۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

هادی خرسندی-منوچهر سخایی هم رفت.

ManouchehrSakhaei.jpg
منوچهر سخائی هم رفت ..... . مثل پرستوئي که پرپر زنان رفت. مثل کالسکه ي زريني که در غبار راه پنهان شد ......
منوچهر، آقا بود. در اخلاق و رفتار، نمونه ي انساني شريف و نجيب و بي ادعا بود.

شانزده هفده سال پیش که به لندن آمده بود، اوج دلتنگی های من بود که این ترانه را نوشتم.
منوچهر گرفت و برد و با آهنگی از زنده یاد سورن توی آلبومش گذاشت.
حسن خیاطباشی و اسکندر آبادی هم بعداً آن را اجرا کردند، اما امروز در «یوتیوب» فقط اجرای منوچهر را پیدا کردم.

گاهی وقتا دل من پر میزنه .... پر میزنه
میره ایرون خونه مون سر میزنه .... سر میزنه
میره با خاطره هاش حال میکنه
بر میگرده دوباره در میزنه
دل من پر میزنه دل من پر میزنه
میگه اون شهر شما خوب جائی بود.
خونه تون هنوز پر از زیبائی بود.

گلی که کاشتی تو باغچه ست هنوزم
عکس تو بر سر تاقچه ست هنوزم
اما مادر دوتا چشماش به دره
که عزیزش هنوزم در سفره

شبا وقتی تو چشاش خواب نمیره
حافظو برمیداره فال میگیره .....
---------------
گاهی وقتا که هوائی میشه دل
خسته از رنج جدائی میشه دل

باز سر درد دلو باز میکنه
در پی عقده گشائی میشه دل
گریه رو سر میده هق هق میکنه
اگه گریه نباشه دق میکنه

وقتی خوب چشمامو پر آب میکنه
لالائی میگه منو خواب میکنه.
تو خوابم مادره چشماش به دره
که عزیزش هنوزم در سفره .....

--------------------------
منبع سایت اصغر آقا (هادی خرسندی)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر