۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

اعتراف سایت دولتی آفتاب نیوز از انزجار مردم در دهه اول انقلاب از سران رژیم و بخصوص بهشتی و رفسنجانی.


آفتاب: اوایل دهه شصت که غائله منافقین و بنی صدر به اوج رسیده وفضای کشور را کاملا آلوده و مسموم ساخته بود. هر روز بر ضد روحانیت اصیل و انقلابی شایعاتی ساخته، پرداخته و پخش می شد. چون در راس روحانیت متعهد و انقلابی شهید مظلوم آیت الله بهشتی قرار داشت، بنا بر این نوک پیکان این شایعات در مرحله نخست علیه او نشانه می رفت وآیت الله هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم این تهاجم و هتاکی بود و هر ازچند گاهی او هم از این تهمت ها وافتراها نصیبش می شد. به تشنج کشیده شدن جلسه سخنرانی ایشان در دانشگاه تبریزدر روز 26/1/1259 توسط هواداران منافقین و حزب توده ای ها، تنها یک نمونه از این مسائل است. در این مراسم گروه های ضد انقلاب با تدوین وپخش جزوه هایی، آقای هاشمی را فئودال، انحصارطلب و طرفدار سرمایه داری معرفی کرده بودند و شعارهایی هم در همین محور می دادند.

این شایعات واتهامات اغلب از طریق شب نامه ها، جزوات و نشریات محلی منعکس و در میان مردم انتشار می یافت. گاهی می نوشتند: بهشتی فئودال زاده و سرمایه دار است. گاهی می گفتند: او در شمال تهران منزلی دارد که فاصله درب ورودی آن با ساختمان به بیست دقیقه پیاده روی نیاز دارد. در کنار اینها به اصطلاح استدلالهایی نیز ارائه می شد تا هیچ شک و شبهه ای برای خوانندگان و شنوندگان باقی نماند و حتی مذهبی ها و انقلابی ها نیز باورشان بیاید. یادم هست بسیاری از متدینین این حرف ها را تکرار می کردند و از بهشتی مظلوم اعلان انزجار می نمودند.

یک روز شایع کردند: همسر بهشتی آلمانی است و فارسی بلد نیست صحبت بکند و بچه هایش نیز همین طور. این شایعه در جبهه ها میان رزمندگان هم کارساز شده بود و حتی فرماندهان جبهه ها را نسبت به وی بدبین ساخته بود. در این میان بهشتی چه می توانست بکند؟ او طی سفری به جبهه ها مجبور شد همسرش را نیز با خود به اهواز بیاورد تا او در میان رزمندگان سخنرانی کند و آنها از نزدیک مشاهده نمایند که همسر بهشتی آلمانی نیست و فارسی هم خوب بلد است. همسرش چند جلسه در "زینبیه اهواز" برای خانم ها و بسیجی ها صحبت کرد، ولی تاثیر چندانی نداشت، چرا که آن دو هنوز به تهران نرسیده بودند که شایعه دیگری بر شایعات قبلی افزوده شد و گفتند: این خانم همسر بهشتی نبود و فرد دیگری را آوردند به جای او صحبت کرد.

بهشتی مظلوم به هرشهر و دیاری می رفت و در هر جلسه ای برای سخنرانی حاضر می شد، مردم ناآگاه را بر ضد او تحریک می کردند. آنها می آمدند مجلس را به هم می زدند ومانع از سخنان او می شدند. تاسف بار این که تعداد زیادی از روحانیون ساده اندیش، بازی این شیطنت ها را خورده و به جمع مخالفان بهشتی پیوسته بودند و در برخی مراحل جلوتر از منافقین و بنی صدری ها به طبل تهمت، افترا و شایعه می کوبیدند. یکی از این آقایان که به تندخویی و پرخاش شهرت داشت، بهشتی مظلوم را به "راسپوتین" راهب درباری تشبیه کرده بود. با کمال معذرت حتما خوانندگان می دانند راسپوتین یک اسقف مسیحی بود که به دربار تزار روسیه {نیکولاس رومانوف} نفوذ کرده وهمه کاره او شده بود. او مشکل اخلاقی هم داشت و مرد فاسدی بود. به طوری که با اکثر زنان درباریان ارتباط نامشروع برقرار کرده بود و به همین سبب توسط شاهزادگان کشته شد. ملاحظه می کنید این گونه تشبیه ها چقدر جرات و جسارت می خواهد، اما تندخویان و بی تقوایان این کار را به آسانی انجام می دادند. این بود که در محیط دانشگاهی بعضی دانشجویان از باب تمسخر و تحقیر او را "اسقف بهشتی" خطاب می کردند.

این شایعات وتهمت ها اگر چه از منافقین و فداییان خلق و نامحرمان انقلاب آغاز شد، ولی در توسعه و تعمیق آن دوستان بازی خورده و جفاکار بسیار تلاش وتکاپو کردند. خدا انصافشان بدهد فضا را به قدری آلوده و مسموم ساختند که هر کس نامی از بهشتی بر زبان می آورد، دهنش نجس می شد. تا جایی که حضرت امام خمینی با آن عظمت و قدرتش نمی توانست از او حتی با کنایه و اشاره دفاع بکند. همان طوری که می دانید تعریف و تمجیدهای معظم له از ایشان بعد از شهادت اوست. وقتی مرحوم آیت الله طالقانی به رحمت خدا رفت، شایع کردند بهشتی او را مسموم ساخته، می گفتند: چون او در سر هوای ریاست و ادعای رهبری بعد از امام را دارد، بنا بر این وجود طالقانی مانع بزرگی برای این کار بود. این را به اصطلاح دلیل دیگری بر انحصارطلبی های بهشتی برای مردم القا می کردند. در تشییع جنازه مرحوم طالقانی، انبوهی از مردم در تهران شعار می دادند :"بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی" و مردم شهرها و استان های دیگر نیز از تهرانی ها تبعیت کردند.

هیچ کس نمی توانست حریف این فضای آلوده باشد. همه مات و مبهوت مانده و خود را به دست تقدیر و سرنوشت سپرده بودند. متدینین و انقلابیون آگاه به مسائل فقط خون دل می خوردند. در این میان تنها چیزی که فضا را ناگهان دگرگون ساخت، خون بهشتی مظلوم بود که در هفتم تیر 1360 در دفتر مرکزی حزب جمهوری بر زمین ریخته شد. دقیقا از همان لحظه آلودگی ها از فضای کشور کنار رفت. مردم به حقایق دست یافتند و خط اصیل انقلاب و امام دوباره به جامعه باز گشت و حاکمیت را بر عهده گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر