۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

هادی خرسندی-گواتمالا

اين سروده من جديد نيست اما تازه هست! اسمش را گذاشتم «گواتمالا». قبلا چيز ديگر بود.
ترسم از اين كه اگر در آسيا بلوا شود
ميهن ما بخشي از تنب و ابوموسي شود
ميزند خيمه بر ايران عاقبت شيخ دوبي
آل و اوضاعش اگر در كاخ مرمر جا شود
ميتوان با پول نقد امروز ايران را خريد
مملكت وقتي كه بي پول است خود كالا شود
ژاپن دوم نشد ايران، وليكن غم مخور
بخت اگر ياري كند، شايد گواتمالا شود
هر كسي از ظن خود شد يار اين محنتكده
اي خوش آن ياري كه اسرار درون جويا شود
ما ز شيخ و شاه خيلي مشت ها وا كرده ايم
همتي ياران كه ترسم مشت ما هم وا شود
فحش ها داديم و جوك ها ساختيم از كارشان
تا كه شايد خاطر آزرده مان ارضا شود
با جوك « گربه نره» هر شب بسي خنديده ايم
تا سگ هار حكومت هر شبش فردا شود
رفع تكليفي كه ما اينگونه از خود كرده ايم
واي اگر سرمشق ملت هاي آفريقا شود!
شاه تو بودي و من، ملا منم، ملا تويي
پس چه خواهي كشورت بي شاه و بي ملا شود
تشنه ي خون ات منم ، تو تشنه ي خون مني
اين وسط بدناميش سهم دراكولا شود!
بس كه ما بر پشت هم مُهر خريت مي زنيم
هر كه از ره ميرسد، خواهد سوار ما شود
گر نشيند « مرغ آزادي» به بام ما، يقين
بر سر دستور پختش بين ما دعوا شود!
ترسم از اينكه دموكراسي اگر شد نوبتي
نوبت ما، عصر روز آخر دنيا شود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر