جمهوری اسلامی، متشکل ترین نیروی مخالف جمهوری اسلامی یعنی سازمان مخاهدین خلق ایران را در لیست سازمانهای تروریستی خارجی قرار داد و متعاقب آن به فاصلۀ کوتاهی این سازمان را در عراق خلع سلاح کرد.
این در حالی انجام میشد، که جمهوری اسلامی کمر به گسترش نفوذ خود در خاورمیانه و آفریقا بسته بود. توانمند کردن نظامی و سیاسی حزب الله و حماس بخشی از برنامه های از پیش تعیین شدۀ جمهوری اسلامی در منطقه بحساب میایند. با این وجود، دولت آمریکا ساده لوحانه چشمان خود را به اشاعۀ تروریسم در جهان و مداخله در امور دیگر دولتها و کشورهای مسلمان توسط جمهوری اسلامی را بسته نگاه داشت.
با وجودیکه بنیادگرائی اسلامی از طرف جمهوری اسلامی ترویج و تقویت میشد، سیاست ایالات متحده در قبال حاکمان ایران چه در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و چه بعد از آن تغییری نکرد. اگر چه پرزیدنت بوش جمهوری اسلامی را یکی از "محورهای شرارت" اعلام کرد، امّا در واقع امر، دولت ایشان همچنان به ادامۀ همان سیاستهای پوچ و عبث اتخاذ شده ادامه داد و خطر رشد هر چه بیشتر یک رژیم بنیادگرای اسلامی در حال مجهز شدن به کلاهک اتمی را نادیده گرفت.
بطور خلاصه، ایالات متحده یکی از انعطاف پذیرترین سیاستهای خود در قبال یک رژیم متخاصم را که سابقۀ آن تا دوران آغاز جنگ جهانی دوّم میتوان سراغ داشت را به اجرا گذاشت.
از این قبیل سیاستهای نابخردانه میتوان از حملۀ نظامی به عراق نام برد که بدون در نظر گرفتن نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و با باز گذاشتن نفوذ عامل تروریسم در بخش قابل ملاحظه ای از عراق بنفع جمهوری اسلامی بوقوع پیوست. اضافه بر این امر که مردمان عراق از یکطرف قربانیان این جنگ خانمانسوز واقع شدند، و پیوسته در وحشت اعمال تروریستی نضج گرفته در کشورشان قرار گرفتند، اصلی ترین سازمان مخالف جمهوری اسلامی خارج از مرزهای ایران یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران نیز از طرف دیگر قربانی سیاستهای مماشات طلبانه با جمهوری اسلامی شد. نیروهای اشغال کننده تمامی هشدارهای مجاهدین و دیگر سازمانها در کردستان عراق را مبنی بر حظور و پیشرفت "لشکر قدس" یعنی شاخۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه را که در آنموقع در حال سرازیر شدن به عراق بود را نادیده گرفتند.
طبق شواهد روزانه، شکست سیاستهای مماشات جویانه بخوبی مشهود هستند ولی با کمال ناباوری از سوی بسیاری از صاحبنظران، آقای اوباما هم به ادامۀ همان سیاستهای غلط پیشینیان خود پرداخت و تمامی هشدارهای از پیش خوانده شده را نادیده انگاشت. آقای اوباما با خیال واهی همکاری و مساعدت جمهوری اسلامی در انتخاباتی که در عراق در راه بود، دست دوستی بطرف دولت حامی تروریسم دراز کرد و در عمل تصمیم به نشستن به دور میز مذاکره، با وجود جریان داشتن مناقشۀ اتمی با یک چنین رژیمی را گرفت. تنها ره آوردی که بدست آمد امّا، همانطور که پیش بینی آن میرفت، تقلبات در این انتخابات بسود منافع جمهوری اسلامی بود!
به اختصار، هیچیک از سیاستهای اتخاذ شده از طرف ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی مؤثر واقع نشدند. سیاستهای ایالات متحده تا به امروز، در مطیع کردن جمهوری اسلامی به احترام گذاشتن به حق مردم خود و خواسته های آنان از یکطرف و از طرف دیگر، در قبال برنامه های پیگیری شده از طرف این رژیم در منطقه و خاورمیانۀ بزرگ به شکست انجامیده است. به همین مثابه، اتخاذ اینچنین سیاستهائی، مانعی در مقابل دستیابی نزدیک جمهوری اسلامی به سلاح اتمی را ایجاد نکرده است. سیاست خارجی ایالات متحده در قبال خاورمیانه از هیچگونه انعطافی بهره نگرفته است و تا آنجائیکه به مردمان خاورمیانه مربوط میشود، آنانرا از این اندیشه که آمریکا حامی آنان است و از یک رژیم توسعه طلب حمایت نمیکند، برحذر داشته است. این سیاست، همچنین در میان روشنفکران بعنوان امری که ایالات متحده را یک نیروی متهاجم ارزیابی کنند رقم خورده است. صدور قطعنامۀ 1929 خود مصداقی است بر این سیاست شکست خورده در تمامیّت آن.
ما از هر سیاستی که جمهوری اسلامی را تحت فشار بگذارد حمایت میکنیم. ما اعلان هر نوع پیام به هر گونه ای را که نشان دهندۀ پایان صبر و تحمل جامعۀ جهانی در قبال رفتارهای جمهوری اسلامی است را حمایت و تشویق میکنیم. در عین حال امّا، ما بر این باور هستیم که تهدیدات رجزخوانانه تأثیرات بدون ثمر و یا در بهترین حالت تأثیراتی ناچیز خواهند داشت. آقای احمدی نژاد اینگونه تهدیدات را ژستهای کم مایه تلقی میکند و آیت الله خامنه ای آن را در حکم برپائی جنگ روانی از طرف "شیطان بزرگ" محکوم میکند. بر پایۀ چنین داده هایی است که جمهوری اسلامی امّا، کماکان بسوی خوکفائی هسته ای در حال پیشرفت است. در این راستا، مجلس رژیم نیز دولت را موظف به امر خودکفایی هسته ای کرده و خواستار پاسخ به مثل مقامات دولتی ایران به کشورهائی است که کشتی های ایرانی را بزیر بازرسی خود قرار میدهند ویا از تحویل سوخت به هواپیماهای ایرانی ممانعت بعمل میاورند.
بازنگری به تاریخ
زمان آن فرا رسیده تا ایالات متحده تغییرات هدفمندی را در سیاستهای خود در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کند. بدون شک، اینچنین تغییراتی در سیاست، نشان از پایان یافتن صبر و تحمّل جامعۀ بین المللی در قبال رفتارهای جمهوری اسلامی خواهد بود.
مطلع شده ایم که دادگاه فدرال تجدید نظر در حومۀ کلمبیا، در یک حکم 22 صفحه ای خواهان بررسی مجدد قرار دادن نام سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست سازمانهای تروریستی خارجی شده است.
ادامۀ این سیاست غلط و قربانی کردن نامنصفانۀ مجاهدین خلق و نگهداری نام این سازمان در این لیست، پیام روشنی را هم به جمهوری اسلامی و هم به مردم ایران در بر دارد: که ایالات متحده آمریکا خواهان دوستی با رژیمی است که حامی تروریسم بین المللی و عامل بی ثباتی در منطقۀ خاورمیانه است.
منبع سایت دیدگاه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر