۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

آدرس عوضی(مقاله ای بسیار روشنگر از آقای اصغر ابزری یکی از رزمنده شیران ساکن زندان لیبرتی)



اصغر ابزري-ليبرتي
به اقتضاي جنگي كه با آخوندهاي ددمنش حاكم بر ميهن مان داريم، آنها ليبرتي را زير ضرب حملات موشكي گرفته اند، لذا مدتي است بي وقفه مشغول حفر گودال براي جانپاه و ساز و سامان امور سرپناه خودمان بوده ايم كه هنوز هم ادامه دارد,تا آرزوي ولي فقيه براي گرفتن تلفات گسترده از اشرفي ها را به دلش سياه و كور كنيم. اين كارمان شب و روز، زن و مرد و بالا و پايين ندارد, آنهم در شرايطي كه دژخيمان مالكي اجازه نميدهند حتي يك عدد بيل يا كلنگ وارد كمپ شود و هر جايي هم كه مي بينند مشغول كار جانپاه هستيم التيماتوم و اخطار حمله ميدهند تا كار را متوقف كنيم. از ذكر درد و رنج و درگيريهاي روزانه در اثر محاصره كمپ و ساير فشارهاي جانكاه در ميگذرم. چه جاي صحبت از درد رنج براي ما كه دست از جان خود براي تحقق آزادي خلق ايران شسته ايم.

در گيرو دار همين اقدامات نفس گير بوديم كه خبر نمايش استعفاي آن دو نفر از شورا را شنيدم. بي اختيار ذهنم روي حمله بعدي به ليبرتي رفت. بعد گفتم شايد به”تئوري توطئه“متوسل شده ام اما چند روز بعد ديديم ”تئوري“ نبود، خود توطئه بود و هدف حملات موشكي قرار گرفتيم و بازهم شهيد و زخمي.

حمله موشكي به ليبرتي در روز 25 خرداد، برآيند مجموعه اي از عوامل شامل شكست ولي فقيه در انتخابات و ترس از قيام مردم و... بود و اين استعفا هم به سهم خود در راستاي توجيه و زمينه سازي سياسي براي اين حمله و ديگر توطئه ها واقدامات جنايتكارانه رژيم در صحنه داخلي و بين المللي عليه تنها نيروي جدي سرنگون كننده.نقش ايفا ميكرد.

الغرض، در اين مدت ديديم كه اين دو عضو مستعفي، بخصوص كريم قصيم، بجاي شرم از عمل شان كه اشرفي ها را نشانه ميگيرد،! با تاكتيك فرار به جلو طلبكار هم درآمده و با مظلوم نمايي و فرافكني ، مجاهدين و شوراي ملي مقاومت مقاومت را متهم مي كنند. كريم قصيم در پاسخ به منتقدينش كه ميگويند اصل دعوا يعني رژيم آخوندي چه شد ؟و لطفا جواب بدهيد در اين شرايط آب به آسياب چه كسي ميريزيد؟رندانه اين مسأله را دور زده و به جاي يك پاسخ شفاف و صادقانه، طلبكارانه به اين داعيه تكراري و مسخره متشبث ميشود كه «به محتواي استعفانامه و مقاله ”استعفاي ما آزمايش آنهاست” جواب بدهيد» مسخره از اين بابت كه از قضا به تك تك دعاوي و محتويات استعفا نامه و مقاله كذايي حضرات بارها به روشن ترين صورت از جانب شورا و اعضاي آن، به طور مستند ، مستدل و مفصل پاسخ داده شده به نحوي كه هر ناظر منصف و بيطرفي با مرور آن، قاطعانه خط بطلان بر آن دعاوي مي كشد. شاهد صحت اين مدعاهم واكنش بسيار رسوا و مفتضحانه خود حضرات و مشخصا خود قصيم است كه نه فقط جرأت بازگوكردن و به طريق اولي جوابگويي متقابل به هيچيك از شواهد و دلايل و مدارك و نتيجه گيريهاي مستند شورا پيدا نكرده بلكه با اين اعلام صريح كه به هيچيك از آن پاسخها و بيانيه ها جواب نميدهند، در حقيقت به گوياترين صورت،بر بطلان همه دعاوي و توخالي بودن همه طبلهاي تبليغاتي خود اذعان كرده و گواهي داده اند.گو اينكه به خصوص در واكنش به بيانيه تفصيلي شورا بيشتر از قبل به دادن ”آدرس عوضي” متوسل شده اند.

بگذريم كه تقارن صفير حملات موشكي به ليبرتي و اصابت تركش هاي سوزان آنها بر سر و سينه مجاهدان ليبرتي محتواي استعفانامه را در« پراتيك»هم خيلي خوب برملا كرد.

خميني و بقاياي او بيش از همه در ارتباط با مجاهدين ” آدرسي عوضي” داده اند. از كشف آثار و ابزار ”فساد” در ساختمانهاي مجاهدين در ماههاي بعد از انقلاب 57 تا اعمال تروريستي در مكه، قتل رهبران مسيحي، انفجار حرم امام رضا، قتل هاي زنجيره اي و و و ....همه را به مجاهدين نسبت دادند تا در زير پوش اين اتهامات به فساد و جنايـتِ خودشان بخصوص عليه مجاهدين ادامه دهند.

زماني كه تاكتيك”آدرس عوضي” را از زبان يك افسر ارشد علوم نظامي ارتش امريكا در اشرف شنيدم هيچگاه فراموش نميكنم. من در اشرف مسئول تعميرات و سرويس نگهداري خودروهاي ارتش آزاديبخش در يگان خودمان بودم اما بدليل سابقه حضور و تحصيلات عاليه ام در امريكا در رشته بهداشت صنعتي وتسلط به زبان انگليسي، برخي از هياتهاي تحقيق ارتش امريكا كه به اشرف مي آمدند را همراهي ميكردم. آنها بعد از اشغال عراق در اشرف بدنبال تاسيسات اتمي مخفي ، سلاحهاي كشتار جمعي و شيميائي بودند. رژيم آخوندي حتي به آنها رسانده بود كه ما در زير چند استخر در اشرف موشك كشتار جمعي مخفي كرده ايم. يك روز هم ديديم تجسس زميني ارتش امريكا كافي نبود بلكه نظامي ها حمله ور شده و يك ماشين آبپاش كه براي آبياري درختها بود را نيز مصادره كرده و بار تريلي مخصوص زده و با خود براي تحقيقات به واشينگتن بردند. ماهواره هاي آنها كشف كرده بودند كه امكان دارد از اين ماشين آب پاش در محلهاي نگهداري موشكهاي شيميائي در اشرف استفاده شده باشند. اين آخرين تير تركش شان بود كه اگر اتمي نشد حداقل مارك شيميائي را بچسبانند. بعد از چند ماه پيگيري از طرف وكلاي مجاهدين، ارتش امريكا اين ماشين آبپاش را با سلام و صلوات از واشينگتن برگرداند و گفت سفيد بود. افسر امريكايي كه همراه اكيپ تحويل دهنده بود و از اول اين ماجرا حضور داشت به من گفت تازه فهميده ام كه رژيم ايران براي مخفي كردن همان كاري كه خودش انجام ميدهد مرتب به بيرون از خودش ”آدرس عوضي” مجاهدين را ميدهد و ما حتي اخيرا فهميده ايم تاسيسات اتمي نه در عراق بلكه در نطنز و اراك بوده است. در اثر همين ”آدرس عوضي” و معامله كثيف رژيم و امريكا ، در شروع جنگ عراق همه قرارگاهها و امكاناتمان در عراق بمباران شد و نزديك به 100 كشته و مجروح داديم. بمباران مجاهدين خلق كه هيچ نقشي در جنگ نداشتند براي هر انساني كه از وجدان و شرافت بهره اي برده باشد جنايتي بسيار زشت و شنيع بود و بلحاظ حقوق بين الملل جنايتي جنگي محسوب ميشد. حتي افسران عالي رتبه امريكايي بعد از شناخت نسبي از مجاهدين به ما ميگفتند ما از بمباران مجاهدين خلق احساس شرم ميكنيم.

كريم‌قصيم‌‌ در يكي ‌‌‌از ‌واكنشهايش‌‌‌ مينويسد: ”انتظار اينکه همه کارها، حتي استعفا هم تحت کنترل و چکليست و بکن و نکن مسئولان مجاهدين و شورا صورت بگيرد اين انتظاري بسيار نادرست و مخصوص احزاب استالينيستي است نه احزاب دموکراتيک. شما که ميدانيد اسکار لافونتن از اين ساعت به ساعت بعد استعفا داد و هيچکس به او اتهام خيانت به مردم و اين مزخزفاتي که در دو بيانيه به ما اهانت کرده اند بيان نشد” . البته، هموطنان مشتاق آزادي و عدالت بدرستي به قصيم گفتند آقاجان با اين استعفاي نمايشي خيانت كرده اي و تيغ رژيم را روي گردن انقلابيون و مبارزين در ليبرتي تيز كرده‌اي. اما وي آدرس استالينيسم مجاهدين را ميدهد. گويي ملت نديده اند آنكه وزارت خارجه امريكا بود آدرس استالينيسم و تروريست و همه برچسب هايش در گزارش هاي سالانه در برابر مقداري عدالت دود شد، چه رسد به كريم قصيم كه علاوه بر اين فكر ميكند با دسته كورها طرف است و آدرس عوضي اسكار لافونتن را نيز ميدهد كه استعفا داد و كسي به او نگفت خائن. اگر منظور قصيم قياس خودش با استعفاي لافونتن از دولت شرودر يا رهبري حزب است وي عمدا دو ظرف به كلي متفاوت در اين وضعيتها را ناديده ميگيرد. اعضاي احزاب دور و نزديك لافونتن در ساحل امن آلمان مستقر هستند و كسي مانند ولي فقيه و قداركشهاي اسلحه بدست بالاي سرشان نيست، اما شورا كه قصيم عليه آن قيام كرده است، اعضا و هواداران نيروي محوري اين مقاومت در ايران و عراق مستقيم زير تيغ جلادان ولي فقيه و نوكرش مالكي هستند و از بابت حملات مالكي و نيروي قدس تاكنون 70 كشته و بيش از 1300 نفر مجروح شده اند. مسلم است كه همانقدر كه اسكار لافونتن حق استعفا دارد، قصيم و دوستش هم حق استعفا دارند اما ما در قياس نديديم كه در مقابل جبهه اي كه اسكار لافونتن از آن استعفاد داد فاشيسم هيتلري ظهور نموده و در حاكميت باشد و فراتر از آن نديديم كه اسكار لافونتن خوشرقصي هم بكند.

جالب اينكه مارتين كوبلر، نماينده ويژه دبيركل كه خود آقايان به سخنراني هايشان عليه او بدرستي افتخار ميكنند، اصلا حرفه اش بكار گيري تاكتيك دادن ” آدرس عوضي” عليه مجاهدين بود. در حالي كه ما به او اعتراض كرديم مطابق كدام قانون بين المللي ما حق تردد آزاد به بيرون ليبرتي نداريم و اين زندان سازي محكوم است، كوبلر درشوراي امنيت وقيحانه به دروغ گفت رهبري مجاهدين به ساكنان ليبرتي اجازه تردد آزاد داخل كمپ نميدهد. ما ليست بيماراني كه در اثر ممانعت هاي رسيدگي پزشكي توسط دولت عراق درگذشته اند را به مجامع بين المللي ارائه كرديم، كوبلر براي اينكه از حسابرسي قانوني بگريزد، زيرا پاي رسيدگي درماني مكفي را امضا كرده است به رهبري كمپ پيله كرده كه ساكنان را از امكان درماني موجود در كمپ مطلع نميكنند و اجازه مراجعه به كلينيك داخل كمپ را نميدهند. اين در حالي است كه كار اين كلنيك احاله بيماران به بيمارستانهاي بغداد است و در حال حاضر نيز بيش از 500 بيمار در نوبت هستند. هر كس كه همين امروز به اين كلينيك مراجعه كند، سال ديگر هم نوبت مراجعه او به بيمارستانهاي بغداد نميرسد. اينهم يك فرافكني و فرار به جلو كوبلريكه با نوع فاشيسم آخوندي آن تفاوتي ندارد. از حوصله اين مقاله خارج است والا ميتوان در مورد اتهاماتي كه كوبلر عليه مجاهدين رديف ميكند صدها صفحه با جزييات نوشت و نشان داد كه همه مشمول دادن ”آدرس عوضي ” هستند.

مصداقي”بره لاجوردي” كه مرتب عليه مجاهدين و رهبري مقاومت قلمفرسايي ميكند نيز”آدرس عوضي” ميدهد تا مأموريتش براي رژيم را بپوشاند. با پيامهاي علني به سران رژيم گويا رهبري مجاهدين چشم به تقسيم كرسي قدرت دوخته و مينويسد: ” با «سلام» به آن‌هاكه از در «صلح و صفا و آشتي» و حل تضادها بر آمديد چگونه انتظار داريد من و ما بپذيريم که «از جانب محکومان به اعدام، از جانب شکنجه شدگان، از جانب زندانيان سياسي» به جانيان «اندرز و پيشنهاد» دهيد و دم فرو بنديم؟ بين ما و نامبردگان يک دريا خون است. من و ما برخلاف شما هيچ انتظاري از آن‌ها نداشته و نداريم و هيچ‌گاه و تحت هيچ شرايطي نمي‌توانيم با «آن‌ها» باشيم و نمي‌توانيم بپذيريم کسي به اين سادگي «آب توبه» سرشان بريزد” اينكه چرا بره لاجوردي از اين پيام هاكه تيرشان بر پيشاني ولي فقيه فرود آمده بشدت سوخته است بماند براي بعد. اما شقاوت پيشگي در اينكه تفسيري از اين پيام ميكند كه بتواند قبح خزيدن زير عباي ملا و ندامت در جلوي لاجوردي و همكاري با دژخيمان را بريزد و بعد براي ايز گم كردن خودش را در كنار محكومان به اعدام، شكنجه شدگان و زندانيان سياسي مي نشاند و ادا و اطوار مدعي حراج ميكند. فراموش كرده است همين اخير صدها نفر از زندانيان سياسي كه بعد از آزادي از زندان حاضر نشده اند شرافت خودشان را بفروشند، مواضع وطن فروشانه و مزدوري او براي رژيم را افشا كردند. هميشه گفته اند مبارز بودن و يا زندان رفتن مانند مدرك ديپلم و ليسانس نيست كه يك بار اخذ كني و يك عمر از آن بهره ببري بلكه بايد روزانه اثبات كني كه اهل عمل و مبارزه با رژيم هستي. مصداقي نيز ميخواهد يك عمر بهره زنداني بودنش را ببرد و زير پوش آن به تجارت خون مبارزين اصلي مقاومت عليه رژيم فاشيسم مذهبي بپردازد. البته بقول خودش بي مايه فطير است و اين همان راه و رسم لاجوردي جلاد است كه زمان شاه زندان بود و همچون مصداقي با ندامت وتوبه آزاد شد و بعد زماني كه لاجوردي اعدام انقلابي شد در سراسر جهان نوشتند ” قصاب اوين” كشته شد. هيچكس به او نگفت از كنار محكومان به اعدام، شكنجه شدگان و زندانيان برخاسته بود.

مصداقي خودش به اين تناقض چگونه جواب ميدهد: زماني كه يكي از رزمندگان ارتش آزاديبخش بنام امير پرويزي كوس رسوايي و شارلاتانيسم مصداقي را زد و جعل و دروغهاي مصداقي را عليه خودش در ارتباط با دستگيري اش توسط مامورين وزارت اطلاعات افشا كرد، قبل از هر چيز سايت ديده بان وزارت اطلاعات به كمك مصداقي آمد تا موضوع را فوري عليه امير پرويزي و مجاهدين برگرداند. ما اين امدادهاي غيبي را باور كنيم يا قمپز زنداني سياسي كه مدعي است بين او و ” نامبردگان يك درياي خون است” . ما كدام را باور كنيم؟ چرا سايتهاي وزارت اطلاعات نوشته هاي مصداقي را حلوا حلوا ميكنند و براي آن كف و دف ميزنند و هلهله و شادي ميكنند اما براي مجاهدين كه در زمان انتخابات رژيم به زعم مصداقي حتي به آنها پيام ”سلام و «صلح و صفا و آشتي»” هم ميفرستند با موشك و ميني و كاتيوشا جواب ميدهند. فكر نميكنيد ديگر زمان به سخره گرفتن حقايق بسر آمده است و شرم نميكنيد. البته براي كسي مانند مصداقي كه ازجانب وزارت اطلاعات ماموريت زدن سرمجاهدين را گرفته است, نبايد انتظار شرم و حيا داشت و يا حتي انتظار جواب دادن به تناقضات در نوشته هايش را داشت. آن يكي همكار مصداقي كه بريده مزدور ديگري بنام شيطان بنده است و وزارت اطلاعات او را سردبير ايران- اينترلينك كرده است خودش با وقاحت هر چه تمام بطور علني گفت بله ما از طرف وزارت اطلاعات هستيم.

اما بنگريد كه يكي ديگر از خرمردرندهاي مزدور در خارجه آنهم از نوع ارتجاعي اش بنام محمدعلي اصفهاني كه در جواب به بيانيه تفصيلي شورا مطلبي در ققنوسش نوشته كه همه بايد آنرا بخوانند تا عمق لجنزار آخوندي و شريعتش را در اصفهاني ببينند. اين مقاله كه حتي براي استناد به مطالبش بايد اول از شرم و حيا و ادب اجتماعي چشم پوشي كردفقط از يك ذهن متعفن فريسي واشريعتا گوي آخوندي بيرون ميزند كه جوهر خودنويس اش از پس آبهاي فاضلاب غني شده حوزه هاي جهل و جنايت پر شده است. فريسي اي كه پشه را صافي ميكند ولي با افتخار، حمال الحطب اطلاعات آخوندي است و در ازاي آن شتر رژيم را با بارش مي بلعد .

اكنون كه وقايع شش ماه گذشته تاكنون را پشت سرهم رديف ميكنيم متوجه ميشويم در پاتك خروج مجاهدين از ليست تروريستي امريكا و تغيير دوران براي مقاومت و مردم ايران، آنهم در آستانه برگزاري انتخابات رژيم از يكسو و گردهمايي بزرگ مقاومت در پاريس از سوي ديگر ، يك سلسله اقداماتي جهت نابودي مجاهدين و از هم پاشاندن شورا صورت گرفته است. در جبهه بين المللي شاهد بالا گرفتن اقدامات خبيثانه كوبلر عليه مجاهدين و رهبري آن در عراق بوديم. همچنين وي زمينيه چيني هايي كرد كه حكم قلابي دادگاه عراق براي تخليه اشرف در ماه ارديبهشت مشروع جلوه داده شود و رژيم داشت بواسطه اين حكم طرح حمله و كشتار مجدد در ا شرف را پيش ميبرد كه با افشاگريهاي مقاومت سر طرح به سنگ خورد. در ليبرتي حملات مستمر موشكي داشتيم. اما در اروپا كه دست باز براي عمليات نظامي وجود ندارد شاهد انتشار يك نامه جنايتكارانه از سوي مصداقي و رديابي هاي او درمورد رهبر مقاومت بوديم. بساط اتهامات قتلها و حذف هاي دروني مجاهدين مجددا اين بار با استفاده از اسماعيل يغمايي پهن شد. كمپين نجات ساكنان ليبرتي توسط افراد معلوم الحال راه اندازي شد كه هدفش بيشتر سربه نيست كردن ما بود. آخرين برگ نيز استعفاي قصيم و روحاني از شورا بود. در كنار همه اين اقدامات رژيم، رسانه ها و سايتهاي گشتاپوي آخوندي نيز به حمايت و دوپينگ اين بازيگران صحنه خصومت عليه مجاهدين و اشرفيها و حاميانشان پرداختند.

الغرض، اگر هدف مبارزه براي سرنگوني رژيم آخوندي بود، اين اتهامات و خصومت ها عليه نيرويي كه در راه مبارزه عليه رژيم و برقراري آزادي و عدالت بيشترين بها را از جان و خانمان در سخت ترين شرايط پرداخته است، وجود نداشت. آنهايي كه رهرو اين مشي هستند و مقاومت را تخطئه ميكنند سوداي ديگر در سر دارند. ما نمي گوييم هر كه با ما نيست برماست. اما ميگوييم هر كسي با مبارزترين و فداكارترين نيروي ضد رژيم و بخصوص با رهبري آن خصومت مي ورزد، و ” آدرس عوضي ” ميدهد، دست در دست رژيم ولايت فقيه و نوكرانش دارد و هم جبهه با آنهاست. همين.


اصغر ابزري-ليبرتي
به اقتضاي جنگي كه با آخوندهاي ددمنش حاكم بر ميهن مان داريم، آنها ليبرتي را زير ضرب حملات موشكي گرفته اند، لذا مدتي است بي وقفه مشغول حفر گودال براي جانپاه و ساز و سامان امور سرپناه خودمان بوده ايم كه هنوز هم ادامه دارد,تا آرزوي ولي فقيه براي گرفتن تلفات گسترده از اشرفي ها را به دلش سياه و كور كنيم. اين كارمان شب و روز، زن و مرد و بالا و پايين ندارد, آنهم در شرايطي كه دژخيمان مالكي اجازه نميدهند حتي يك عدد بيل يا كلنگ وارد كمپ شود و هر جايي هم كه مي بينند مشغول كار جانپاه هستيم التيماتوم و اخطار حمله ميدهند تا كار را متوقف كنيم. از ذكر درد و رنج و درگيريهاي روزانه در اثر محاصره كمپ و ساير فشارهاي جانكاه در ميگذرم. چه جاي صحبت از درد رنج براي ما كه دست از جان خود براي تحقق آزادي خلق ايران شسته ايم.

در گيرو دار همين اقدامات نفس گير بوديم كه خبر نمايش استعفاي آن دو نفر از شورا را شنيدم. بي اختيار ذهنم روي حمله بعدي به ليبرتي رفت. بعد گفتم شايد به”تئوري توطئه“متوسل شده ام اما چند روز بعد ديديم ”تئوري“ نبود، خود توطئه بود و هدف حملات موشكي قرار گرفتيم و بازهم شهيد و زخمي.

حمله موشكي به ليبرتي در روز 25 خرداد، برآيند مجموعه اي از عوامل شامل شكست ولي فقيه در انتخابات و ترس از قيام مردم و... بود و اين استعفا هم به سهم خود در راستاي توجيه و زمينه سازي سياسي براي اين حمله و ديگر توطئه ها واقدامات جنايتكارانه رژيم در صحنه داخلي و بين المللي عليه تنها نيروي جدي سرنگون كننده.نقش ايفا ميكرد.

الغرض، در اين مدت ديديم كه اين دو عضو مستعفي، بخصوص كريم قصيم، بجاي شرم از عمل شان كه اشرفي ها را نشانه ميگيرد،! با تاكتيك فرار به جلو طلبكار هم درآمده و با مظلوم نمايي و فرافكني ، مجاهدين و شوراي ملي مقاومت مقاومت را متهم مي كنند. كريم قصيم در پاسخ به منتقدينش كه ميگويند اصل دعوا يعني رژيم آخوندي چه شد ؟و لطفا جواب بدهيد در اين شرايط آب به آسياب چه كسي ميريزيد؟رندانه اين مسأله را دور زده و به جاي يك پاسخ شفاف و صادقانه، طلبكارانه به اين داعيه تكراري و مسخره متشبث ميشود كه «به محتواي استعفانامه و مقاله ”استعفاي ما آزمايش آنهاست” جواب بدهيد» مسخره از اين بابت كه از قضا به تك تك دعاوي و محتويات استعفا نامه و مقاله كذايي حضرات بارها به روشن ترين صورت از جانب شورا و اعضاي آن، به طور مستند ، مستدل و مفصل پاسخ داده شده به نحوي كه هر ناظر منصف و بيطرفي با مرور آن، قاطعانه خط بطلان بر آن دعاوي مي كشد. شاهد صحت اين مدعاهم واكنش بسيار رسوا و مفتضحانه خود حضرات و مشخصا خود قصيم است كه نه فقط جرأت بازگوكردن و به طريق اولي جوابگويي متقابل به هيچيك از شواهد و دلايل و مدارك و نتيجه گيريهاي مستند شورا پيدا نكرده بلكه با اين اعلام صريح كه به هيچيك از آن پاسخها و بيانيه ها جواب نميدهند، در حقيقت به گوياترين صورت،بر بطلان همه دعاوي و توخالي بودن همه طبلهاي تبليغاتي خود اذعان كرده و گواهي داده اند.گو اينكه به خصوص در واكنش به بيانيه تفصيلي شورا بيشتر از قبل به دادن ”آدرس عوضي” متوسل شده اند.

بگذريم كه تقارن صفير حملات موشكي به ليبرتي و اصابت تركش هاي سوزان آنها بر سر و سينه مجاهدان ليبرتي محتواي استعفانامه را در« پراتيك»هم خيلي خوب برملا كرد.

خميني و بقاياي او بيش از همه در ارتباط با مجاهدين ” آدرسي عوضي” داده اند. از كشف آثار و ابزار ”فساد” در ساختمانهاي مجاهدين در ماههاي بعد از انقلاب 57 تا اعمال تروريستي در مكه، قتل رهبران مسيحي، انفجار حرم امام رضا، قتل هاي زنجيره اي و و و ....همه را به مجاهدين نسبت دادند تا در زير پوش اين اتهامات به فساد و جنايـتِ خودشان بخصوص عليه مجاهدين ادامه دهند.

زماني كه تاكتيك”آدرس عوضي” را از زبان يك افسر ارشد علوم نظامي ارتش امريكا در اشرف شنيدم هيچگاه فراموش نميكنم. من در اشرف مسئول تعميرات و سرويس نگهداري خودروهاي ارتش آزاديبخش در يگان خودمان بودم اما بدليل سابقه حضور و تحصيلات عاليه ام در امريكا در رشته بهداشت صنعتي وتسلط به زبان انگليسي، برخي از هياتهاي تحقيق ارتش امريكا كه به اشرف مي آمدند را همراهي ميكردم. آنها بعد از اشغال عراق در اشرف بدنبال تاسيسات اتمي مخفي ، سلاحهاي كشتار جمعي و شيميائي بودند. رژيم آخوندي حتي به آنها رسانده بود كه ما در زير چند استخر در اشرف موشك كشتار جمعي مخفي كرده ايم. يك روز هم ديديم تجسس زميني ارتش امريكا كافي نبود بلكه نظامي ها حمله ور شده و يك ماشين آبپاش كه براي آبياري درختها بود را نيز مصادره كرده و بار تريلي مخصوص زده و با خود براي تحقيقات به واشينگتن بردند. ماهواره هاي آنها كشف كرده بودند كه امكان دارد از اين ماشين آب پاش در محلهاي نگهداري موشكهاي شيميائي در اشرف استفاده شده باشند. اين آخرين تير تركش شان بود كه اگر اتمي نشد حداقل مارك شيميائي را بچسبانند. بعد از چند ماه پيگيري از طرف وكلاي مجاهدين، ارتش امريكا اين ماشين آبپاش را با سلام و صلوات از واشينگتن برگرداند و گفت سفيد بود. افسر امريكايي كه همراه اكيپ تحويل دهنده بود و از اول اين ماجرا حضور داشت به من گفت تازه فهميده ام كه رژيم ايران براي مخفي كردن همان كاري كه خودش انجام ميدهد مرتب به بيرون از خودش ”آدرس عوضي” مجاهدين را ميدهد و ما حتي اخيرا فهميده ايم تاسيسات اتمي نه در عراق بلكه در نطنز و اراك بوده است. در اثر همين ”آدرس عوضي” و معامله كثيف رژيم و امريكا ، در شروع جنگ عراق همه قرارگاهها و امكاناتمان در عراق بمباران شد و نزديك به 100 كشته و مجروح داديم. بمباران مجاهدين خلق كه هيچ نقشي در جنگ نداشتند براي هر انساني كه از وجدان و شرافت بهره اي برده باشد جنايتي بسيار زشت و شنيع بود و بلحاظ حقوق بين الملل جنايتي جنگي محسوب ميشد. حتي افسران عالي رتبه امريكايي بعد از شناخت نسبي از مجاهدين به ما ميگفتند ما از بمباران مجاهدين خلق احساس شرم ميكنيم.

كريم‌قصيم‌‌ در يكي ‌‌‌از ‌واكنشهايش‌‌‌ مينويسد: ”انتظار اينکه همه کارها، حتي استعفا هم تحت کنترل و چکليست و بکن و نکن مسئولان مجاهدين و شورا صورت بگيرد اين انتظاري بسيار نادرست و مخصوص احزاب استالينيستي است نه احزاب دموکراتيک. شما که ميدانيد اسکار لافونتن از اين ساعت به ساعت بعد استعفا داد و هيچکس به او اتهام خيانت به مردم و اين مزخزفاتي که در دو بيانيه به ما اهانت کرده اند بيان نشد” . البته، هموطنان مشتاق آزادي و عدالت بدرستي به قصيم گفتند آقاجان با اين استعفاي نمايشي خيانت كرده اي و تيغ رژيم را روي گردن انقلابيون و مبارزين در ليبرتي تيز كرده‌اي. اما وي آدرس استالينيسم مجاهدين را ميدهد. گويي ملت نديده اند آنكه وزارت خارجه امريكا بود آدرس استالينيسم و تروريست و همه برچسب هايش در گزارش هاي سالانه در برابر مقداري عدالت دود شد، چه رسد به كريم قصيم كه علاوه بر اين فكر ميكند با دسته كورها طرف است و آدرس عوضي اسكار لافونتن را نيز ميدهد كه استعفا داد و كسي به او نگفت خائن. اگر منظور قصيم قياس خودش با استعفاي لافونتن از دولت شرودر يا رهبري حزب است وي عمدا دو ظرف به كلي متفاوت در اين وضعيتها را ناديده ميگيرد. اعضاي احزاب دور و نزديك لافونتن در ساحل امن آلمان مستقر هستند و كسي مانند ولي فقيه و قداركشهاي اسلحه بدست بالاي سرشان نيست، اما شورا كه قصيم عليه آن قيام كرده است، اعضا و هواداران نيروي محوري اين مقاومت در ايران و عراق مستقيم زير تيغ جلادان ولي فقيه و نوكرش مالكي هستند و از بابت حملات مالكي و نيروي قدس تاكنون 70 كشته و بيش از 1300 نفر مجروح شده اند. مسلم است كه همانقدر كه اسكار لافونتن حق استعفا دارد، قصيم و دوستش هم حق استعفا دارند اما ما در قياس نديديم كه در مقابل جبهه اي كه اسكار لافونتن از آن استعفاد داد فاشيسم هيتلري ظهور نموده و در حاكميت باشد و فراتر از آن نديديم كه اسكار لافونتن خوشرقصي هم بكند.

جالب اينكه مارتين كوبلر، نماينده ويژه دبيركل كه خود آقايان به سخنراني هايشان عليه او بدرستي افتخار ميكنند، اصلا حرفه اش بكار گيري تاكتيك دادن ” آدرس عوضي” عليه مجاهدين بود. در حالي كه ما به او اعتراض كرديم مطابق كدام قانون بين المللي ما حق تردد آزاد به بيرون ليبرتي نداريم و اين زندان سازي محكوم است، كوبلر درشوراي امنيت وقيحانه به دروغ گفت رهبري مجاهدين به ساكنان ليبرتي اجازه تردد آزاد داخل كمپ نميدهد. ما ليست بيماراني كه در اثر ممانعت هاي رسيدگي پزشكي توسط دولت عراق درگذشته اند را به مجامع بين المللي ارائه كرديم، كوبلر براي اينكه از حسابرسي قانوني بگريزد، زيرا پاي رسيدگي درماني مكفي را امضا كرده است به رهبري كمپ پيله كرده كه ساكنان را از امكان درماني موجود در كمپ مطلع نميكنند و اجازه مراجعه به كلينيك داخل كمپ را نميدهند. اين در حالي است كه كار اين كلنيك احاله بيماران به بيمارستانهاي بغداد است و در حال حاضر نيز بيش از 500 بيمار در نوبت هستند. هر كس كه همين امروز به اين كلينيك مراجعه كند، سال ديگر هم نوبت مراجعه او به بيمارستانهاي بغداد نميرسد. اينهم يك فرافكني و فرار به جلو كوبلريكه با نوع فاشيسم آخوندي آن تفاوتي ندارد. از حوصله اين مقاله خارج است والا ميتوان در مورد اتهاماتي كه كوبلر عليه مجاهدين رديف ميكند صدها صفحه با جزييات نوشت و نشان داد كه همه مشمول دادن ”آدرس عوضي ” هستند.

مصداقي”بره لاجوردي” كه مرتب عليه مجاهدين و رهبري مقاومت قلمفرسايي ميكند نيز”آدرس عوضي” ميدهد تا مأموريتش براي رژيم را بپوشاند. با پيامهاي علني به سران رژيم گويا رهبري مجاهدين چشم به تقسيم كرسي قدرت دوخته و مينويسد: ” با «سلام» به آن‌هاكه از در «صلح و صفا و آشتي» و حل تضادها بر آمديد چگونه انتظار داريد من و ما بپذيريم که «از جانب محکومان به اعدام، از جانب شکنجه شدگان، از جانب زندانيان سياسي» به جانيان «اندرز و پيشنهاد» دهيد و دم فرو بنديم؟ بين ما و نامبردگان يک دريا خون است. من و ما برخلاف شما هيچ انتظاري از آن‌ها نداشته و نداريم و هيچ‌گاه و تحت هيچ شرايطي نمي‌توانيم با «آن‌ها» باشيم و نمي‌توانيم بپذيريم کسي به اين سادگي «آب توبه» سرشان بريزد” اينكه چرا بره لاجوردي از اين پيام هاكه تيرشان بر پيشاني ولي فقيه فرود آمده بشدت سوخته است بماند براي بعد. اما شقاوت پيشگي در اينكه تفسيري از اين پيام ميكند كه بتواند قبح خزيدن زير عباي ملا و ندامت در جلوي لاجوردي و همكاري با دژخيمان را بريزد و بعد براي ايز گم كردن خودش را در كنار محكومان به اعدام، شكنجه شدگان و زندانيان سياسي مي نشاند و ادا و اطوار مدعي حراج ميكند. فراموش كرده است همين اخير صدها نفر از زندانيان سياسي كه بعد از آزادي از زندان حاضر نشده اند شرافت خودشان را بفروشند، مواضع وطن فروشانه و مزدوري او براي رژيم را افشا كردند. هميشه گفته اند مبارز بودن و يا زندان رفتن مانند مدرك ديپلم و ليسانس نيست كه يك بار اخذ كني و يك عمر از آن بهره ببري بلكه بايد روزانه اثبات كني كه اهل عمل و مبارزه با رژيم هستي. مصداقي نيز ميخواهد يك عمر بهره زنداني بودنش را ببرد و زير پوش آن به تجارت خون مبارزين اصلي مقاومت عليه رژيم فاشيسم مذهبي بپردازد. البته بقول خودش بي مايه فطير است و اين همان راه و رسم لاجوردي جلاد است كه زمان شاه زندان بود و همچون مصداقي با ندامت وتوبه آزاد شد و بعد زماني كه لاجوردي اعدام انقلابي شد در سراسر جهان نوشتند ” قصاب اوين” كشته شد. هيچكس به او نگفت از كنار محكومان به اعدام، شكنجه شدگان و زندانيان برخاسته بود.

مصداقي خودش به اين تناقض چگونه جواب ميدهد: زماني كه يكي از رزمندگان ارتش آزاديبخش بنام امير پرويزي كوس رسوايي و شارلاتانيسم مصداقي را زد و جعل و دروغهاي مصداقي را عليه خودش در ارتباط با دستگيري اش توسط مامورين وزارت اطلاعات افشا كرد، قبل از هر چيز سايت ديده بان وزارت اطلاعات به كمك مصداقي آمد تا موضوع را فوري عليه امير پرويزي و مجاهدين برگرداند. ما اين امدادهاي غيبي را باور كنيم يا قمپز زنداني سياسي كه مدعي است بين او و ” نامبردگان يك درياي خون است” . ما كدام را باور كنيم؟ چرا سايتهاي وزارت اطلاعات نوشته هاي مصداقي را حلوا حلوا ميكنند و براي آن كف و دف ميزنند و هلهله و شادي ميكنند اما براي مجاهدين كه در زمان انتخابات رژيم به زعم مصداقي حتي به آنها پيام ”سلام و «صلح و صفا و آشتي»” هم ميفرستند با موشك و ميني و كاتيوشا جواب ميدهند. فكر نميكنيد ديگر زمان به سخره گرفتن حقايق بسر آمده است و شرم نميكنيد. البته براي كسي مانند مصداقي كه ازجانب وزارت اطلاعات ماموريت زدن سرمجاهدين را گرفته است, نبايد انتظار شرم و حيا داشت و يا حتي انتظار جواب دادن به تناقضات در نوشته هايش را داشت. آن يكي همكار مصداقي كه بريده مزدور ديگري بنام شيطان بنده است و وزارت اطلاعات او را سردبير ايران- اينترلينك كرده است خودش با وقاحت هر چه تمام بطور علني گفت بله ما از طرف وزارت اطلاعات هستيم.

اما بنگريد كه يكي ديگر از خرمردرندهاي مزدور در خارجه آنهم از نوع ارتجاعي اش بنام محمدعلي اصفهاني كه در جواب به بيانيه تفصيلي شورا مطلبي در ققنوسش نوشته كه همه بايد آنرا بخوانند تا عمق لجنزار آخوندي و شريعتش را در اصفهاني ببينند. اين مقاله كه حتي براي استناد به مطالبش بايد اول از شرم و حيا و ادب اجتماعي چشم پوشي كردفقط از يك ذهن متعفن فريسي واشريعتا گوي آخوندي بيرون ميزند كه جوهر خودنويس اش از پس آبهاي فاضلاب غني شده حوزه هاي جهل و جنايت پر شده است. فريسي اي كه پشه را صافي ميكند ولي با افتخار، حمال الحطب اطلاعات آخوندي است و در ازاي آن شتر رژيم را با بارش مي بلعد .

اكنون كه وقايع شش ماه گذشته تاكنون را پشت سرهم رديف ميكنيم متوجه ميشويم در پاتك خروج مجاهدين از ليست تروريستي امريكا و تغيير دوران براي مقاومت و مردم ايران، آنهم در آستانه برگزاري انتخابات رژيم از يكسو و گردهمايي بزرگ مقاومت در پاريس از سوي ديگر ، يك سلسله اقداماتي جهت نابودي مجاهدين و از هم پاشاندن شورا صورت گرفته است. در جبهه بين المللي شاهد بالا گرفتن اقدامات خبيثانه كوبلر عليه مجاهدين و رهبري آن در عراق بوديم. همچنين وي زمينيه چيني هايي كرد كه حكم قلابي دادگاه عراق براي تخليه اشرف در ماه ارديبهشت مشروع جلوه داده شود و رژيم داشت بواسطه اين حكم طرح حمله و كشتار مجدد در ا شرف را پيش ميبرد كه با افشاگريهاي مقاومت سر طرح به سنگ خورد. در ليبرتي حملات مستمر موشكي داشتيم. اما در اروپا كه دست باز براي عمليات نظامي وجود ندارد شاهد انتشار يك نامه جنايتكارانه از سوي مصداقي و رديابي هاي او درمورد رهبر مقاومت بوديم. بساط اتهامات قتلها و حذف هاي دروني مجاهدين مجددا اين بار با استفاده از اسماعيل يغمايي پهن شد. كمپين نجات ساكنان ليبرتي توسط افراد معلوم الحال راه اندازي شد كه هدفش بيشتر سربه نيست كردن ما بود. آخرين برگ نيز استعفاي قصيم و روحاني از شورا بود. در كنار همه اين اقدامات رژيم، رسانه ها و سايتهاي گشتاپوي آخوندي نيز به حمايت و دوپينگ اين بازيگران صحنه خصومت عليه مجاهدين و اشرفيها و حاميانشان پرداختند.

الغرض، اگر هدف مبارزه براي سرنگوني رژيم آخوندي بود، اين اتهامات و خصومت ها عليه نيرويي كه در راه مبارزه عليه رژيم و برقراري آزادي و عدالت بيشترين بها را از جان و خانمان در سخت ترين شرايط پرداخته است، وجود نداشت. آنهايي كه رهرو اين مشي هستند و مقاومت را تخطئه ميكنند سوداي ديگر در سر دارند. ما نمي گوييم هر كه با ما نيست برماست. اما ميگوييم هر كسي با مبارزترين و فداكارترين نيروي ضد رژيم و بخصوص با رهبري آن خصومت مي ورزد، و ” آدرس عوضي ” ميدهد، دست در دست رژيم ولايت فقيه و نوكرانش دارد و هم جبهه با آنهاست. همين.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر