۱۳۹۲ بهمن ۱۶, چهارشنبه

آقای محمد رضا روحانی املاکتان در شهر ساری آزاد شد؟ قسمت دوم -دائی جان ناپلئون

hormoz-safai2 8dc32اینجانب در تاریخ 27 ژانویه 2014 طی مقاله ای ابتدا به عنوان یک ایرانی، سپس به عنوان یک هم ولایتی، برای آقای روحانی سؤالاتی مطرح نمودم. ایشان و آقای اسماعیل وفا یغمائی بخود زحمت داده وبه جای پاسخ به سؤالات من ـ‌ به عنوان یک شهروندایرانی در تبعید هوادار سابق خودشان ـ که روزگاری از مسؤلین شورای ملی مقاومت بودند، مرا و مسئول شورا ومجاهدین را که مورد هتاکی وهتک حرمت قرار دادند 
HormozSafai 91700
(پاسخگو و مسئول كيست؟ قسمت ۵- املاك محمد رضا روحانی (سال سين و نحوست شوهر عمه‌ها
قبلاً بارها نوشتيم كه ما امكان پاسخگویی به سيل مراحم كتبى و شفاهى رهبر عقيدتى، كه از در و ديوار مى بارد را نداشته، نداريم و نخواهيم داشت. اصولاً لزومى هم ندارد. ما نامه‌ایى براى مسئول شورا فرستاديم. پاسخ‌هاى غير مستقيم فايده‌اى ندارد. بيهوده گویی است. كلاف سر در گمى مى سازد كه هیچکس سر از آن در نمى آورد. مثل احكام غيابى وصدها مقاله، گزارش، سخنرانى، كلكسيون، مصاحبه بند از بند باز كردن، شايعه پراكنى و البته فتواى اخراج دو مستعفى از جبهه خلق.ما نمى دانيم رهبر عقيدتى كجا هستند و سؤال هم نمى كنيم. آن‌جایی كه بر تخت رهبرى عقيدتى نشسته‌اند در محدوده جغرافيائى جبهه خلق است؟ نوك پيكان تكامل تاريخ است؟ خوشبختانه ۵۰ روز ديگر سال سين تمام مى شود و ايشان وقت مى كنند تا به برادر شريف امر كنند كه برنامه معروف تلويزيونى بند از بند گشودن را اجرائى فرمايند. از شر مسأله، سؤال و سائل مصونيت ابدى خواهيد يافت. اميد است از شر نحوست همه شوهر عمه ها و خويشانى كه خوب كف نمى زنند رهائى یابند ........ امين يا رب العالمين.
آقای محمد رضا روحانی املاکتان در شهر ساری آزاد شد ؟ قسمت دوم ـ  دائی جان ناپلئون
نوشته آقایان منتقد! مرا به یاد سریال معروف دائی جان ناپلئون می اندازد که هر اتفاقی در خانه می افتاد، دائی جان می گفت: کار، کار انگلیسی های پدرسوخته است! حال که من بعنوان یک ایرانی هم ولایتی از ایشان سؤالی کرده ام، ایشان هم می گویند: کار، کار رهبر عقیدتی است !
آقایان ابتدا وطبق معمول برای بهتر فروختن نوشته های شان سری به صحرای کربلا زده و شروع به رجزخوانی نموده اند. آنگاه با دلائل استعفایشان از شورا بازارگرمی ها نموده اند !
آقایان مستعفی منتقد! استعفای شما از شورا حق شماست واصلآ وابدآ موضوع من نیست که شما چرا وبه چه دلیل از شورای مقاومت جدا شده اید
حق شماست که هر لحظه که خواستید از شورا ویا هر تشکل سیاسی و اصلا از کل مبارزه جدا شوید واین هم کاملآ حق طبیعی شماست که هرگونه دوست دارید مسیر زندگی سیاسی خودتان را مشخص نمائید . می خواهید با آنها مخالفت کنید
اما من ازهیچ فرد ویا سازمانی دستورنگرفته ام تا سوالاتم را که حق طبیعی من بعنوان هوادار شورائی که شما مسئول یکی از کمسیون هایش بوده اید مطرح نمایم. در طول این 35 سال شما اولین نفراتی نبوده اید که از مبارزه و شورای ملی مقاومت ومجاهدین کنار کشیده اید و آخرین نفر نیز نخواهید بود. این منطق مبارزات خلق هاست، عده ای از مبارزه، به هر دلیلی کنار می کشند وعده ای تازه نفس و سرحال جای شان را پر می نمایند. عده ای نیز تا به آخر و تا آخرین نفس همانند همین اعضای فعلی شورای ملی مقاومت و رزمندگان آزادی مردم ایران در زندان لیبرتی واشرف می ایستند وایستاده می میرند. بی خود و بی دلیل خودتان را لوس نکنید و برای بزرگ کردن خود ولوث نمودن موضوعات وفرار از سؤالاتی که مطرح نموده ام مرا به سازمان مجاهدین، رهبر عقیدتی، ویا هر سازمان دیگری نچسبانید
در وهله اول از اینگونه ادبیات باید بعنوان پیشکسوتان سابقم شرم کرده وخجالت بکشید و از دوستان وهم رزمان شورائی سابقتان معذرت بخواهید. شمائی که به مجاهدین این همه ایراد می گیرید که برای فرار از پاسخگوئی به انتقادات شما، به شما انگ ومارک می زنند. شماهائی که ادعای بهتر بودن دارید چرا همان کار را با یک هوادار سابق خودتان می کنید ؟
سؤال اینجاست که چرا شما برای مهم جلوه دادن خودتان و به رخ کشیدن مبارزاتتان و برای کسب آبروی سیاسی وخوردن نان سیاسی هر بار وهر دفعه عضویت سابق در شورا ی ملی مقاومت را با خود یدک می کشید!
آقایان پاسخ سؤالات من را بدهید: در حال حاضر و ۸ ماه پس از خروج از شورا درکجا ی مبارزه بر علیه آدمخواران عمامه به سر قرار دارید؟ چه هستید؟ با چه کسانی هستید وچه می کنید؟ به غیر ازافتخارهمراهی با شورا سابقه مبارزاتی تان چیست؟ از شما در حال حاضر چه مانده است؟ آلترناتیو بهتری بعد از خروج از شورا برای سرنگونی جمهوری اسلامی پیدا نموده اید یا نه؟ هنوز در حال مبارزه با رژیم پلید آخوندی هستید یا انتقاد فقط بهانه ای بود وهست برای فرار از مبارزه و بازپس گرفتن زمین ذی قیمت تان در شهر ساری؟

این که مجاهدین وشورای ملی مقاومت هم به عنوان انسانهای جنبنده ایراد واشکال دارند بر کسی پوشیده نیست. آنها نیز همیشه میگویند که کم کاری دارند. شما را ارجاع می دهم به همان بیانیه ی ملی ایرانیان که خودتان هم امضا کرده اید. در هیچ کجا ودر هیچ نوشته ای نگفته اند که عقل کل هستند. انسان هستند وانسان نیز بدون خطا نمی باشد. مقاومت وتشکیلاتی با این عظمت ووسعت هرگز بدون ایراد وانتقاد نمی باشد. اما پیشنهاد شما برای اصلاح آنها چیست؟
انتقادات شما ۸ ماه پس ازجدائی ـ به بهانه اصلاح شورای ملی مقاومت ـ به نق زدن تبدل شده است! برای رهائی مردم ایران از این هیولای عمامه به سر آلترناتیوبهتری سراغ دارید تا ما دور آنها جمع بشویم یانه؟ پیشنهاد شما بهتر از مجاهدین وشورای ملی مقاومت کدام آلترناتیو می باشد ؟

آقایان در داخل ایران خمینی زده، رژیم ملایان تمامی اپوزیسیون را سر بریده اند! در خارجه هم که غیر از شورای ملی مقاومت ومجاهدین که متشکلند وازهمه چیزشان برای رهائی مردم ایران گذشته اند، نیروی دیگری وجود ندارد! فرض بگیرید که این تشکیلات یعنی شورای ملی مقاومت ومجاهدین با تمام ایرادهای تاکتیکی شان ویا بقول آقای یغمائی ـ که به زودی پاسخشان را جداگانه خواهم داد ـ این «ارتجاع مغلوب» از بین برود، تکلیف امثال من ومائی که تغذیه ی سیاسی مان می کرده اید چیست و باید دور چه جریانی جمع بشویم؟ شما که بعد از ۴۰ سال مبارزه در اوج جوانی و آمادگی ذهنی اکنون به این نتیحه رسیده اید که همه اش اشتباه بوده، در حال حاضر که به علت کهولت سن دچار آلزآیمر هم شده اید چه تضمینی وجود دارد که گفته های امروزتان را هم فردا رد نکنید و دوباره ما را به بیراهه نکشانید؟
آیا بایدبرای مبارزه تبدلیل به یک آلترناتیو دست ساز بیت ولایت شده ومثل شما با خفت دور بچه تواب یعنی ( ایرج مصداقی ) که به اعتراف خودش برای دستگیری همرزمان مان سوار گشت سپاه می شده است و در سال 1367 توبه نامه نوشته است، جمع شویم ؟ این سؤال تمامی ایرانیان خواهان آزادی ایرانزمین از چنگال آدمخواران حاکم بر ایران می باشد.
در اینجا قبل از اینکه سوالاتم را مجددآ با شما مطرح نمایم تاکید می کنم که خودتان را بی خودی برای بعضی از عناصر مشکوک که به نام ناشناس برای شما کامنت میگذارند لوس نکنید، چرا که من نه عضو مجاهدین بودم ونه عضو مجاهدین هستم. من نه عضو شورای ملی مقاومت بودم ونه عضو شورای ملی مقاومت هستم . آقای روحانی وآقای یغمائی، من توسط خود شماها پایم به سیاست باز شد.
آقایان روحانی وقصیم، شما مسئولین بی کفایت ومستعفی ای هستید که میدان را ترک نموده اید. شما جا زده اید. شما از مبارزه به زندگی خفت بار رو آورده اید. اگر غیر از این است به سوالات بنده پاسخ بدهید. من شما را از زمانی که ۱۶ سالم بود وشما عضو کانون وکلا بودید می شناسم . شما وفعالیتهای حقوقی شما بود که مرا با سیاست آشنا کرد.
آقای یغمائی من با سرود میلیشیا ودیگر اشعاروسروده های شما بود که هوادار مجاهدین شدم. با اشعار شما هزاران میلیشیا به چوبه های دار رفتند ؟ با اشعار شما بود که من 3 بار تا پای چوبه ی دار رفتم. با اشعار شما بود که من الان بمدت 30 سال است که در تبعید وهجرت زندگی می کنم و 34 سال تمام خانواده ام حسرت دیدار مرا دارند. پدر و مادرم فوت شدند و داغ دیدار مرا با خود بگور بردند وهمسایه ها زیر تابوتشان را بلند کردند.
آقای روحانی اگر دنبال مسؤل وپاسخگو می گردید ابتدا از خودتان شروع کنید. یقه خودتان را بگیرید! خجالت هم خوب چیزی است. از کجا دستور می گیرید که اینگونه بی پایه و اساس قلم فرسائی می کنید؟ از آدم با سواد و با معلوماتی چون شما بسیاربعید است که اینگونه ارزان و بی پایه قلم بزند! اکنون در کجای تاریخ سیاسی ملت من قرار گرفته اید؟ مرتب در سایت بچه تواب «ایرج مصداقی» نادم یقه ی یک گروه مخالف ملایان را گرفته اید که، مسول وپاسخگو کیست؟ اگر این راه و مسیر مجاهدین وشورای ملی مقاومت اشتباه بود شما ودقیقآ همین تک تک شما اعضای بی کفایت مستعفی شورا مقصرید.
حال که بریده اید نامتان را منتقد! گذاشته اید و می گوئید، کی بود کی بود من نبودم !؟ زهی بی شرمی و نامردی. زهی بی شرفی و بی هویتی . حال که از مبارزه بریده اید، یقه ی یاران سابقتان را می گیرید؟ کف بر دهان به آقای مسعود رجوی می تازید؟
تکلیف من هوادار سابق شما چه می شود؟ من ومارا به امان خدا ول کرده اید وبه پاسیویزم وترک مبارزه با جانیان خونخوار جمهوری اسلامی ترغیب میکنید؟
شماهائی که بیش از 40 سال سابقه مبارزاتی دارید! شاعر آن چنانی بودید و روزگاری برای انقلاب درونی مجاهدین شعر ها می سرودید! ویا مسؤل کمسیون های شورا بودید ودر پشت میکروفون گلو پاره می کردید، حال که از مبارزه بریده اید بجای مبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر میهنمان تحت نام کذائی منتقد، ما را به مبارزه با اپوزیسیون جدی اش ترغیب می کنید؟
شما انتقاد نمی کنید، شما فقط وفقط دارید نق می زنید و چه بخواهید یا نخواهید، دارید خط وزارت بدنام اطلاعات را به پیش می برید. یعنی تضعیف اپوزیسیون خواهان براندازی رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی
شرم نمی کنید؟ من به عنوان یک ایرانی هوادار سابق شما این حق را ندارم که از شما سؤال نمایم در این 30 سال چه کرده اید؟ برای من و افشای من به هواداران در آلمان فراخوان می دهید؟ من سرشناسی، خوشنامی، پاکدلی، پاکدستی و پاک چشمی را از خود شما بعنوان پیش کسوتم آموخته ام. شما آموزگار من بودید. شما بودید که وقتی بلندگوی مفت ومجانی مقاومت را به دست می گرفتید از تجارب تاریخی 500 سال قبل نیز برای ما داستانها می گفتید.
بنده بدلیل طولانی نشدن مطلب بقیه حرفهایم را به دفعات بعد موکول می نمایم. اما باید به عرض برسانم که بنده از 16 سالگی بر علیه رژیم دیکتاتوری شاه پا به مبارزه گذاشتم و تا کنون از دیدار با خانواده ام محرومم. 3 سال در زندانهای آمل، قائمشهر ( شاهی ) وساری مورد بدترین شکنجه ها قرار گرفتم . آثارسوختگی و شکنجه ناشی از دشنه و کابلهای دشمن بر دستها وپشتم پس از 30 سال هنوز پیداست . نزدیک به 20 سال است با مجاهدین بصورت تشکیلاتی کار نمی کنم و مشغول زندگی شخصی خودم می باشم.
در این 20 سال رژیم تمام ترفندها وحربه ها را بکار برد تا مرا بخرد. خانه های خواهرانم را که حدس می زد شاید متعلق به من باشد، بزور غصب کرده و سندش را نیز دزدیدند. کارخانه تولیدی ظروف چینی خواهرم را که حدس می زدند من نیز در آن شریک باشم را به زور تصاحب نمودند
خانواده ام از دیدار و گرفتن تماس با من محروم و منع شدند. .
می دانید چرا ؟
زیرا که من با افتخار از آرمان تمامی هم رزمان وهم زنجیران مجاهدم که نزدیک به 120000 هزارتن شان به جوخه های مرگ فرستاده شدند، دفاع کردم واگر مرا بسوزانند وخاکستر نمایند هم به آنان پشت نخواهم کرد و آن هم نام مقدس ( مسعود رجوی).
هم او که همآره در یک چیز استوار و پابرجا مانده وآنهم سوگند سرنگونی جانیان حاکم بر میهنم تا آخرین نفس واین آن چیزی است که شما لیاقت درک آنرا نداشته وندارید.
آقای روحانی شما وکیل قابلی هستید چطور به خودتان اجازه می دهید قبل از این که بنده را بشناسید به من اتهام بزنید وبرای افشای من از طریق وزارت بدنام اطلاعات فراخوان بدهید؟
پاسخگو و مسئول كيست؟ قسمت ۵- املاك محمد رضا روحانى
شاگرد مشكل گشا
مقاله جناب آقاى هرمز صفائى گره‌گشا شد
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3719
من اين نويسنده را نمى شناختم. با يكى از دوستان در آلمان تماس گرفتم. مژده داد كه اين نويسنده عين استاد عليرضا يعقوبى مردى است «سرشناس و خوشنام»، «پاكدست»، «پاک‌چشم»، و «پاکدل». دست اندر كاران و خانواده‌هاى مجاهدين بهتر از همه او را مى شناسند. شاگرد همان استاد است. گزارش نويسى را هم در همان مكتب كارآموزی كرده است. مى دانيم اين استاد علیرضا يعقوبى پرچم اشرف را به دوش مى كشد. پيشگام رفيق مهدى و برادر مهدى از اصحاب قلم است. قبل از آن دو ( ۴ روز بعد از صدور اولين حكم رسيدگى غيابى) قدم به ميدان گذاشته است. از ٢١ خرداد او فرمانده قلم كشان است. من از همه هواداران خواهش مى كنم در باب معرفى آقاى صفائى كه از هر حيث يكى از شاگردان ساعى مكتب استاد عليرضا يعقوبى است و معروفيت ویژه دارند كوتاهى نكنند. مراتب فضائل او را به گوش همه ايرانيان برسانند. تا ثابت شود چه اشخاص نيكنامى را شريف براى نمايندگی خود بر می‌گزیند.
. برای اینکه زحمت وزارت بدنام اطلاعات را از طریق بچه تواب «ایرج مصداقی» نادم کم نمایم تا ایشان مجبور نشوند بر علیه من اطلاعیه ای صادر کند بیوگرافی مبارزاتی خودم را با نام و نام خانوادگی و سابقه سیاسی با عکس وآدرس برایتان می آورم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد . در ضمن برای شناخت بیشتر من بهتر است به آدرس وکیل رژیم ضد خلقی در برلین بنام آقای باخ گولان لنز تماس بگیرید . چرا که این وکیل با داشتن وکالت از رژیم ملایان از طریق پلیس بین الملل و آلمان با پرونده سازی بر علیه من تقاضای دستگیری واسترداد مرا به ایران در 25. نوامبر 2011 کرده است
وکیل اینجانب نیز کپی پرونده دست ساز رژیم را به بنده داده است که در صورت لزوم به چاپ خواهم رساند. لذا فقط به چاپ یک عکس از زندان با شماره افتخار 10761 بر سینه ـ برای اینکه خیالتان راحت باشدـ اکتفا می کنم.

. من سوالاتم را مجددآ وبطور خلاصه ازشما مطرح می نمایم
آقای روحانی املاکتان بعد از خروج از شورای ملی مقاومت و تیغ کشیدن بر سر وروی شورای ملی مقاومت ومجاهدین آزاد شده است یا نه ؟
لطف ومحبت نمائید پاسخ این سوال و سوالات فوق مرا بدهید. آیا شما در آلمان ـ هامبورگ ـ با وکیلی که به ایشان وکالت داده اید تا در شهر ساری زمین تان را آزاد کند در منزل دوست مشترک مان آقای ر - م ودر حضور دوستان دیگر ملاقات کرده اید یا نه ؟ روضه ابولفضل نیز برای من نخوانید و به صحرای محشر وکربلا و پاریس و فوت پدرتان نیز در14 سال قبل نروید. اصلآ موضوع سوال من نیست .آن وکیل محترم نیز در حال حاضر در آلمان ودر شهر هامبورگ حی وحاضرند . لطف کنید پاسخی در شان یک حقوقدان با 40 سال سابقه مبارزاتی به بنده وخوانندگان این مطلببدهید و از حاشیه رفتن نیز بپرهیزید . جواب دیپلماسی نیز که نه سر دارد ونه ته نیز ندهید. .
در خاتمه یک سؤال دیگر: چطور می شود تمام اموال من ـ که یک فرد معمولی وفقط هوادار شما بودم ومشغول زندگی معمولی خودم می باشم ـ وخانواده ام را که با من در ارتباط هستند را چپاول کنند و زمین شما را آزاد؟
پاسخ این سوال آخرم را هم خودتان وهم هموطنان باغیرت وشریف ایرانی عاشق ایران وایرانی می دانند . این شرح حال هرایرانی باغیرت ومخالف جدی رژیم آدمخواران است .ولی چون شما پاسخی نمی دهید تاکید می کنم
آیامی دانید چرا؟ برای اینکه اگر سگ من وامثال من به سمت رژیم جمهوری اسلامی برود دم وگوشش را خواهیم برید.
مرزبندی من با آدم خواران عمامه بسر تا بن استخوان مشخص است.
شک دارید ؟ نیاز به دادن فراخوان بر علیه یک هوادار سابقتان نیست از سوز وگداز رژیم از طریق هم کارآلمانی تان در آلمان - برلین یعنی وکیل رژیم در آلمان بپرسیید .
هرمز صفائی
آلمان - هامبورگ
04.02.2014

آقای محمد رضا روحانی املاکتان درشهر ساری آزاد شد؟ قسمت اول
مدتی است که آقای روحانی در سایت مشکوک بچه تواب ایرج مصداقی بنام ؛؛ مسول وپاسخگو کیست ؛؛ قلم فرسائی می کنند .لذا لازم دیدم چند جمله ا ی نیز خطاب به این عضو بریده از مقاومت بی مسول ؛ بی کفایت که عضو سابق شورا که 30 سال مسول یکی از کمیسیونهای شورای ملی مقاومت بودند و حالا میگویند : کی بود کی بود من نبودم بنویسم من یکی از "هم ولایتی های"آقای روحانی عضو منتقد! ومستعفی شورای ملی مقاومت هستم.ایشان بعد از خروج از جبهه مقاومت در تاریخ "15خرداد 1392"يك راست به عنوان منتقد!؟ به سایت بچه تواب "ایرج مصداقى" به نام "پژواک مصداقى" رفته و از آنجا مبارزه قلمی و مجازی شان را با 180 درجه تغییر رفتاری بر علیه یاران سابق شان شروع نموده اند . اسم شان را نیز گذاشته اند منتقد شورای ملی مقاومت ومجاهدین !! آقای روحانی، در این 35 سال حکومت جباران وغداره بندان، کم نبودند افرادی با سوابق مبارزاتی طولانی وادعاهای آنچنانی ومدارک تحصیلی بالا وغیره...که چه درايران، چه در زندانهای این رژیم و چه در همین خارجه و در همین شورای ملی مقاومت به دلائل مختلف صف خودشان را از جبهه ى مقاومت جدا کرده اند . به هیچکدام از آنها هم تا زمانی که بدنبال زندگی شخصی خود رفته و با دشمن این مقاومت هم کیسه وهم کاسه نشده اند نمی توان ایرادی گرفت . مبارزه کردن ویا مبارزه نکردن کاملا اختیاری است و باید از روی آگاهی واختیار باشد . نه سابقه مهم هست ونه مدرک ونه گذشته های آنچنانی. مهم حال است و ماندن در صف مقاومت و باج به شغال جماعت ندادن. به قول رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی ایستادن تا به آخر یعنی سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی. هیچکدام از ما، از روز اول به زور وارد مبارزه با دیکتاتوریهای شاه وشیخ نشده ایم. همه ما با مشاهده این همه ستم، ظلم، بیعدالتی و تاراج اموال ونوامیس مردم به ندای درونى وجدان خود -به هر اندازه آگاهی که داشتیم- پاسخ مثبت داده وبه صف مبارزین، یعنی همین ظرف موجود وحاضر یعنی شورای ملی مقاومت كه شما نیز یکی از مسئولین آن بوده ايد ونیروی محوری آن مجاهدین خلق ایران پیوستیم . اين اصلآ نیز امر غیر طبیعی اى نیست که عده ای از مبارزه ببرند وعده ای دیگر نیز به آن بپیوندند. نه مبارزه متعلق به ماست و نه ما می توانیم مانع تغيیرات در حرکت تاریخ بشویم . من وامثال من فقط داریم به وظیفه تاریخی مان عمل می کنیم و هیچ منتی نیز به رهبران جنبش ضد دیکتاتوری در این مقطع تاریخی یعنی آقای مسعود رجوی نیست که اتفاقآ از ایشان ممنون هم هستیم که این شرائط را برای ما فراهم نموده اند. همانطور که عرض شد تا زمانی که فرد در جبهه خلق یعنی مردم می باشد و به سمت دشمن نغلتیده است می تواند از تشکیلاتی که تا دیروز با آن همکاری می کرده است جدا شود و احترامش نیز سر جای خودش می باشد. این را دشمن نیر می فهمد . البته از آنجائی که شما مطالعه و رونوشت از کتابهای تاریخی را خیلی دوست دارید وحفظ می کنید !، نیازی به یاد آوری به شما نیست !. اما به دليل کهولت سن شما ومشکلات عدیده و فراموشی و به قول شما بدلیل هم ولایتی بودن، بد نیست به شما هم یک یاد آوری بشود . من در تاریخ 17.05.92 طی مطلبی خطاب به شما وآقای قصیم در سایت "آفتابکاران" نوشتم :آقای قصیم حواستان به تابلوی خروج از جاده منتقدین! هست ؟ لطفا پاسخ بدهید كه از تاریخ خروجتان از شورا تا کنون در مبارزه با سفاک ترین رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر میهنمان چه کرده اید؟ کارنامه ى مبارزاتی شما دو نفر در این 8 ماه چیست؟ چند مقاله بر علیه خونخوارترین شکل دیکتاتوری در تاریخ ملت مان نوشته اید ؟ چند بار بلندگو بدست گرفته اید و بر این همه بی عدالتی در حق هموطنان مان فریاد زده اید ؟ در این 8 ماه چند راهپیمايی، میتینگ يا آکسیون اعتراضی اى در جهت افشای جانیان عمامه به سر در ایران ترتیب داده ویا در آن شرکت نموده ای؟ شما که در سایت بچه تواب "ایرج مصداقی" که در آن تا دلتان بخواهد عناصرآلوده و مامورين وزارت بدنام اطلاعات جولان می دهند، برعلیه مجاهدین ومقاومت ایران ومسئول آن قلم می زنید، تا حالا شده است که حتی برای یک بار هم در دفاع از فرزندان مردم ایران در زندان لیبرتی ویا برای مخالفت با کشتار در اشرف در سرمای اروپا از خانه مبارک به بیرون قدم رنجه بفرمائید و اعتراضی بکنید؟ ولی تا دلتان بخواهد به مجاهدین در اشرف ولیبرتی ومسئول شورا بد وبیراه گفته اید! از قدیم گفته اند کسی در راه خدا به پرو پای مجاهدین بعنوان اصلی ترین و جدی ترین نيروى مخالف رژیم خونخوار آخوندی نمی پیچد!شما اینقدر در آن سایت مشکوک، ننه من غریبم در نیاورید و مانند مادر بزرگ مرحوم من فقط در آخر شب برای کشتار در اشرف اشک تمساح نریزید كه این گریه زار امانم نمی ده و گریه نکنید تا همسایه هایتان بیدار شوند! که مرا بیاد تعزیه خوانیهای شمال می اندازد . آن زمان نیزبعنوان یکی از هواداران این مقاومت به شما وآقای قصیم پیشنهاد داده ام اگر در نوشته ها واستعفایتان صادق هستید و راست می گوئید و واقعآ قصد اصلاح شورا را دارید بیایید و به مصوبات خودتان عمل کنید.شما شورای ملی مقاومت را تنها آلترناتیو معرفی نموده اید وپایش را نیز امضا نموده ای . شما امضا داده اید که بین رژیم و شورای ملی مقاومت، یعنی جبهه خلق وضد خلق راه وسطی وجود ندارد شما الان در کدام طرف هستیید ؟ شما در شورا به جبهه همبستگی ملی رای داده اید اگر راست می گوئید و در جبهه خلق هستید چرا در این چهار چوب یعنی "جبهه همبستگی ملی" بر علیه رژیم فعالیت نمی کنید ؟ به شما پیشنهاد می دهم با خودتان صادق باشید و در آن سایت مشکوک بر علیه فرزندان مقاوم این میهن بخصوص مسئول این مقاومت قلم فرسائی نکنید تا جوابی بشنوید.بروید و سعی کنید تا زمین تان را در شهر ساری که بسیار ذیقیمت می باشد وتقریبآ در شرف پس گرفتن آن هستید بگیرید و همانند بسیاری که در این 35 سال از مقاومت به هر دلیلی به کناری رفته اند در این چند صباحی که از عمرتان باقی مانده است با عزت وبا شرافت ولی نه درخفت وخواری زندگی کنید شما خیلی وقت است که از جاده منتقدین خارج شده اید . آقای قصیم با خان بابا یار دیرين ومامور سعید امامی رفته است و مشکل شما هم فعلا زمین تان در شهر ساری می باشد. شما در حدود 3 سال قبل به شهر هامبورگ آلمان و به منزل یکی از دوستان مشتركمان بنام ر. م. که همولایتی شما می باشد آمدید.به دامادشان که وکیل قابل و از همکاران با نفوذتان در شهر ساری است وبرای دیدار به آلمان آمده بود وکالت دادید تا این زمین را از چنگ رژیم -که به رویش دست گذاشته بود-خارج کند .آیا دلیل این همه سکوت در مقابل رژیمی که پيش از اين در 30 سال گذشته از پشت تریبونهای مقاومت و مجاهدین آن همه گلویتان را پاره می کردید، همان زمین در مرکز ساری می باشد ؟ شما در این سایت مشکوک در جايى نوشته اید که "ما امکانات مقابله با چنین سیلابی از تولیدات رهبر عقیدتی را نداریم ."! و یا در چند سطر پائین تر نوشته ايد "هموطنان آزاده ما از طریق فیسبوک و سایت های مختلف، کمبود و ناتوانی ما را در پاسخگوئی جبران می کنند.ما امکان پاسخگوئی کافی نداریم .هستند اهل وجدان وشرف که آنچه شایسته ظالمان است را به آنها بگویند.بنویسند و تبلیغ کنن.آنان عملا وکلای ما هستند.من آنان را نمی شناسم.اما از این یاران ناشناس در این فرصت سپاسگزاری می کنم.دست مریزاد ."!! آقای روحانی شما وکیل قابلی هستی، یعنی متوجه نمی شوید آنهائی که برای شما کامنت می گذارند وشما از آنها سپاسگزاری می کنید از کدها وفرهنگى استفاده می کنند كه مخصوص ماموران وزارت بدنام اطلاعات جمهوری اسلامی می باشند؟ پیام شما را سربازان گمنام امام زمان دریافت نموده اند.شما نیاز به سپاسگزاری ندارید.آنها باید از شما سپاسگزار باشند وزمینتان را به شما برگردانند كه به دشمنان شماره یک این رژیم ضد خلقی، یعنی شورای ملی مقاومت ومجاهدین خلق ایران اینهمه می تازید.در ضمن اگر خواسته باشید واشکالی نداشته باشد می توانم تاریخ دقیق گفتگوی شما را در هامبورگ و آدرس زمین شما در شهر ساری و اطلاعات بیشتر در این زمینه را نیز دقیق افشا وبرای شما بنویسم.
هرمز صفائی سه شنبه 27.ژانویه 2014 آلمان - هامبورگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر